kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۹۰۲۲
تاریخ انتشار : ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۰

دعوت خدا و رسول(ص) برای حیات انسانی(خوان حکمت)



 قرآن كريم در صدد اين است كه جامعه بشري را زنده كند، اين حياتي كه براي همه ما هست كه مشترك بين حيات انساني و حيات حيواني است؛ اما يك سلسله مشتركاتي بين انسان و فرشته‌هاست كه اصرار قرآن كريم بر اين است كه ما را به آن حيات مشترك بين انسان و فرشته برساند كه ما هم در حدّ فرشته بشويم؛ البته ائمه ما (عليهم السلام) معلمان فرشته‌اند، ولی از ما آن توقّع نيست؛ لکن در حدّ فرشته شدن براي ماها مقدور است؛ لذا فرمود: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ؛‌ای کسانی که ایمان آورده اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد!)،[1] گرچه نام ذات اقدس اله و همچنين وجود مبارك پيامبر(ص) به عنوان تثنيه و دو نفر ذكر شد؛ اما چون دعوت يك دعوت است، از اين جهت فعل و ضمير را مفرد مي‌آورد. دعوت خدا به وسيله پيامبر است، دعوت پيامبر همان دعوت خداست، «اسْتَجيبُوا لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعَواكُمْ» نيست (إِذا دَعاكُمْ) هست. اينها مي‌خواهند ما را زنده كنند خطاب به زنده‌هاست. فرمود اي زنده‌ها! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد كه اينها شما را زنده مي‌كنند، ما با چه چيزي زنده‌ايم؟
يك حيات هست كه وجود مبارك امام سجاد(ع) دربخش اوّل دعاي صحيفه سجاديه مرز انسان و حيوان را مشخص كرد؛ فرمود: انسان را ديگران حيوان ناطق مي‌دانند؛ اما برابر فرهنگی که قرآن كريم به ما آموخت انسان را «حيّ حميد» مي‌دانيم نه حيوان ناطق. در همان دعاي نوراني صحيفه سجاديه دارد كه خدايا! اگر راه حمد را به ما نياموخته بودي ما نعمت‌هاي تو را صرف مي‌كرديم و همين جامعه‌اي كه نعمت الهي را بدون حمد صرف كند «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّهًِْ إِلَی حَدِّ الْبَهِيمِيَّهًِْ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ: (إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ)»،[2] تو حمد و شكر را به ما آموختي كه ما حيات انساني پيدا كنيم.
 پس يك وقت است از عده‌اي سؤال مي‌كنند انسان چيست؟ مي‌گويند حيوان ناطق، زنده‎اي است كه حرف مي‌زند. وجود مبارك امام سجاد می‎فرمايد که انسان، حيوان ناطق نيست؛ «الإنسان حيٌّ حميد»، فصل مقوّم انسان، حمد اوست. حمد گذشته از اينكه حمد زباني است كه انسان بايد در برابر نعمت خدا شاكر باشد، عمده آن است كه اين نعمت را به جاي خود صرف كند. صرف نعمت به جاي خود بدون آشنا بودن به تعيين‌كننده آن نعمت كه منعِم كيست و جايش چيست اين ممكن نيست.
نگاه متفاوت موحدان و غربیان به مفهوم عدل
 الآن تمام تفاوت بين ما موحّدان و جهان غرب اين است که ما مي‌گوييم عدل, آنها هم مي‌گويند عدل، مي‌گوييم ظلم بد است آنها مي‌گويند ظلم بد است، مي‌گوييم حقوق انسان‌ها، آنها هم مي‌گويند حقوق انسان‌ها، تا اينجا مرز مشترك بين ما و ديگران است. اين «عدل» كه يك كلمه سه حرفي است يك مفهوم روشني دارد. عدل؛ يعني هر چيزي را سر جايش قرار بدهيم و خيلي محبوب هم هست، عدل مورد علاقه همه مردم است؛ اين هم مشترك بين ما و آنهاست. اما عدل كه معنايش اين است كه «وضع کلّ شیء في موضعه»؛[3] هر چيزي را در جاي خود قرار بدهيد جاي‌اشيا كجاست؟ جاي‌اشخاص كجاست؟ ما مي‌گوييم جاي‌اشيا و‌اشخاص را‌اشياآفرين و‌اشخاص‌آفرين معين مي‌كند، آنها مي‌گويند ما معين مي‌كنيم؛ ما مي‌گوييم درخت انگور كه ميوه شيريني دارد چه قسمتش حلال است چه قسمتش حرام، آن را انگورآفرين بايد بگويد، آنها مي‌گويند ما مي‌گوييم چه شراب باشد چه سركه باشد چه شربت باشد، همه‌اش حلال است. تمام تفاوت حقوق بشر، عدل و ظلم، اخلاق همين است. ما مي‌گوييم عدل چيز خوبي است، عدل هم معنايش اين است كه هر چيزي در جاي خودش باشد؛ اما جاي‌اشيا كجاست؟ جاي‌اشخاص كجاست؟ جاي نعمت كجاست؟ آنها مي‌گويند ما معين مي‌كنيم، ما مي‌گوييم آنكه نعمت آفريد بايد معين كند؛ اين فرق مسلمان و غير مسلمان است؛ منتها آنها بالصراحه ادعا نمي‌كنند که ما فرعون هستيم (ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْري؛ من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم.)،[4] اما حرف همين است، آنها نمي‌گويند عدل بد است، آنها مي‌گويند همان‌طور كه شما مي‌گوييد عدل خوب است، ما هم مي‌گوييم خوب است مي‌گوييم اگر عدل خوب است عدل اين است که انسان هر چيزي در جاي خودش قرار بدهد. جاي‌اشيا كجاست؟ وجود مبارك امام سجاد در همان دعاي اوّل صحيفه سجاديه دارد كه «الانسان حيّ حميد»؛ چون بيان نوراني حضرت اين است كه اگر كسي حمد نكند «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّهًْ إِلَی حَدِّ الْبَهِيمِيَّهًِْ». پس ما در برابر نعمت‌هاي الهي چند كار بايد بكنيم: يكي اينكه نعمت را خدا به ما داد: « گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود »[5] يكي اينكه جايش هم مشخص است كه كجا صرف بكنيم چطور صرف كنيم؛ اين مطلب اوّل.
بنابراين بهترين راه كه فرمود دعوت خدا و پيغمبر اين است كه شما را زنده كند؛ يعني بشويد «حيّ حميد»؛ حالا كه «حيّ حميد» شديم، به ما گفتند اين راه را بگيريد و ادامه بدهيد، بسياري از فرشته‌ها نازل‌تر از مقام انسان، مقام دارند. اين همه فرشته‌ها كه در بهشت خدمتگزار مؤمنينند، مقامشان پايين‌تر از مؤمنين است ،اين همه فرشته‌هايي كه در حالت احتضار به مؤمنين سلام عرض مي‌كنند: (الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَهًُْ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّهًَْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)[6] اين همه فرشته‌هايي كه قرآن معرفي مي‌كند، اينها به مؤمنين سلام عرض مي‌كنند و در خدمتشان هستند؛ پس ما مي‌توانيم هم به حدّ فرشته‌ها برسيم، هم از فرشته‌ها بالاتر برويم؛ البته فرشته‌ها هم درجاتي دارند؛ اين هم يك مطلب.
ترک آرزوهای دور و دراز، بالاترین سرمایه انسان
مطلب ديگر اين است كه يكي از بيانات نوراني حضرت امير(ع) اين است كه ما دست و پاي خود را نبنديم، اين آرزوها و خواسته‌هاي ناروا، دست و پاگير است. فرمود: «أَشْرَفُ الْغِنَی تَرْكُ الْمُنَی‏»؛[7] بالاترين سرمايه اين است كه انسان گرفتار آرزوها نباشد، من به اين برسم ،به آن برسم، به اين مال برسم، به آن منال برسم! ما اگر خود را بسپاريم به كسي كه ما را آفريد، فرمود شما كارتان را انجام بدهيد من تأمين مي‌كنم، همين آيه شش سوره مباركه «هود» اين است كه فرمود تمام مار وعقرب‌هاي عالم عائله من هستند:(وَمَا مِنْ دَابَّهًٍْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللهِ رِزْقُهَا) شما حق نداريد بگوييد فلان خرس قطبي نجس العين است يا حرام‌گوشت است، بلکه عائله من است، من آن را آفريدم و خود را هم موظف مي‌دانم که آن را تأمين كنم. فرمود تمام اين حيوانات حرام‌گوشت و حلال‌گوشت عائله من هستند، با «عَلَي» تعبير كرده، فرمود دنبال چه چيزي مي‌گرديد؟ خدايي كه به هيچ وجه مار و عقرب‌ها و حرام‌گوشت‌ها و خرس‌هاي قطبي را از نظر دور نمي‌دارد، ما را رها مي‌كند؟! مشكل ما اين است كه ما او را رها كرديم به دنبال ديگري مي‌گرديم.
 بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 15/4/96
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
ــــــــــــــــ
[1]. انفال، 24 .        [2]. صحيفهًْ سجاديهًْ، دعای يکم، بخش9.
[3]. ر.ک: نهج‌البلاغه، حکمت437.      [4]. قصص، 38 .    [5]. حافظ، غزليات، غزل شماره206.
[6]. نحل، 32.           [7]. نهج البلاغهًْ صبحي صالح،حکمت34.
* خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.