kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۹۶۳۴
تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۷
نگاهی به نقش مساجد در جریان انقلاب اسلامی-17

میرزا عبدالله؛ حامی سرسخت امام در برابر ساواک




تظاهرات وسيعي صورت گرفت و موج انسان‌ها از معابر و خيابان‌ها به راه افتادند و مخالفت خود را با اين برنامه اعلام كردند. مزدوران قاجار به جاي عملي ساختن خواسته مردم، به حملات وحشيانه‌اي عليه آنان پرداخته، به ضرب و جرح مسلمانان اقدام كردند. سرانجام در هشتم صفر 1245 ق [17/5/1208 ش] ميرزا مسيح را به مسجد شاه (مسجد امام خميني كنوني) در تهران آوردند و وي را مجبور ساختند تا در انظار عمومي با مريدان و خانواده خود وداع كند، امّا به دليل خشم و اعتراض اهالي تهران در آن روز موفق نشدند ميرزا مسيح را به تبعيد بفرستند و اين ماجرا چند روزي به تعويق افتاد و در روز بيستم صفر 1245 ق [29/5/1208 ش] اين مجتهد خيرانديش شهر تهران را به مقصد عتبات عاليات ترك كرد. وي در يكي از آثار خود به ماجراهاي سخت و سراسر رنج دوران تبعيد اشاره دارد.
اين عالم رباني در سال 1263ق (1226 ش) در نجف اشرف دارفاني را وداع گفت و فقيه بلند آوازة شيعه،‌ شيخ محمدحسن نجفي صاحب كتاب جواهر‌الكلام و تعدادي از علماي مشهور حوزة علميه نجف بر پيكرش نماز خوانده و او را در يكي از حجره‌هاي غربي صحن بالاسر مقدس علوي به خاك سپردند.
    ب ـ آيت‌الله ميرزا عبدالله سعيد تهراني مشهور به چهلستوني فرزند ميرزا آقا بزرگ در سال 1254 ش (1292 ق) در تهران متولد شد. در برگ تعرفه بيوگرافي روحانيون ساواك، سال تولد او 1305 ق يعني 1266 ش نوشته شده است ولي نامبرده خود در سه مورد برگ درخواست گذرنامه، تاريخ تولدش را 1254 قيد نموده است. هم‌چنين ساواك نام پدر او را در مواردي ميرزا مسيح نوشته است.در نوشته برخي از رجال‌نويسان نيز نام پدر او ميرزا مسيح درج گرديده، °ميرزا عبدالله در يكي از برگ‌هاي‌ درخواست گذرنامه براي سفر به عراق در آبان 1346،‌ نام پدر خود را حاج ميرزا مسيح معروف به حاج ميرزا بزرگ مرقوم داشته و به نظر مي‌آ‌يد مرحوم آيت‌الله ميرزا ابوالحسن تهراني فرزند آ‌يت‌الله ميرزا مسيح مجتهد استرآبادي و پدر آيت‌الله ميرزا بزرگ و پدر بزرگ آيت‌الله ميرزا عبدالله، به سبب علاقه و زنده ‌نگه‌ داشتن ياد و نام پدر مجاهدش، نام او را روي فرزند خود گذاشته و در مرور زمان وي به ميرزا آقا بزرگ شهرت يافته و نام اصلي او از استعمال افتاده است. بنابراين رجال نويساني كه وي را فرزند ميرزا مسيح نوشته‌اند منظورشان ميرزا آقا بزرگ بوده نه ميرزا مسيح مجتهد استرآبادي.خود ميرزا عبدالله نيز در اكثر نامه‌ها و مكتوبات، نامش را عبدالله مسيح طهراني مي‌نگارد كه به احتمال قوي سبب آن مطلب پيش گفته است.
ميرزا عبدالله علاوه بركسب فيض از پدرش از محضر آقا شيخ علي نوري، ميرزا سيد محمد تنكابني، حاج شيخ مسيح طالقاني و ميرزا هاشم شفتي (شاگردان حكيم جلوه) و حاج آقا بزرگ ساوجي و شيخ باقر معزالدوله، در تهران بهره‌مند شد. در سال 1329 ق (1289ش) به نجف رفت و از آيات عظام: ميرزا محمدحسين نائيني، شريعت، ضياءالدين عراقي و سيد احمد كربلايي كسب علم نموده و در سال 1333 ق (1293ش) به تهران بازگشت. بعد از فوت پدرش در سال 1334 ق (1294ش) چند سالي به جاي وي در شبستان چهلستون مسجد جامع به اقامه نماز جماعت و ارشاد مردم پرداخت. هم‌زمان با تبعيد آيات عظام شيعه از عراق به ايران در سال 1342 ق (1302ش) به استقبال آنان رفته و همراه آنان به قم عزيمت كرد و حدود 13 سال در آن شهر ساكن شده و از محضر آيت‌الله شيخ عبدالكريم حايري و شيخ ابوالقاسم كبير بهره گرفت. پس از رحلت آيت‌الله حايري در سال 1315 ش به تهران بازگشت و تا آخر عمر در شبستان مذكور عهده‌دار امامت جماعت بود. آثار قلمي او عبارت است از: حاشيه بر مكاسب،‌ اصول فلسفه، رساله‌اي در مشتق، سنن النبي (ص)، هفت رساله در مبداء و معاد.آيت‌الله ميرزا عبدالله هم‌چنين داراي حوزه درس در مسجد جامع بود و عده‌اي از طلاب تحت سرپرستي او درس مي‌خواندند.
آيت‌الله ميرزا عبدالله هرچند فردي آرام و به دور از مسايل سياسي بود ولي از شروع نهضت امام خميني(ره)، با نظر موافق در برخي از وقايع آن دوران تا سال 1347 همكاري و مشاركت داشت.
وي در سال 41 با ارسال نامه‌اي به اسدالله علم نخست‌وزير خواستار لغو تصويب‌نامه انجمن ايالتي و ولايتي مي‌گردد.
با وقوع حادثة 15 خرداد 42 مشاراليه با ارسال 52 فقره تلگرام و نامه براي آيات عظام و علماي شهرهاي نجف، كربلا، كويت،‌ لنبان، همدان ... نقش مؤثري در تهييج افكار عمومي عليه رژيم و دستگيري و بازداشت امام خميني(ره) داشت.او هم‌چنين نامه‌هايي به فرماندار نظامي تهران و رئيس ساواك ارسال داشته و خواستار آزادي امام و روحانيون بازداشت شده مي‌گردد.
منبع ساواك در گزارشي به تاريخ 30/1/43 اعلام مي‌دارد كه: دارودسته ميرزا عبدالله تهراني و حسن سعيد (پسر او) درنظر دارند نطق اخير آيت‌الله خميني (نطق 21/1/43) را چاپ و در تهران منتشر نمايد.
نامبرده در 8 آذر 43 نامه‌اي خطاب به رئيس جمهور تركيه نوشته و خواستار رعايت تجليل و احترام نسبت به امام خميني(ره) گرديد.در تاريخ 25/5/45 نيز نامه‌اي به تيمسار نصيري رئيس ساواك نوشته و درخواست آزادي تعدادي از روحانيون بازداشت شده را مي‌نمايد.در سال 1346 پس از آزادي مرحوم حاج سيد احمد خميني از زندان، نامبرده به همراه چند تن ديگر از علماء پيام تبريكي براي امام خميني(ره) ارسال مي‌دارند كه مورد حساسيت و پيگيري ساواك قرار مي‌گيرد.