kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۸۳۷۷
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۸

اشارات (خودباختگی و سایر قضایا... )



    علیرضا چخماقی
* در بررسی آماری آثار زنده یاد امیرحسین فردی، مشاهده می‌شود تنها موضوعی که سه بار به آن پرداخته شده، میرزا کوچک‌خان جنگلی است. دقت در این زمینه، حکایت از این می‌کند که اولا زندگی و مبارزات میرزا کوچک‌خان، زمینۀ بسیار مساعدی برای پرداخت داستانی و باز آفرینی تصویری و نمایشی دارد؛ ثانیا تعلق خاطر به مکتب اسلام و به تبع آن، داشتن روحیۀ انقلابی و عدالت‌طلبانه در وجود خود امیرحسین فردی است که او را وا می‌دارد سه بار و البته هربار از منظر خاصی، میرزا کوچک خان را موضوع داستان و نمایشنامۀ خود قرار دهد.
- امروز یازدهم آذرماه، سالروز شهادت سردار جنگل، میرزا کوچک خان است و این چند سطر، تنها ‌اشاره و ذکر خیری از این بزرگمرد مجاهد و در کنار آن، یادی از نویسندۀ متعهدی چون امیرحسین فردی که همواره قدردان مردان بزرگ سرزمینش بود و نامش با فرهنگ، انقلاب و کتاب همراه:
«فردی» به مثل گل بود
 فردی ز جمع و «کل» بود
میان ما و کتاب
 او راه وصل و پل بود
* چه بخواهیم و چه نخواهیم همیشه افرادی در جامعه وجود دارند که به دلایل مختلف، نزد صاحبان ثروت و قدرت، احساس کوچکی و بی‌مقداری و به همان اندازه هم در برابرشان ذلیلانه، نوکرمآبانه و منفعلانه عمل می‌کنند. عملکرد این گونه افراد، اگرچه ممکن است در بدو امر، مربوط به خودشان به نظر برسد و خوب و بد آن هم به خودشان بر گردد؛ اما واقعیت این است که ذلت‌پذیری و نوکرمنشی چنین مردمی، لاجرم به همان اندازه که بر ثروت و قدرت ارباب زر و زور می‌افزاید، به همان میزان هم، موقعیت دیگر افراد جامعه را که دست به سینه ایستادن در برابر فرومایگان و خدمت به ایشان را ننگ و عار می‌شمارند، تضعیف می‌کند و به عبارت ساده‌تر، در بنیان اتحاد و استحکام یک ملت متحد، درز و شکاف ایجاد می‌کند.  
  اگر چه جای امیدواری است که وجود چنین افرادی که دوست دارند بیگانگان را بر دوش خود سوار کنند و برایشان خوش خدمتی انجام دهند، با وجود آموزه‌های دینی که مشهورترین آنها «هیهات من‌الذله» است و نیز میزان بالای غیرت ملی و تبلور شرف انسانی در ضمیر و نهاد مردم، راه به جایی نخواهد برد؛ اما در عین حال نباید از شیوع طرز تفکر چنین افرادی که مدیریت خارجی، حتی در حوزه فرهنگی(!) را تجویز می‌کند و مروج خودباختگی مفرط و ناتوانی محض‌اند، غافل شد و ضرورت دارد که به شکل‌های مختلف، سرانجام تیره و تار و نتایج سیاه مدیریت خارجی را که شکل نو ظهوری از استعمار و استثمار است، تشریح و توضیح داده شود، تا در عین حال، معلوم شود اگر در پاره‌ای از امور، نقص و ایرادی وجود دارد، اتفاقا آن هم نتیجۀ ناکارآمدی همین سنخ مدیرانی است که بر اثر ضعف ایمان، به درد خودباختگی مبتلا شده‌اند و حاصل کارشان هم طبعا موفقیت‌آمیز نمی‌تواند باشد. چرا که فاصلۀ خودباختگی تا خودباوری همان فاصلۀ نشدن تا شدن است و شکست تا پیروزی.
خودباختگان فرهنگی و هویتی، نه تنها خودشان در چاه عمیق ناتوانی و روز مرگی سقوط کرده‌اند، بلکه وقیحانه اصرار دارند تا دیگران را نیز به همفکری و همدلی خویش و سقوط در این چاه ویل بکشانند و در توجیه لزوم نصب مدیران خارجی در زمینه‌های گوناگون سیاسی و اقتصادی، که دامنۀ آن را تا مرز فرهنگی و اجتماعی نیز گسترش داده‌اند؛ همواره از مثال دم دستی حضور بعضی مربیان ورزشی در فوتبال و والیبال، استفاده می‌کنند، بی‌آنکه وجوه افتراق فوتبال و والیبال را با فرهنگ و اقتصاد بیان کنند و بی‌آنکه بگویند مربیان خارجی هم تاکنون افتخار در خوری را برای کشورمان کسب نکرده‌اند و اصولا با توجه به ظرفیت بالای ورزش ایران و استعداد درخشان ورزشکاران ایرانی برای پیشرفت، چه ضرورتی به استفاده از مربیان خارجی ؟...
  * در میان یادداشت‌هایم از مندرجات مطبوعات، این چند سطر را هم از صفحۀ آخر روزنامۀ شرق سی‌ام مهرماه نود و هفت دارم که در مقدمۀ مقاله‌ای نوشته است: عباس یمینی شریف را همه می‌شناسیم، مصرع «‌ای نام تو بهترین سرآغاز» که از بچگی تا امروز گوشه ذهنمان حک شده، از ‌اشعار اوست...
- نکتۀ مهم، نه ایراد به نویسندۀ مطلب که بر اثر‌اشتباه، به جای «حکیم نظامی» نام «عباس یمینی شریف» در گوشۀ ذهنش حک شده، بلکه توجه دادن به روزنامۀ شرق است که غرق در سیاست، نه پیش از چاپ و نه بعد از آن، درصدد تصحیح این اطلاعات غلط بر نیامده است ... همین!...
 * یکی از امکانات فضای مجازی، وجود سایت‌های خرید و فروش اجناس و‌اشیاء دست دوم است که به نوبۀ خود می‌تواند کارساز و مفید واقع شود. اما متأسفانه همین امکان بالقوه مفید نیز، در معرض سوءاستفادۀ افراد بی‌سواد، فرصت‌طلب و ضدانقلاب، در کنار استفاده‌های ناروایی که توسط بعضی از افراد در زمینه‌های مختلف تبلیغات مجازی، صورت می‌گیرد و طرح آنها در محدودۀ موضوعی نوشتۀ ما نیست؛ اما یکی از مربوط‌ترین آنها که در قالب آگهی برای مجلات و نشریات قدیمی مطرح می‌شود این است که بعضی از آگهی‌دهندگان، مطبوعات قدیمی را که طبعا آکنده از مطالب و تصاویر درباریان و خوانندگان و بازیگران آن سال‌هاست الگو قرار داده؛ آگهی خود را طوری تنظیم می‌کنند که گویی دارند برای آن رژیم منحوس و آن چهره‌های مثلا هنری فاسد، تبلیغ می‌کنند و البته بعضی‌ها هم که دیگر خود را نیازمند سایت‌های پذیرش آگهی نمی‌بینند، این کار را مستقیما در صفحاتی که در اختیار دارند، انجام می‌دهند، مخلص کلام اینکه اداره کنندگان این گونه سایت‌ها باید در زمینۀ کار و نحوۀ فعالیت خویش، آگاهی و‌اشراف داشته باشند و فراتر از آن، از سوی مسئولین امر (هر کس که می‌خواهد باشد ) بر کار چنین افرادی نظارت و کنترل وجود داشته باشد...   
- تصور نمی‌شود درخواست چنین چیزی و اعمال آن، از سوی مسئولان امور، خواسته‌ای نامربوط و اجابت آن کاری ناشدنی باشد.