به بهانه نمایش «زهر ماری»
گوشهای از اخلال و ولنگاری در مدیریت تئاتر
رضا علایی
در ادامه صدای مداحی از بالا به گوش میرسد. پسر بزرگ خانواده که مداح و فردی مذهبی و معاون پایگاه بسیج محله است همان طور که میخواند به زیر زمین میآید. البته مداحی او نیز تمسخر آمیز است. او در واقع نماد و شمایی از مذهب و نیروهای انقلابی معرفی میشود. در روند نمایش او را فردی ابن الوقت، متظاهر، متعصب، حقه باز، آدم فروش و... میبینیم که حتی به خانواده خودش هم رحم نمیکند و آنها را میفروشد. همان طور که برادر کوچک خود را فروخته و او پس از چهار سال تازه از زندان آزاد شده است. این نمایش تمام سعی خود را میکند تا تماشاگران از این فرد که نماینده قشر مذهبی و انقلابی معرفی شده متنفر میشوند. اعمال و رفتار این فرد عمدا در راستای تمسخر مذهب و اعتقادات مذهبی شکل گرفته؛ او با ادا و اطوار و لودگی و نوعی ابتذال رفتاری طوری عمل میکند که تماشا کنان به رفتار او میخندند. این نمایش در قالب این کاراکتر به ظاهر مذهبی، تحریم شراب را هم تحقیر میکند. علاوهبر این، حسی مثبت و وسوسهانگیز از شرب خمر را به مخاطب خود القا مینماید. در هم آمیختن صدای مداحی و نوحه خوانی و خواندن حمد و سوره و ذکر صلوات با موقعیتهایی که در آن یکی از شخصیتها در حالت مستی به سر میبرد، از دیگر اتفاقاتی است که در این نمایش روی میدهد.
روند نمایش به گونهای است که در تمام طول اجرا، سعی شده تا تماشاگران با دو برادر و خواهر مست همذات پنداری کنند و در مقابل از برادری که نماد تفکر و اندیشه مذهبی واعتقادی است و میخواهد مانع از آنها بشود متنفر و منزجر شوند. این سؤال پیش میآید که شورای نظارت هنرهای نمایشی چگونه از کنار چنین موضوعی عبور کرده است؟ برادر بزرگتر چند بار خواهرش را تهدید به ضرب و شتم میکند. در نهایت برادر مذهبی او را خارج ازصحنه کتک میزند و فقط صدایش شنیده میشود. توجه بفرمائید این کار یعنی کتک زدن خواهر نه توسط برادری که زندان رفته و به اصطلاح لات است بلکه توسط برادر مذهبی که مداح است انجام میشود. در ادامه به این جمع، پدر شوهر خواهرشان نیز اضافه میشود. وی آدمی موقر و متدین به نظر میآید و نیمی از سرکههایی که تبدیل به شراب شدهاند، متعلق به همسرش هستند. زمانی که میفهمد سرکهها شراب شدهاند و پس از صحبت قرایی که برادر بزرگتر و مذهبی در وصف اعتقادات پدر شوهر خواهرش انجام میدهد که حاج آقا مال حرام خور نیست و یک عمر نان حلال سر سفره زن وبچهاش گذاشته و پول فروش مسکرات را نمیخورد و... با کمال تعجب حاج آقا میگوید چون سهوا بوده پولش حلال است. البته این حرف نیز در موقعیتی کاملا تمسخرآمیز بیان میشود و باز هم یک لفظ مذهبی، هدف تحقیر نمایش قرار میگیرد. تا اینجای کار مذهب و اعتقادات مورد حمله و مضحکه قرار گرفته است. اما نمایش «زهر ماری» به تبلیغ و تحسین شرب خمر نیز میپردازد. به طوری که در طول نمایش بارها تأکید میشود که مصرف مشروبات الکلی موجب شادی وخوشی مردم میشود! در نهایت برادر بزرگتر، که هم مداح است و هم ظاهری مذهبی دارد و با فروش و مصرف شراب مخالفت میکند، همه خانواده و نزدیکان را میفروشد و به پایگاه بسیج محله خبر میدهد! فرمانده پایگاه بسیج هم خودش به تنهایی به خانه آنها یورش میآورد. در ادامه نمایش، این گونه پیش میرود که فرمانده پایگاه بسیج به جایگاه بالاتری میرسد و برادر بزرگتر به خاطر لو دادن خانوادهاش، جایگزین او میشود و فرماندهی پایگاه بسیج محله را به عهده میگیرد! به این ترتیب، مأموریت دیگر نمایش «زهر ماری» که با مجوز شورای نظارت اداره کل هنرهای نمایشی روی صحنه تالار حافظ رفته، توهین و تخریب بسیج معرفی میشود.
واقعا جای سؤال است که این همه موارد نظارتی در یک نمایش چگونه جمع شدهاند؟ گویی شورای محترم ارزشیابی ونظارت مرکز هنرهای نمایشی اصلا این نمایش را ندیدهاند و مجوز دادهاند؛ ایجاد تنفر از دین و اعتقاد مذهبی، ترویج شرابفروشی و شرابخواری و موارد دیگری که شرح داده شد، چگونه مجوز اجرا در یک تالار دولتی را یافتهاند؟ به این نمایش بیش از 30 اجرا هم دادهاند! برفرض که شورای ارزشیابی و نظارت در کار خود سهلانگاری کرده و با لابی و دوست بازی به این کار اجازه اجرا داده، آیا مدیریت محترم بنیاد رودکی و ریاست تالار حافظ هم این کار را ندیده اند؟ مگر مسئول نمایشهایی که در تالار حافظ روی صحنه میرود نیستند؟ پس مدیریت تالار حافظ کارشان چیست؟ فقط اختصاص نوبت اجرا به گروه هاست؟ چرا به این نمایش هیچ توجهی نکردهاند؟ چند ماه پیش هم نمایشی با نام «ماراساد» روی صحنه تالار حافظ رفت که آن هم در لفافه و پوشش پرداختن به انقلاب کبیر فرانسه، علیه انقلاب اسلامی لجنپراکنی میکرد. اما نمایش «زهر ماری» به طور آشکار هم ضد مذهب است و هم علیه اخلاق و ارزشهای فرهنگی و هم علیه نظام. اجرای چنین نمایشهایی یعنی منحرف کردن و ساقط نمودن سلیقه مخاطب. فقط کافی است به شخصیت مداح و ادا و اطوارها و لوده بازیها و رفتار و اعمال او که تحت لوای یک فرد مذهبی از خود بروز میدهد و تفکر و اعتقادات مذهبی را نمایندگی میکند یا تصویری منفی که از فرمانده بسیجی ساخته شده توجه بفرمائید. فرمانده بسیج در این نمایش، فردی معرفی میشود که مثل اجانب و بیگانگان به حریم یک خانواده حمله میکند و برای افرادی که در خانه زندگی میکنند رعب و هراس ایجاد میکند!
نکته مهم این است که چنین نمایشهایی به سادگی و با حمایت مسئولان تالارها روی صحنه میروند، اما همین مسئولان برای اجرای نمایشهای ارزشی و فعالیت هنرمندان متعهد شرایط سختی را ایجاد کردهاند. عملکرد مدیریت تئاتر و به طور خاص، شورای نظارت و ارزشیابی اداره هنرهای نمایشی، با رسالت تئاتر در کشور در تعارض است. بهتر است مسئولان تئاتر نگاهی دوباره به مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و سندهای بالا دستی در این خصوص بیندازند.
نمایش به لحاظ تکنیکی در حد اجرا در تالار حافظ نیست . اولا متن نه ساختار دراماتیک دارد نه حائز ارتباطهای دراماتیک و شخصیتپردازیهای دراماتیک است چون شخصیتها تیپ هستند. دوما دیالوگها در حد حرف ماندهاند تو گویی که در بداهه شکل گرفتهاند بیشتر شبیه به کل کل یک خانواده هستند تا دیالوگ به شکل تئاتری آن. ما مثلا در باغ وحش شیشهای شاهد یک خانواده و مسائل مبتلابه آن هستیم اما به صورت دراماتیک و با ارائه مفاهیم زیر متن وساختار منطقی و شخصیتپردازی وارتباط دراماتیک بین اجزا وعناصر و شخصیتها و... که در این نمایش خبری از اینها نیست. بازیها هم بیشتر معمولی هستند تا یک بازی رئالیستی ودراماتیک. میزان و حرکات هم حاوی ربط دراماتیک و حرکت و میزان به صورت تئاتری آن نیست. میزانسن و حرکت باید براساس متن و زیرمتن و شخصیتپردازیها و ارتباط بازیگران به لحاظ ابعاد روانشناسانه و براساس کاراکتر شناسی و فضا و موقعیت و ... شکل بگیرد به گونهای که بتواند مکمل مفاهیم متن واجرا باشد. به گونهای که ما شاهد یک تئاتر باشیم نه چند نفر که در صحنه جابهجا میشوند وحرفهای یومیه میزنند که به درد کسی نمیخورد و نتیجهای هم دربر ندارد. بجز رواج و تبلیغ شرابخواری و شرابفروشی ومستی وسرخوشی وغیره آنهم در چهلم یک مادرآیا خانوادههای ایرانی اینگونه هستند؟ آیا این نمونه یک خانواده ایرانی است؟ آن هم در حالی که عزادار هستند ومادرشان را از دست دادهاند. کدام خانواده در چنین شرایطی اینگونه رفتار میکند؟ آیا اینها بدآموزی اخلاقی واجتماعی و فردی ندارد؟ به سخره گرفتن به طنز گرفتن همه چیز؟ باید گفت راه رفتن روی صحنه و از چپ به راست آمدن و جلو عقب رفتن روی صحنه که نمیشود میزانسن و حرکت. میزانسن وحرکت و دیالوگ دراماتیک در تئاتر چیز دیگری است. درواقع نمایش واجد ارزشهای دراماتیک هم نیست ظاهرا همه چیز بداهه شکل گرفته از حس دراماتیک نیز خبری نیست تنها چیزی که مهم است و ظاهرا هدف نمایش است همان نشان دادن وجه ضد مذهبی و به مضحکه گرفتن مذهب واعتقادات مذهبی و دیگرگونه نشان دادن افراد معتقد و مذهبی و ایضا شکستن قبح شراب و شرابخواری و شرابفروشی است چه در صحنه و چه در اجتماع حتی زمانی که فاتحه میفرستند طوری عمل میکنند که مسخره به نظر برسد. تا تماشاکنان را به خنده بیندازد تا تقدس آن شکسته شود.
ما نمیگوئیم چرا نویسندگان وکارگردان این نمایش چنین کاری را به صحنه بردهاند. و نباید کار کنند هرکسی آزاد است که تفکر خود را داشته باشد ما که خدای ناکرده تفتیش عقاید نمیکنیم. میگوئیم چرا ضابطین ذیربط مسئولیت خود را به درستی انجام ندادهاند. چرا دوستانی که ادعای کارشناسی در شورای ارزشیابی و نظارت را دارند و خود را دلسوز تئاتر میدانند و نمیخواهند که تئاتر به بیراهه رود و وظیفهاشان اجرای دستورالعملهای نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی در این خصوص است متوجه این همه مواردی که این نمایش دارد نشان میدهد و میگوید نشدهاند همین.
شورای ارزشیابی و نظارت گویی به یک خواب خرگوشی عمیق فرورفته است که این همه را بر روی صحنه ندیده است. دیگر راجع به بروشور نمایش چیزی نمیگویم خودتان بروشور را ببینید و قضاوت کنید. دختری که روی سر او خوشهای انگور قرمز است و شراب آن انگور نیمی از صورتش را پوشانده او دارد با یک چشم میبیند ونیمی از صورتش را با دستش پوشانده درواقع دارد حقیقت را با چشمی که از شراب قرمز شده میبیند و صورتش را با شراب قرمز نگه داشته.