موارد جواز غیبت(پرسش و پاسخ)
پرسش:
با توجه به تعریف غیبت سوال این است که آیا در مواردی از منظر آموزههای وحیانی اجازه داده شده که در حال غایب بودن فرد، مطالبی که خوشایند او نیست مطرح شود؟
پاسخ:
علمای اخلاق در تعریف غیبت گفتهاند: غیبت آن است که پشت سر برادر یا خواهر مسلمان سخنی گفته شود که اگر به گوش او برسد ناراحت شود و کشف آن در جامعه باعث رفتن آبروی مومن شود. امام خمینی(ره) در این رابطه میفرماید: «غیبت عبارت است از ذکر کردن انسان را در حال غایب بودنش به چیزی که خوشایند نیست. نسبت دادن آن را به سوی او، از چیزهایی که پیش عرف مردم نقصان است، به قصد انتقاص و مذمت او.» (چهل حدیث، ص 301)
حال با توجه به آنچه در تعریف غیبت گفته شد، آیا شارع مقدس در مواردی خاص اجازه داده است که در شرایطی خاص غیبتی صورت گیرد؟ در اینجا به صورت محوری به ده موردی که جواز غیبت از طرف شارع مقدس داده شده اشاره میگردد:
در موارد خاصی از طرف شارع مقدس غیبت مجاز یا حتی واجب میگردد و این در جایی است که پای مصلحت مهمتری در کار باشد به گونهای که حفظ آن مصلحت بر مفاسد بزرگ غیبت غالب و چیره گردد. از جمله مواردی که داخل در این استثنا قرار دارد موارد زیر است:
1- در مورد دادخواهی و رفع ظلم و گرفتن حق که اگر شخص مظلوم افشاگری نکند کسی به داد او نمیرسد و حق او پایمال میگردد. این همان چیزی است که قرآن کریم میفرماید: «لا یحبالله الجهر بالسوء من القول الامن ظلم و کان الله سمیعا بصیرا»؛ خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود بدیها را اظهار کند مگر آن کس که مظلوم واقع شده خداوند شنوا و دانا است.(نساء، آیه 148)
2- در مورد بدعتگذاران و توطئهگران و کسانی که بر ضد مصالح مسلمین نقشه میکشند که اگر کار آنها برملا و آشکار گردد مردم بپا میخیزند و جلوگیری کامل یا نسبی میکنند، غیبت این گونه افراد نیز جایز بلکه واجب است.
3- در مورد مسلمانی که جان یا مال یا ناموسش از سوی دیگری در خطر قرار گرفته و او آگاه نیست، افشای این خطر نیز جایز بلکه گاهی واجب است.
4- در مورد مشورت؛ یعنی در آنجا که کسی میخواهد مثلا با دیگری ازدواج کند یا شرکتی تشکیل دهد یا مسافرت نماید و از انسان درباره شخص مورد نظرش سوال میکند، در اینجا امانت در مشورت اقتضا میکند آنچه را میداند و در مورد آن برنامه تاثیر میگذارد افشا کند چون پردهپوشی در این گونه موارد خیانت است و خیانت در مشورت جایز نیست.
5- در مورد شهادت دادن در جایی که از انسان تقاضای شهادت کنند، نیز غیبت کردن جایز است چون مصلحت، شهادت قویتر است.
6- طرف غیبتشونده متجاهر به فسق باشند؛ یعنی، هیچگونه پروایی نداشته باشد که علنا به گناه و معصیتی دست بزند که در خصوص گناه علنی او غیبت جایز است.
7- ممکن است فردی را برای سمتی نظیر نمایندگی یا ریاست قسمتی خاص، نامزد نموده و مورد بحث قرار دهند. در اینجا انسان میتواند اگر نقطه ضعفی را اطلاع دارد که خدای ناخواسته با پیدا کردن آن سمت، به اسلام و انقلاب ضربه میزند، به مسئولین گوشزد کند.
8- فرض بفرمایید بیماری است که نمیخواهد بعضی از اسرارش نزد طبیب فاش شود و از طرفی چارهای نیست و طبیب برای معالجه باید بداند. در اینجا نیز میتوان علیرغم خواست بیمار، پزشک معالج او را در جریان امر قرار داد. غیبت نسبت به گناهان پنهانی جایز نیست و در نتیجه اگر شخص مبتلا به ارتکاب گناهی است که دیگران از آن خبر ندارند، ذکر آن گناه حرام است.
9- اگر در مورد خاصی احتمال منحرف شدن شخصی در اثر همنشینی و عدم اطلاع از مفاسد وی وجود دارد، میتوانیم شخص مورد نظر را از معاشرت با آن گنهکار منع کنیم. در این راستا باید کمال احتیاط را رعایت نمود؛ یعنی، در مرحله اول تنها میتوانیم بگوییم که «این معاشرت به صلاح شما نیست» و حق بازگو کردن معایب و گناهان آن شخص را نداریم، پس باید این کار را مرحله به مرحله و به صورت تدریجی انجام دهیم.
10- کسی که ادعای منصبی را داشته باشد که صلاحیت آن را ندارد مثلا شخص بیلیاقتی ادعای فقاهت میکند و متصدی اموری میشود که اهلیت و صلاحیت آن را ندارد میتوان مردم را به نواقص او توجه داد.