به یاد مرحوم ضیاءالدین دری
«کیف انگلیسی» و پیشبینی نفوذ سیاسی
«کیف انگلیسی» به کارگردانی سیدضیاءالدین دری از زمره مجموعه های تلویزیونی موفق در دهه 70 بود که اولین بار در سال 78 روی آنتن تلویزیون رفت و توانست مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند. آنچه باعث شد تا «کیف انگلیسی» ماندگار شود این بود که علاوهبر بازخوانی برخی واقعیتهای تلخ سیاسی و اجتماعی معاصر، واکنشی به مسائل روز سیاسی کشور هم بود. این سریال دقیقا در روزهایی پخش شد که بخشی از جریانهای سیاسی داخل کشور، تمایل پررنگی به غرب نشان میدادند. «کیف انگلیسی» را شاید بتوان اولین سریال و پیشبینیکننده جریان نفوذ دانست.
مضمون تاریخی، نقطه عطف این سریال است. داستان «کیف انگلیسی» به وقايع سياسي دهه 1320 ايران مي پردازد؛ يكي از مهم ترين و حساس ترين مقاطع تاريخي كشور كه نطفه بسياري از تحولات سياسي و حكومتي ايران در آن منعقد گرديد، ازجمله سقوط رضاشاه و جانشيني محمدرضا پهلوي و نفوذ تدريجي آمريكا در كشور و...
شخصیت محوری «کیف انگلیسی» یعنی «منصور اديبان» با بازی علی مصفا، يك نمونه است از ورود به عرصه حكومت و سياست وقت كه قوانين و قواعد بازي خاص خود را داشتند. سريال «كيف انگليسي» به درستي وضعيت نيروهاي شبه روشنفکری را بازگو مي كند كه با ارعاب و تهديد و تطميع به عامل دست قدرت نامشروع تبدیل میشدند و میشوند. این اتفاق در صحنههایی از قسمتهای پایانی این مجموعه به وضوح مشهود است که منصور ادیبان و جمعی از نمایندگان مجلس در حالی که هر کدام یک کیف انگلیسی (به نشان مزدوری) در دست دارند در حال ورود به مجلس شوراي ملي هستند.
در سریال «کیف انگلیسی» چهره استعماری و استحماری کشورهای غربی (به طور خاص انگلیس) به هنرمندی به نمایش در آمده و نشان داده که یک کشور استعمارگر چگونه ملتها را تحت تاثیر خود قرار میدهد. این سریال نشان میدهد که اگر ملتی در هر سطحی، از دشمن غافل شود، به سمت تباهی و انحراف کشیده میشود.
ضیاءالدین دری در گفت وگویی با روزنامه سازندگی بیان کرده بود: من خرافه نمیبینم بگویم هر اتفاقی در این مملکت رخ میدهد، کار انگلیسها است. اما من به ضرس قاطع میگویم که درون نظام الان نیروهایی وجود دارند که متعهد به بریتانیا هستند و نماز هم میخوانند، روزه هم میگیرند، جای مهر هم دارند.اینها هم اعتقادشان این است و دروغ نیست ولی ناخودآگاه به آن سمت غش میکنند.
او همچنین در گفت وگوی دیگری بیان کرده بود: طیف به اصطلاح روشنفکر حاکم بر سینما از دهه 60 تاکنون هرگز در جهت اهداف نظام و انقلاب عمل نکردند. وی در مصاحبه با سینماپرس گفته بود: این افراد هیچگاه نتوانستند فیلمهایی را برای سینمای ایران تولید کنند که هم بتواند در راستای رویکردهای استراتژیک و اهداف عالیه نظام باشد و نه حتی توانستند فیلمهایی بسازند که مردم احساس کنند بیانگر مشکلات و دغدغههای آنها است و حرف دل آنها را میزند. این گونه فیلمها تبدیل به آثاری شدند که هیچ طرفی نداشتند و فقط توانستند مورد کشف جشنوارههای خارجی قرار بگیرند و این جشنوارههای خارجی در واقع به این نگرش دامن زدند تا سینمای ما نتواند بیانگر مواضع انقلابی باشد و تنها در سمت و سوی اهداف و آرمانهای آنها حرکت کند.
او همچنین دیدگاهی انتقادی نسبت به جشنواره فیلم فجر داشت و این گونه اظهار کرده بود: جشنواره فیلم فجر هم طی تمامی سالهای برگزاریاش از این حوزه غافل مانده و تنها به شکل آماری برای بیلان دادن به مدیران ارشد درآمده است؛ این در حالی است که در نظام ولایی ما باید همه چیز وامدار انقلاب باشد، اما جشنواره فیلم فجر تنها اسمی از انقلاب را با خود به یدک میکشد و در آن هیچ خبری از انقلاب و دفاع از آن نیست و این مهم از خروجی فیلمها نشان داده میشود که جشنواره فیلم فجر بویی از انقلاب نبرده است.
مضمون تاریخی، نقطه عطف این سریال است. داستان «کیف انگلیسی» به وقايع سياسي دهه 1320 ايران مي پردازد؛ يكي از مهم ترين و حساس ترين مقاطع تاريخي كشور كه نطفه بسياري از تحولات سياسي و حكومتي ايران در آن منعقد گرديد، ازجمله سقوط رضاشاه و جانشيني محمدرضا پهلوي و نفوذ تدريجي آمريكا در كشور و...
شخصیت محوری «کیف انگلیسی» یعنی «منصور اديبان» با بازی علی مصفا، يك نمونه است از ورود به عرصه حكومت و سياست وقت كه قوانين و قواعد بازي خاص خود را داشتند. سريال «كيف انگليسي» به درستي وضعيت نيروهاي شبه روشنفکری را بازگو مي كند كه با ارعاب و تهديد و تطميع به عامل دست قدرت نامشروع تبدیل میشدند و میشوند. این اتفاق در صحنههایی از قسمتهای پایانی این مجموعه به وضوح مشهود است که منصور ادیبان و جمعی از نمایندگان مجلس در حالی که هر کدام یک کیف انگلیسی (به نشان مزدوری) در دست دارند در حال ورود به مجلس شوراي ملي هستند.
در سریال «کیف انگلیسی» چهره استعماری و استحماری کشورهای غربی (به طور خاص انگلیس) به هنرمندی به نمایش در آمده و نشان داده که یک کشور استعمارگر چگونه ملتها را تحت تاثیر خود قرار میدهد. این سریال نشان میدهد که اگر ملتی در هر سطحی، از دشمن غافل شود، به سمت تباهی و انحراف کشیده میشود.
ضیاءالدین دری در گفت وگویی با روزنامه سازندگی بیان کرده بود: من خرافه نمیبینم بگویم هر اتفاقی در این مملکت رخ میدهد، کار انگلیسها است. اما من به ضرس قاطع میگویم که درون نظام الان نیروهایی وجود دارند که متعهد به بریتانیا هستند و نماز هم میخوانند، روزه هم میگیرند، جای مهر هم دارند.اینها هم اعتقادشان این است و دروغ نیست ولی ناخودآگاه به آن سمت غش میکنند.
او همچنین در گفت وگوی دیگری بیان کرده بود: طیف به اصطلاح روشنفکر حاکم بر سینما از دهه 60 تاکنون هرگز در جهت اهداف نظام و انقلاب عمل نکردند. وی در مصاحبه با سینماپرس گفته بود: این افراد هیچگاه نتوانستند فیلمهایی را برای سینمای ایران تولید کنند که هم بتواند در راستای رویکردهای استراتژیک و اهداف عالیه نظام باشد و نه حتی توانستند فیلمهایی بسازند که مردم احساس کنند بیانگر مشکلات و دغدغههای آنها است و حرف دل آنها را میزند. این گونه فیلمها تبدیل به آثاری شدند که هیچ طرفی نداشتند و فقط توانستند مورد کشف جشنوارههای خارجی قرار بگیرند و این جشنوارههای خارجی در واقع به این نگرش دامن زدند تا سینمای ما نتواند بیانگر مواضع انقلابی باشد و تنها در سمت و سوی اهداف و آرمانهای آنها حرکت کند.
او همچنین دیدگاهی انتقادی نسبت به جشنواره فیلم فجر داشت و این گونه اظهار کرده بود: جشنواره فیلم فجر هم طی تمامی سالهای برگزاریاش از این حوزه غافل مانده و تنها به شکل آماری برای بیلان دادن به مدیران ارشد درآمده است؛ این در حالی است که در نظام ولایی ما باید همه چیز وامدار انقلاب باشد، اما جشنواره فیلم فجر تنها اسمی از انقلاب را با خود به یدک میکشد و در آن هیچ خبری از انقلاب و دفاع از آن نیست و این مهم از خروجی فیلمها نشان داده میشود که جشنواره فیلم فجر بویی از انقلاب نبرده است.