دلي مهربان و نگاهي بصير
پژمان كريمي
استاد فردي را بايد در وهله نخست يك دردآشنا دانست و سپس نويسندهاي مصمم و سپس روزنامهنگاري بيقرار!
وي مسجد را پايگاهي فرهنگي و سنگري بزرگ در مقابل يورش و شبيخون فرهنگي يافته بود.
از اين رو بود كه تعدادي از جوانان مسلمان و مستعد و خوشقريحه را در كتابخانه مسجد جواد الائمه (ع)جمع كرد و آموزش داد. با اين حركت، قلم چند نويسنده را در مسير ادبيات متعهدانه جهت بخشيد و به سهم خود موجب باروري انديشه ادبي و انقلابي شد.
او در مقطعي كانون نويسندگان «مسجدي» را پايه گذاشت كه ادبيات سكولار و رويكرد شبه روشنفكري، فضاي ادبي را به نفع خود مصادره كرده بود و قلمهاي نوجوي انقلابي را به انزوا رانده بود و سركوب ميكرد.
جناب فردي در مواجهه با كودكان، دغدغهمند ظاهر میشد و سالها در ميدان بزرگ نشريه كيهان بچهها، سعي كرد آموزهها و معارف ديني و شاخصهاي دشمنشناسي و چگونه مسلمان زيستن را در قالب داستان و شعر و يادداشت و... به نسل جديد و آيندهساز ارائه دهد.
استاد، همواره نگران آرمانهاي انقلاب اسلامي بهسر برد. دوستي و دشمني و اندوه و شادي وي، جملگي استوار به الگوهاي دين الهي و انقلابي بود. به عبارتي؛ وجودش، زندگياش و آرزوها و خواستههايش در «انقلابي بودن» يا در مسير انقلاب اسلامي گام زدن خلاصه ميشد.
قلمش شيرين بود و لطيف. آرامش در نگاه سادهاش تموج داشت. ادب چشمهاي بود كه در كلام و رفتارش جوشش داشت. در عين وقار، متين و متواضع مشي ميکرد. همواره پنجره احساساتش رو به باغ زيباييها و اميد و بالندگي گشوده بود. هيچگاه دلواپس ماديات نبود و همه دغدغههايش را رنگ آسماني زده بود.
اميرحسين فردي به قلمهاي انقلابي اعتماد به نفس داد. قلمهايي كه در نقشي بزرگ؛ صحنه ادبي كشور را از مصادره و استيلاي قلمهاي بيدرد و مردمگريز نجات دادند. فردي و تاثير نگاه و قلمش را هنوز ميتوان در داستانهاي انقلاب و برآمده و بهرهمند از فضيلت بصيرت رصد كرد و دريافت!
پنجم ارديبهشت برابر است با سالروز درگذشت امير قافله ادبيات انقلاب، اميرحسين فردي! اين نويسنده و روزنامهنگار ارجمند در سال ١٣٩٢ در ميان مخاطبان ادبيات، نامي ديگر يافت؛ نامي كه واجد و يادآور ارزشهاي ادبيات انقلاب است.