همراه و همدل (فانوس)
فصل پاییز بود و هوای منطقه سرد، حاج همت برای مأموریتی بیرون رفته بود. وقتی برگشت، متوجه شد که بچهها برای رزم شبانه رفتهاند و در این هوای سرد، هر کدام فقط یک پتو و تجهیزات نظامی با خود بردهاند. یک پتو برداشت و از سنگر بیرون رفت و آن شب را با یک پتو در محوطه باز اردوگاه به سر برد. وقتی علتش را از او پرسیدم، گفت: «امشب نـیروهـا تـوی ایـن سـرما با یـک پتـو میخوابند، من چطور داخل سنگر گرم بخوابم.»
منبع : کتاب سردار خیبر