استعانت از خدا و غیرخدا
محمدصدرا اسلامی
ما درشبانهروز بارها در نماز درباره موضوع استعانت خطاب به خدا میگوییم: ایاک نعبد و ایاک نستعین؛ فقط تو را میپرستیم و فقط از تو استعانت میجوییم. اما به نظر میرسد بسیاری از مسلمانان نه تنها به این انحصار باوری ندارند و حصر را در لقلقه زبان دارند نه در دل، بلکه حتی برای خداوند در امور زندگی، شانیتی به عنوان یار و یاور نمیشناسند و به عنوان یکی از یاوران هم در عمل توجهی ندارند؛ از این رو دلبسته یاری بتانی از جنس جن و انس هستند و به جای خدا به کدخدا دلبستهاند و یاری و یاوری میخواهند. این گونه است که سرنوشت آنها روز به روز بدتر از دیروز رقم میخورد و خداوند آنها را به حال خویش رها میکند. در مطلب حاضر ضرورتها و آثار استعانت از خدا تشریح شده است.
استعانت و یاری، تو را سزاست
خداوند در آیات قرآن بارها تلاش کرده تا به هر شکلی شده با تشبیه و تمثیل و مانند آنها، حقیقت غیر خدا برای انسان آشکار شود و معلوم گردد که همه آنچه از ماهیات و موجودات میشناسیم؛ چیزی جز آیات و مظاهر و نشانهها و تجلیات خدا نیست و در جهان و هستی جز یک وجود یعنی خدا نیست که در قالب و مظهر موجودات تجلی یافته است.
خداوند در آیه 15 سوره فاطر میفرماید: يَا ايُّهَا النَّاسُ اَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ؛ اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بىنيازِ ستوده است. بنابراین فقر هویتی انسان و غنای ستوده الهی، وضعیت انسان و خدا را تبیین میکند. همین معنا و مفهوم در آیه 24 سوره انفال این گونه تبیین میشود: وَاعْلَمُواْ اَنَّ الله يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ؛ و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حائل مىشود. به این معنا که میان انسان و حقیقت وی که همان قلب و نفس اوست، خداوند حائل است.
همچنین در آیه 4 سوره حدید این حقیقت را اینگونه تبیین کرده و میفرماید: وَهُوَ مَعَكُمْ ايْنَ مَا كُنتُمْ؛ و هر كجا باشيد او با شماست. این معیت خداوند با انسان یک معیت قیومی است؛ به این معنا که بودِ ما با خداوند است؛ زیرا «نبودِ خدا با ما به معنای نابودی ما است».
از همین رو امیرمومنان علی(ع) میفرماید: مَا رَأَيْتُ شَيْئًا الَّا وَ رَاَيْتُ اللَهَ قَبْلَهُ. وَ رُوِيَ: مَعَهُ وَ فِيهِ ؛ چیزی را ندیدم مگر آنکه خداوند را پیش از آن چیز دیدم؛ و همچنین روایت شده که فرموده است: با او و در او دیدم. (أسفار أربعه، ملا صدرا، طبع سنگي، ج 1، ص 26؛ و طبع سربي، ج 1، ص 117) از امام صادق(ع) نیز نقل شده که فرموده است: مَا رَأَيْتُ شَيْئًا إلَّا رَايْتُ اللَهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَهُ ؛ چیزی را ندیدم مگر آنکه خدا را قبل و همراه و پس از آن دیدم. (مفتاح الفلاح، ص 367؛ لقاءالله، ملکی تبریزی، نسخه خطي، ص7)
اصولا از نظر قرآن مفهوم آیه بودن موجودات هستی به همین معنا است؛ زیرا همه هستی مظاهر اسماء و صفات خداوندی هستند و خداوند در آیه 35 سوره نور بصراحت میفرماید: الله نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْاَرْضِ؛ الله نور آسمانها و زمین است. پس این خدا است که هستی را با نور وجود خود روشن میکند. البته این نکتهای دقیق و لطیفی را نیز بیان میکند. به این معنا که خود الله، فعل و بروز و ظهور یک حقیقتی است که در آیات سوره توحید به «هو احد » تعبیر شده است. از این رو گفته شده که الله نام و اسم ذاتی است که دربرگیرنده همه اسماء و صفات الهی است که ظهور یافته است.
به هر حال، از آیات و روایات اسلامی این معنا ثابت است که حقیقت همه هستی فقر محض هویتی است و تنها خداوند است که از غنای هویتی و ذاتی برخوردار است. بر این اساس، همه هستی از جمله انسان در همه مراتب هستی و وجودی خود فقر محض و نیازمند به خدا در بقا است؛ چه رسد در نعمتها و دیگر نیازهای وجودیاش.
بنابراین، تنها کسی که سزا است بر او تکیه و اعتماد شده و به او مراجعه شود، خداوند غنی حمید است که بی درخواستی جود و بخشش میکند و بیمنتی میبخشد. از این رو، خدای بینیاز ستوده است.
چرایی و چگونگی استعانت از خدا
خداوند بر این اصل اساسی تاکید و توجه میدهد که تنها باید از خدا استعانت و یاری جست؛ زیرا او تنها شایسته استعانت است. (فاتحه، آیه 5؛ یونس، آیه 85؛ عنکبوت، آیه 22؛ شوری، آیه 31)
خداوند در چرایی استعانت از خدا در آیه 128 سوره اعراف به حاكميّت مطلق خداوند بر زمين توجه میدهد و میفرماید براساس این حاکمیت باید مومنان در امور زندگی خود تنها از خدا استعانت بجویند و از دیگران یاری نجویند. پس کسانی که به دیگران از غیر مسلمانان امید بسته و استعانت و یاری از آنان میجویند، بر خلاف آموزههای وحیانی قرآن عمل کرده و از خدا و راه راستش دور شدهاند.
از نظر قرآن کسانی تنها از خدا استعانت میجویند که اهل تقوای الهی باشند. در حقیقت استعانت جویی از خدا، نشانه و جلوهای از تقوای الهی شخص و جامعه است. (عنکبوت،آیات 26 تا 30)
برای اینکه از خداوند استعانت بجوییم باید ابزارهای مناسب آن را بشناسیم و از آن بهره گیریم. از نظر قرآن دو وسیله مهم در استعانت و یاریجویی از خدا، نماز و صبر است که یکی از مصادیق صبر و استقامت نیز بهرهگیری از روزه است که در روایات بیان شده است. (بقره، آیه 45؛ كافى، ج4، ص63، ح7) البته از نظر قرآن استعانت از این دو ابزار بسیار سخت است و تنها کسانی که اهل خشوع هستند به این ابزارها تکیه و اعتماد میکنند تا بتوانند از استعانت الهی بهرهمند شوند. (همان)
آثار استعانت از خدا
انسان برای هر کاری میتواند از خداوند استعانت بجوید و از یاری او بهرهمند شود. با نگاهی به آثاری که قرآن برای استعانتجویی از خدا بیان کرده میتوان موارد استعانتجویی را شناخت و در آن امور از خدا یاری جست. از جمله مهمترین موارد و آثار استعانت به خدا میتوان به این امور توجه داشت:
1. حاکمیت بر زمین: اگر مومنان و متقیان بخواهند بر زمین حاکمیت یابند و حکومت صالح جهانی را ایجاد کنند باید از خداوند یاری جویند؛ زیرا تنها راهی که میتوان حکومت و حاکمیت جهانی صالحان و متقیان را رقم زد، استعانتجویی از خدا است.(اعراف، آیه 128)
2. حاکمیت بر سرنوشت خود: هر کسی دوست میدارد بر سرنوشت خود حاکمیت داشته باشد. همچنین هر جامعه خواهان استقلال در این زمینه است. برای به دست آوردن حاکمیت مستقل بر سرنوشت خود و جامعه باید تنها از خداوند یاری خواست.(اعراف، آیات 127 و 128)
3. پیروزی بر دشمن: برای اینکه فرد یا جامعهای بر دشمن خویش پیروز شود باید تنها امیدش به خدا باشد نه کدخدایی که مدعی خدایی بر مردم جهان است. خداوند در آیات 250 و 251 سوره بقره، يارى خواستن از خدا را زمينه پيروزى بر دشمن كافر در ميدان كارزار دانسته و از مومنان و مسلمانان میخواهد به جای استعانت از دیگری به خداوند امید بسته و از او یاری جویند.
4. نجات از استثمار: برای رهایی فرد و جامعه از استثمار و بهرهکشی دیگران، باید از خداوند استعانت جست؛ زیرا اگر دیگران از انسان و جامعه به عنوان گاو شیرده بهره میگیرند، باید به خداوند امید بست تا از این بدبختی و ظلم رهایی یافت. خداوند با اشاره به زنان بنىاسرائيل که در استثمار فرعونيان بودند، رهایی و نجات از هر گونه استثمار دیگران را منوط به استعانت آنان از خدا دانسته است. پس باید به جای امید به کدخداها و بتها و مانند آن به خدا دل بست و از او یاری خواست.(اعراف، آیات 127 و 128)
5. نجات از قتل و کشتار: حفظ جان لازم و ضروری است و تنها کسی که میتواند فرد و جامعه را از کشتار و قتل نجات بخشد، خداوند است. جامعه اسلامی میتواند با استعانت از خدا، خود را از تجاوز و کشتار و استثمار در امان نگه دارد. خداوند در آیات پیشگفته، رهايى از كشته شدن گسترده و بىرحمانه و قتل کودکان و استثمار به دست مستکبران و فرعونيان را در گرو مددخواهى آنان از خدا دانسته است و به مردم فرمان میدهد تا برای نجات خود و جامعه از قتل و غارت و تجاوز و بیعفتی و نابهنجاری از خدا یاری جویند و دل به خدا ببندند.
6. حفظ هنجارها و ارزشها: از نظر قرآن، كمك خواستن از خدا، سبب مصون ماندن فرد و جامعه از انحرافات جنسى و حفظ عفّت و پاكدامنى و نیز حفظ هنجارها و ارزشهای الهی و اخلاقی است. پس برای اینکه جامعه گرفتار نابهنجاریها نشود و امور ضد اخلاقی و ضد ارزشی بر آن حاکم نشود، باید تنها از خدا استعانت جست.(یوسف، آیات 32 تا 34)
جواز استعانت از برخی مظاهر الهی
بر اساس آنچه بیان شد اصولا کسی را توان یاری به دیگری نیست زیرا همه هستی خود گرفتار فقر هویتی و نیازمند است. بنابراین، سخن از استعانت از دیگری غیر از خدا، سخنی لغو و بیمعنا و بیاساس است.
البته قرآن این حقیقت را مورد تاکید قرار میدهد که مظاهر الهی به سبب تجلیات دارای مراتب و درجات هستند و تفاوتهایی میان آنها است.(فاطر، آیه 1) از این رو، برخی از مراتب تجلیاتی خداوند و مظاهرش چون جبرئیل، عزرائیل، مکائیل، اسرافیل، به عنوان مدبرات امر شناخته میشوند تا به همراه رسولان و فرشتگان تحت فرمان خویش، امور هستی را بر اساس مشیت و حکمت الهی تدبیر کنند بیآنکه در انجام ماموریت و تدبیر امور از خود اراده مستقلی داشته باشند، بلکه هر آنچه خداوند میگوید انجام میدهند.(نحل، آیه 50؛ تحریم، آیه 6)
خداوند در آیات قرآن، استعانت از مظاهر و تجلیات را به عنوان وسایل استعانت پذیرفته و مورد تاکید قرار داده است؛ زیرا هستی با اسباب اداره میشود و خداوند ابا دارد که امور هستی را جز با اسباب آن جاری سازد. بر این اساس، استعانت از خدا میتواند در قالب مظاهر اسمایی انجام گیرد. بنابراین، اگر کسی به شافی به عنوان مظهری از مظاهر اسمای الهی استعانت جست به معنای استعانت به غیر خدا نیست؛ همان طوری که یاریرسانی فرشتگان به حکم و فرمان الهی به کسی به معنای یاریرسانی دیگری نیست، بلکه این خداوند است که از راه مظاهرش به دیگری یاری میرساند.
برای روشنتر شدن مطلب، باید گفت در آیات قرآن اموری چون عزت، ولایت و مانند آنها تنها منحصر در خدا شده است؛ اما با این همه خداوند در طول به عنوان مظاهر تجلیات، همین عزت و ولایت را به دیگران نسبت میدهد. در جایی میگویند عزت فقط برای خداست(نساء، آیه 139؛ یونس، آیه 65؛ فاطر، آیه 10) یا ولایت تنها برای خدا است(شوری، آیات 9 و 28) ؛ ولی در جایی دیگر آن را به مظاهری از خود چون پیامبران و مومنان نسبت میدهد.(منافقون، آیه 8؛ مائده، آیه 55)
بر همین اساس، خداوند استعانتجویی مومنان در امور دینی از یکدیگر را جایز میشمارد (آل عمران، آیه 52؛ انفال، آیه 72) چنانکه در آیات 39 و 41 سوره شوری و 227 سوره شعراء، يارىطلبى براى رفع ستم و دفاع از حق را جایز دانسته است.
در همین راستا حضرت عیسی(ع) از بنىاسرائيل، جهت كمك به وى در حركت به سوى خدا یاری و استعانت میجوید.(آل عمران، آیه 49 و 52؛ صف، آیه 14)
همچنین ذوالقرنين براى ساختن سد در برابر يأجوج و مأجوج از مردم استعانت جست. بنابراین، این نوع استعانتجویی خلاف استعانت از خدا نیست.(کهف، آیه 94)
استعانت یکی از پیروان موسی(ع) از آن حضرت نیز در همین راستا معنا و مفهوم مییابد.(قصص، آیات 15 و 18) خداوند همچنین در آیه 72 سوره انفال بر لزوم يارىرسانى مهاجران به غير مهاجران، در صورت يارى خواستن آنان در امور دينى توجه میدهد. این بدان معنا است که مومنان میتوانند از یکدیگر یاری بجویند و بر دیگران فرض و واجب است تا یاری رسانند.
خداوند در آیه 227 سوره شعراء، استعانت ستمديده از مردم، براى دفاع از حق و رفع ستم را جایز شمرده است. البته چنانکه گفته شد این نوع استعانتجویی در تعارض با استعانت از خدا نیست؛ زیرا شخص اینها را به عنوان اسباب الهی میشمارد و تاثیر مستقلی برای آن اسباب قائل نیست. در حقیقت مسلمان و مومن میداند و باور دارد که بیاذن الهی و مشیت خداوندی اسباب هیچ تاثیری ندارد؛ چنان که امام سجاد(ع) میفرماید: «يَا مَنْ لَا تُبَدِّلُ حِكْمَتَهُ الْوَسَائِلُ»؛ اي خدايي كه وسائل و اسباب، حكمتِ تو را دگرگون نميكند.(صحیفه سجادیه، دعای13) امیرمومنان علی(ع) نیز میفرماید: «إِنَّ كَرَمَ اللهِ سُبْحَانَهُ لَا يَنْقُضُ حِكْمَتَه؛ کرامت الهی حکمتش را نقض نمیکند»؛ از این رو بر اساس فرمایش امام علی(ع) «لَا یَقَعُ الْإِجَابَهًْ فِي كُلِّ دَعْوَهًْ؛ در هر دعا اجابت نيست؛ زیرا گاهی دعا با حكمت موافق نيست و از همین رو، تحقق نمییابد.(غررالحكم و دررالكلم، ص226)
استعانت از غیرخدا
چنانکه گفته شد مسلمان و جامعه اسلامی باید همان طوری که هرروز میگوید، تنها امیدش به خدا باشد و تنها از او یاری بجوید. تکرار این جملات برای آن است تا عقیده و باور آدمی شود. اینکه چرا باید در شبانهروز این جملات این اندازه تکرار شود، به علت فریبی است که انسان در دنیا میخورد؛ زیرا دنیا به گونهای است که انسان با کوچکترین غفلت از خدا، در دام کدخدایی میافتد که خود هیچ کاره است ولی چنان نشان میدهد که همه کاره است.
اگر به ظواهر امور نگاه شود، گویا این استکبار جهانی است که جهان را مدیریت و مهار میکند و باید با او کنار آمد و به جای درگیری با شاخ و خشم باید از شیرش بهره برد. در حالی که شیری که این گاو مستکبر میدهد جز زهر جانسوز نیست که تباهی را برای خورنده آن به ارمغان میآورد.
خداوند از مسلمانان میخواهد به جای دل بستن به مستکبران و شیاطین و ظالمان به خداوند امید بسته و از او یاری جویند. اما به نظر میرسد که در بیشتر مردم عزم و همتی در این باره نیست و تنها استعانتجویی از خدا لقلقه زبان آنان است. از همین رو آنان دل خوش به استکبار کرده و از او یاری میجویند و بر این باورند که خداوند انسان را به عقل خود واگذار کرده و عقل میگوید با دشمن مذاکره کنید و از توان شیطانی برای کارهای غیرشیطانی استفاده کنید؛ در حالی که شیطان زیرکتر از آن است که شیر شیرین بیزهر و تباهی دهد؛ زیرا شیطان سوگند خورده تا با مظاهر فریبای دنیا همگی را گمراه کرده و در دنیا و آخرت به خسران و زیان و شقاوت بکشاند. پس نباید به شیطان بزرگ و ایادی آن دل بست و با او همراه و همسفر شد که این ره به ترکستان و ناکجاآباد است.