kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۸۸۴۲
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۲۲:۱۱

پنجه عقاب و چنگال مرغان ابابیل



یک ماه پس از ‌اشغال لانه جاسوسی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، دولت آمریکا برای آزادسازی گروگان‌های خود در تهران، گزینه نظامی را انتخاب کرد. به این منظور بیش از نود کماندو از نیروی دلتا که یگانی مجهز و به اصطلاح ضد تروریسم در ارتش ایالات متحده است، برگزیده شدند و پنج ماه تحت سخت‌ترین تمرینات آموزش دیدند. آنان در محیطی شبیه به لانه جاسوسی و خیابان‌های اطراف آن، بارها اقدام به تمرین آزاد‌سازی گروگان‌ها کرده و برای هر پیش‌آمد احتمالی پیش‌بینی‌های لازم را نمودند. سرانجام آمادگی‌های لازم کسب شد، نقشه‌ها بازخوانی و مسئولیت‌ها تقسیم گردید. تا روز آغاز عملیات فرا رسید؛ عملیات پنجه عقاب!
گروه کماندوها به همراه چند تیم راننده و مترجم و تدارکات جمعا به تعداد ۱۳۲ نفر، با شش هواپیمای سی ۱۳۰ و هشت بالگرد وارد فضای ایران شدند. سه فروند از هواپیماها مسئول سوخت‌رسانی بودند و بقیه هواپیماها و بالگردها، حمل افراد را بر عهده داشتند.
آنها طبق برنامه می‌بایست در صحرای طبس فرود آمده و سوختگیری می‌کردند. سپس بالگردها، کماندوها را به تهران می‌رساندند و طی عملیاتی پیچیده و با همکاری و هماهنگی عده‌ای از بقایای رژیم سابق و عناصر خودفروخته داخلی، گروگان‌ها را آزاد می‌کردند و با بمب‌باران نقاطی حساس از جمله مقر امام خمینی در جماران، ریاست جمهوری، نخست‌وزیری، مدرسه فیضه و... از کشور خارج شده و به ناو هواپیمابر نیمیتز مستقر در دریای عمان باز‌گردند.
هرچند این حادثه در ابعاد گوناگون با داستان اصحاب فیل و لشکر‌کشی ابرهه به مکه مقایسه شده است، اما از جهتی نیز شباهت به جنگ احزاب دارد؛ آن هنگام که امیرالمؤمنین(ع) در مقابل عمرو بن عبدوُدّ ایستاد پیامبر اکرم(ص) فرمودند:«بَرَزَ الإسلامُ کُلُّهُ إلی الکُفرِ کُلِّه؛ تمام اسلام در مقابل همه کفر ایستاده است.» آن روز سرنوشت‌ساز، شکست امام علی(ع) به معنای گسست اسلام و اضمحلال دین محسوب می‌شد. در حمله نظامی به طبس نیز چنانچه شیطان بزرگ به اهداف خود دست پیدا می‌کرد، انقلاب اسلامی که نور امیدی در دل‌های حق‌باوران جهان برافروخته بود، در بدو امر شکست می‌خورد و برای همیشه نظریه قدرت اسلام و شکوه و شوکت دین و نیز حکومت دینی به فراموشی سپرده می‌شد. اما خداوند حکیم اراده دیگری فرموده بود.
از مجموع هشت فروند، دو بالگرد پیش از رسیدن به طبس دچار نقص فنی شدند که یکی زمین‌گیر شد و دیگری به ناو بازگشت و بقیه با تأخیری نگران‌کننده به محل قرار یعنی بیابان طبس رسیدند. در عملیات سوختگیری، سومین بالگرد نیز دچار نقص فنی شد. گزارش عملکرد نیروهای نظامی، لحظه به لحظه به کاخ سفید و شخص رئیس‌جمهور می‌رسید. فرماندهان این بار، موضوع از کار افتادن بالگرد سوم را اطلاع دادند.
مشاوران نظامی در کاخ سفید معتقد بودند برای انجام عملیات، حداقل شش بالگرد نیاز است و با پنج فروند، امکان موفقیت وجود ندارد، لذا با تأسف و اندوه، دستور توقف عملیات و بازگشت نیروها داده شد.
آمریکایی‌ها به زعم خود آرام‌ترین بیابان ایران را برای فرود و انجام عملیات برگزیده بودند. پیش‌بینی‌ها نیز خبر از هوایی آرام و جوّی پایدار داده بود. اما با رسیدن کماندوها، در نیمه شب تاریک و هراس‌انگیز بیابان طبس به تدریج بادی شروع به وزیدن کرد تا آنکه شدت گرفت و توفانی سهمگین به پاخاست. باد، شن را بر صورت‌ها و چشم‌ها می‌کوفت و به هیچ کس امان نمی‌داد. توفان شن این بار مأموریت داشت، قدرت لایزال الهی را برای مستکبرانی که بر نیرو و اراده خود می‌بالند به نمایش گذارد.
   در پی دستور بازگشت، یکی از بالگردها از زمین برخاست اما به علت نبود دید کافی، ناگهان به یکی از هواپیماها برخورد کرد و هر دو بلافاصله آتش گرفتند. وجود هزاران لیتر بنزین به همراه مواد منفجره، جهنمی از آتش به پا کرد. سربازان، وحشت‌زده به سرعت با پنج هواپیمای باقی مانده بازگشته و بالگردها را جا گذاشتند. در این حادثه هشت نفر از نیروهای آمریکایی در آتش سوختند.
   شکست عملیات پنجه عقاب، سطوت آمریکا را از بین برد و سیاستمداران آن را واداشت تا به شکست تلخ خود اعتراف کنند:
- سولیوان آخرین سفیر آمریکا در تهران پس از واقعه طبس می‌نویسد: «دوران تحقیر ملی که در تاریخ آمریکا نظیر آن دیده نشده است آغاز شد.»
- وزیر دفاع وقت آمریکا نیز در این باره اظهار داشت: «آیت‌الله خمینی در بالکن منزل خویش ایستاده بود و با هر حرکت دست او یک هواپیما به زمین می‌افتاد!»
- برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر در خاطرات خود می‌نویسد:«هنگامی که کارتر از برخورد هواپیماها به هم و آتش گرفتنشان اطلاع یافت، مانند کسی که کاردی در بدن او فرو کرده باشند درد و رنج توام وجود او را فرا گرفت.»
   کارتر بعد از حادثه شکست نظامی، تمام وقت در کاخ سفید می‌ماند و بیرون نمی‌رفت. وی حتی سفرهای خود را لغو کرده بود. یکی از سناتورها در این باره می‌گوید: «چنین به نظر می‌رسد که آیت‌الله خمینی کارتر را در کاخ سفید به گروگان گرفته است!»
   اما امام خمینی که عارفی سیاستمدار و متنسّکی حکیم بود، همگان را به بُعد الهی و غیبی این قضیه سوق داد و فرمود: «نباید بیدار شوند آنهایی که توجه به معنویت ندارند و به این غیب ایمان نیاورده‌اند؟ نباید بیدار شوند؟ کی این هلیکوپتر آقای کارتر را که می‌خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟! شن‌ها ساقط کردند. شن‌ها مأمور خدا بودند. باد مأمور خداست.»
   متأسفانه خائنان داخلی که در این حرکت نظامی همکاری داشتند، شناسایی نشدند. اما بنی صدر که در آن زمان رئیس‌جمهور وقت و فرمانده کل قوا بود در حرکتی مشکوک دستور بمب‌باران بالگردهای به جا مانده را صادر کرد. با اجرای این فرمان بسیاری از اسناد و مدارک موجود در یکی از بالگردها نابود شد و فرمانده سپاه یزد محمد منتظر قائم که در محل حادثه مشغول جست‌وجو بود به شهادت رسید.
  جای بسی شگفتی است که در صدر اسلام، معجزات آشکار پیامبر اکرم(ص) و آیات و نشانه‌های روشن و صریح در حقانیت رسالت آن حضرت، در دل کفاری چون ابوجهل و ابولهب و منافقانی مانند ابوسفیان و عبدالله بن اُبیّ هیچ کارگر نمی‌افتاد که حتی بر کفر و لجاج و عنادشان می‌افزود و آنان را به کارشکنی و ایجاد موانع بیشتر در برابر پیشرفت اسلام وا می‌داشت.
   انقلاب اسلامی نیز از آغازین روز پیدایش خود، نمایشگاهی از نوادر و عجایب شگرف بوده و همواره تأییدات الهی آن را از گزند حوادث مصون داشته است. جنگ تحمیلی، جنگ اقتصادی، جنگ نرم، ترور، تحریم، فتنه، توطئه، و صدها مانع و کارشکنی دیگر که هر کدام برای برانداختن یک نظام کافی بوده است. اما انقلاب، بانشاط و پویا راه خود را از دل این همه مشکلات گشوده و رو به جلو حرکت کرده است. آیا بعد از چهل سال آزمون و خطا، زمان آن نرسیده که دشمنان در مقابل حقانیت این نهضت مقدس دل‌هاشان نرم شده
و زانو بزنند؟
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی