روایتی از كودتاى آمریکایی 28 مرداد 1332 / احسان طبری عضو ارشد حزب توده با توجه به اسناد موجود مطرح کرد
دكتر مصدق از کودتا مطلع و حزب توده با آن موافق بود
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
احسان طبری در ادامه تشریح جلسه ۲۸مرداد حزب توده میگوید: «دو بعدازظهر كه غوغاى كودتا بلند شد و صداى توپ، وخيم بودن وضع را نشان مىداد بار ديگر به مصدق تلفن شد. مصدق گفت هر اقدامى كه مىخواهيد بكنيد، دولت تسلطى بر اوضاع ندارد. در اين موقع كوشش شد افراد رابط با حوزهها را براى تجهيز افراد حزبى پيدا كنند، افراد رابط را نيافتند زيرا بخشنامه روز 26 مرداد رهبرى دستور مىداد از تظاهر خوددارى ورزند. اكنون كه اسناد فراوان رو شده معلوم مىشود كه مصدق از جريان كودتا مطلع بوده است. فرضيهاى وجود دارد كه شوروى نيز از جريان كودتا مطلع بوده و با آن نوعى موافقت داشته است و عملى بازدارنده از طرف كيانورى و هيئت اجرائيه ناشى از اين جريان است.»98
ساعت 30/2 بعدازظهر اولينتانكها كه كودتاگران پشتسر آنها پناه گرفته بودند به منزل دكتر مصدق حمله كردند. ساعت 45/2 افراد گارد شاهنشاهى از كاخها به منزل دكتر مصدق تيراندازى خود را آغاز كردند. و از ساعت 4 به بعد يك جنگ تمام عيار برپا شد. خانه دكتر مصدق بهوسيله سرهنگ عزتالله ممتاز محافظت مىشد و او باوفادارى تمام انجام وظيفه مىكرد.
حدود ساعت 45/4 بعدازظهر سرتيپ فولادوند به نمايندگى از طرف افسران طرفدار شاه براى گرفتن اعلاميهاى مبنى بر ترك مقاومت وارد منزل دكتر مصدق شد. دكتر مصدق نپذيرفت و در عوض مهندس رضوى، دكتر شايگان، مهندس حسيبى، مهندس زيركزاده و نريمان به تقاضاى دكتر مصدق اعلاميهاى به شرح ذيل صادر نموده و به سرتيپ فولادوند دادند:
«دكتر محمد مصدق خودشان را نخستوزير قانونى مىدانند ولى اكنون كه مأمورين انتظامى غير از اين مىخواهند ايشان مانند يك فرد بلادفاع در منزل مسكونى خودشان هستند از تعرض و تجاوز به منزل معظمله خوددارى شود.»99
ساعت 5 بعدازظهر نريمان ملحفه سفيدى از رختخواب دكتر مصدق بيرون برد و به سربازان داد تا بر پشتبام نصب كنند ولى پس از صدور اعلاميه و نصب ملحفه نيز تيراندازى به شدت ادامه داشت. مدتى بعد مهندس رضوى پارچه سفيد ديگرى را از روى تشك دكتر مصدق برداشت و دستور داد بر پشتبام نصب كنند. پس از نصب ملحفه دوم نيز تيراندازى از سه جهت شمال، شرق و جنوب به اتاق دكتر مصدق ادامه داشت در اين زمان حاضرين به صرافت دريافتند كه مهاجمين در انديشه تصرف خانه هستند. گلوله توپ دوبار به ايوان جنوبى مقابل اتاق محل تجمع دكتر مصدق و ديگران اصابت نمود. فضاى ترس و وحشت برحاضرين مستولى شده بود بهطورىكه نريمان گفت: «چرا ما نشستهايم كه رجالهها بيايند و ما را بكشند، ما خودمان خود را بكشيم.»100 برخى حاضرين با اين پيشنهاد مخالفت كردند. سرانجام دكتر مصدق كه دقايقى قبل طپانچه خود را در گنجه نهاده بود اسلحه نريمان را نيز در گنجه گذاشت. پس از اين مهندس رضوى انديشه فرار را مطرح كرد و پس از اندك مدتى همگى مهياى فرارشدند.
دكتر مصدق و سايرين بهوسيله نردبان از ديوار بالارفته و وارد منزل همسايه شدند 101 و از آنجا به خانه ديگر و از آنجا نيز به خانه سوم رفتند و شب را در زيرزمين آن منزل بيتوته كردند، دكتر مصدق در اينباره مىگويد:
«روز 28 مردادماه از خانه خودم رفتم خانه همسايه و از آنجا به خانه ديگر و ديگر، در خانه سوم رفتيم زيرزمين نشستيم در آنجا معلوم شد كه خانه مرا آتش زدند آن شب را تا صبح بدون لحاف در آن زيرزمين مانديم و صبح از آنجا فراركرديم»102
مدتى پس از خروج دكتر مصدق و همراهان منزل وى بين ساعات7ـ6 به تصرف مهاجمين درآمد. آنان اثاث و اموال منزل را به غارت بردند و خانه را به ويرانه تبديل نمودند و به اين هم اكتفا ننموده و منزل را طعمه حريق ساختند. دكتر مصدق در شرح اموال به غارت رفته مىگويد:
«صندوق درحدود سىهزار تومان اوراق قرضه ملى كه خود و پسرم خريده بوديم و مبلغى پول كه از سه هزار تومان تجاوز نمىكرد و سه قطعه جواهر متعلق به دخترم كه به من سپرده بود و پارهاى نوشتجات رسمى از قبيل اوراق مالكيت متعلق به خود و ديگران كه به رسم امانت داده بودند داشتم كه روز28 مرداد بهعنوان اموال غارتى از بين رفت.»103
بعدازظهر 28 مرداد تدريجا راديوى شهرهاى مهم مانند تبريز، اصفهان، كرمان و... نسبت به دولت جديد اعلام وفادارى نمودند. درواقع همزمان با تهران شورشهايى در اين شهرها نيز بهراه افتاده بود. ستاد ارتش نيز در ساعات پايانى روز (احتمالاً بين ساعات 7ـ5 بعدازظهر) سقوط كرد.
روز 29 مرداد دكتر مصدق و ديگران براى تسليم شدن به دولت كودتا تصميم گرفتند از مهندس جعفر شريف امامى كمك بگيرند دكترمصدق در اين خصوص اظهار مىدارد:
«عصر 28مرداد كه باتفاق جمعى از خانه فرار كردم شب را در يكى از خانههاى مجاور متعلق به يكى از تجار كه در شميران اقامت گزيده و خالى بود بيتوته نموديم و صبح روز بعد عدهاى متفرق شدند و به محلهايى كه درنظر گرفته بودند رفتند آقايان دكتر شايگان، دكتر صديقى و مهندس معظمى و من به خانه آقاى مهندس معظمى كه بيش از چند قدم فاصله نداشت رفتيم و نظر به قرابت سببى آقاى مهندس شريفامامى از صاحبخانه ديدن نمود و قرار شد كه از توقف ما در آنجا سرلشكر زاهدى را مطلع نمايد.»104
قرار بود ساعت 30/5بعدازظهر با مهندس شريف امامى تماس برقرار شود تا او نيز براى تسليم فراريان به سرلشكر زاهدى وارد مذاكره شود. هنگامى كه دكتر مصدق و ديگران مهياى رسيدن به موعد مقرر بودند، بهطور اتفاقى مأمورين براى بازرسى وارد منزل مهندس معظمى شدند و حضار را دستگير نموده و به شهربانى منتقل نمودند.
---------------------------------
98- طبرى، احسان، كژراهه، ص 170.
دكتر فريدون كشاورز عضو ارشد حزب توده كه او نيز در جلسه حضور داشت در رابطه با عملكرد كيانورى مىگويد: «كيانورى، درست در موقع حساس تاريخ ايران و با سوءاستفاده از موقعيتى كه در حزب بدست آورده بود و حزب را در دست داشت، مطابق اسناد موجود در مسكو، هيئت اجرائيه را مرعوب كرد و از پشت به حزب و ملت ايران خنجر زد و كارى بس مفيد براى امپرياليسم و دربار انجام داد... چه كسى شاهد تلفن كيانورى به مصدق بود؟ او تنها رفت. چه كسى مىتواند ثابت كند كه او به اربابان خود تلفن نكرد يا با آنها ملاقات ننمود؟ براى اينكه به آنها خبر بدهد كه او مسؤول جلوگيرى از اقدامات حزب براى پشتيبانى از مصدق است. وانگهى در اين موقع كه تلفن خانه مصدق قطع شده بود تلفن كردن چه فايدهاى داشت؟...» ر.ك. من متهم مىكنم كميته مركزى حزب توده ايران را- ص 79. گفتنى است در اين برهه مرداد 1332 حدود 600 افسر عضو سازمان افسرى حزب توده بودند كه اغلب فرماندهان يگانهاى رزمى از قبيل گروهان، گردان و حتى گارد سلطنتى جاويدان بودند. اين سازمان يك سال بعد توسط رژيم كشف و پس از محاكمههاى غيرعلنى بسيارى از آنها به اعدام و بقيه به حبسهاى بلندمدت محكوم شدند.
99- نجاتى، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملى شدن صنعت نفت ايران، ص 546.
100- نجاتى، سرهنگ غلامرضا، جنبش ملى شدن صنعت نفت ايران، ص 547.
101- همراهان دكترمصدق عبارت بودند از؛ سيدمحمود نريمان، مهندس سيداحمد رضوى، دكتر سيدعلى شايگان، مهندس سيفالله معظمى وزير پست و تلگراف، مهندس احمد زيركزاده، مهندس كاظم حسيبى، ملكوتى (معاون دكتر مصدق)، دبيران (منشى دكتر مصدق)، خازنى (كارمند نخستوزيرى)، دكتر غلامحسين صديقى، سرهنگ على دفترى، سرهنگ عزتالله دفترى، سرهنگ ايرج داورپناه و سه سرباز مجروح.
102- بزرگمهر، جليل، مصدق در محكمه نظامى، ص 127.
103- بزرگمهر، جليل، مصدق در محكمه نظامى، ص 134.
104- افشار، ايرج، خاطرات و تألمات مصدق، صص 7ـ196.