نقش تقوا در عاقبت به خیری
آیتالله مجتبی تهرانی
چه می شود خوف انسان نسبت به سوء عاقبتش تضعیف شود یا از بین برود؟ چون خوف از سوءعاقبت موجب می شود انسان در این چند رابطه کار کند تا حسن عاقبت را با تقوی تحصیل کند؛ خوف از سوءعاقبت موجب میشود انسان برود دنبال اینکه برای خودش حسن عاقبت تحصیل کند. حسن عاقبت با چه چیزی تحصیل می شود؟ با تقوا ببینید سطح را آوردم پایین. بنابراین خوف نسبت به سوء عاقبت نقش سازندگی به این معنا دارد که این در تحصیل تقوا نقش دارد.
چه می شود این خوف از دل انسان بیرون برود و در نتیجه سوءعاقبت پیدا کند و اگر هم تقوا و زمینهای از تقوا در کار بود آن هم برود؟ یک بحثی را در مباحث اخلاقی مطرح می کنند و یک بخشی از آن را هم در مباحث عرفانی - معرفتی بحث می کنند؛ و آن را تحت عنوان احساس ایمنی از مکر الهی مطرح می کنند. اگر انسان احساس ایمنی از مکر الهی کند ،می گویند این ضدّ خوف ممدوح است. در مباحث اخلاقی می گویند ضد خوف ممدوح، ایمنی از مکر الهی است.
این را در آیات هم داریم که هیچگاه نباید انسان از مکر الهی احساس ایمنی کند. درسوره اعراف فرمود: «و لَو أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ و اتَّقَوا» اگر اهل قریهها بیایند ایمان پیدا کنند، تقوا پیشه کنند «لَفَتَحْنَا علَيهْم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ و الْأَرْضِ و لَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُون. أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا و هُمْ نَائمُون» تا میرسد به اینجا: «أَ فَأَمِنُواْ مَكْرَ الله» مهمّ این است. این ضد آن مسئله تقوایی است که آن بالا آورد. «أَ فَأَمِنُواْ مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُون» اینجا این مسئله را مطرح می فرماید.
سنت استدراج و ایمنی از مکر الهی
در باب اینکه مکر الهی (که در این آیه وارد شده است) چیست؟ می روند سراغ آن آزمایش الهی. خصوصاً آیات قبل آن این بود: «لَفَتَحْنَا عَلَيهْم بَرَكَاتٍ مِّنَ السماء والارض...» که نِعَم الهیّه است. این را کمی باز می کنم و آن اینکه انسان باید آزمایش الهی را در رابطه با نِعَم الهیّه در نظر داشته باشد. ما اینطور هستیم وقتی ببینیم - نعوذ بالله - خطا می کنیم، گناه می کنیم بعد هم خدا دوباره نعمتش را به ما می دهد، این موجب میشود ما احساس ایمنی کنیم. مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش مکر را حتی به عذاب الهی تفسیر می کند. مکر الهی را می گوید عذاب خدا. احساس ایمنی از عذاب خدا. جنبه امتحان و آزمایش در همین دنیاست و آن اینکه احساس ایمنی کند.
چه می شود که احساس ایمنی می کند؟ این می بیند وقتی گناه میکند خدا اینجا پسگردنی به او نمی زند، باز هم نعمت به او می دهد. این موجب می شود که آن خوف و بیم که در روابط سه گانه مطرح کردم از بین برود. خدا این کار را هم می کند. این خودش یک نوع آزمایش است به اینکه خدا می خواهد ببیند ما راست می گوییم یا دروغ می گوییم.
اینکه عبد گناه میکند ،خطا می کند ،بعد خداوند دوباره نعمت به او می دهد، دوباره گناه می کند دوباره نعمت می دهد. این را در بحثهای اخلاقی می گویند استدراج. از خودمان نیست از قرآن است. اسم آن را میگذارند استدراج. یک در میان. یک گناه می کنی یک نعمت میدهد. یک گناه می کنی یک نعمت می دهد.گاهی می گویند نه همینطور می آید پایین. ایمان می آید پایین. تنزّل می کند. تعبیرات مختلفی دارند.
در همین سوره اعراف می گوید «و الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِاياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُون. و أُمْلى لَهُمْ إِنَّ كَيْدِى مَتِين» این کید را بگذارید در همان آیه که در همین سوره بود. آن آیه 99 بود. اینجا 180 است. نگاه کنید اینها چقدر به هم ارتباط دارند. «و أُمْلىِ لَهُمْ إِنَّ كَيْدِى مَتِين» که همان مکر الهی را اینجا تعبیر به کید الهی می کند. اینها همه حساب شده است. اینکه می بینی - نعوذ بالله – تو گناه می کنی خدا دوباره نعمتش را می دهد این را احتمال بده دارد یک جور امتحانت می کند. می خواهد ببیند چقدر پررویی؟
در ذیل آیه، روایت از امام صادق(ع) است «فَقال هُو العَبد یَذنِبُ الذَّنب فَتُجَدَّدُ لَهُ النِّعمَهًْ مَعَه» بنده گناه می کند بعد هم خدا یک نعمت تازه به او می دهد «تُلهیهِ تِلکَ النِّعمَة عَنِ الاِستغِفار مِن ذلِکَ الذَّنب» این نعمتی که به او داد، موجب می شود به اینکه او را باز می دارد که برود از آن گناه استغفار کند. چون اگر پسگردنی را بزند اینطور نیست. گناه می کند خدا نعمت می دهد، نعمت را که به تو داد این موجب می شود - نعوذ بالله - تو را باز دارد از استغفار از آن گناه و از آن خطا و همین از نظر درونی (چون آن طرفش مورد بحثم بود) موجب می شود که خوف و بیم از سوء عاقبت از دلت برود. آرام آرام پاک شود.
در یک روایت دیگری هست از امام صادق(ع) دارد «اِذا اَرادَ اللهُ بِعَبدٍ خَیراً فَأذنَبَ ذَنباً اَتبَعَهُ بِنِقمَهًْ وَ یُذَکِّرُهُ الاستِغفار» اگر یک عبدی - نعوذ بالله- گناه کرد، اگر خدا خواست خیری به او بدهد، پسگردنی به او می زند. پسگردنی به او می زند برای اینکه او را یادآوری کند که برود استغفار کند. که این موجب می شود که آن خوف از سوء عاقبت از دلش نرود.
«وَ اِذا اَرادَ بِعَبدٍ شَرّا فأذنَبَ ذَنباً أَتبَعَهُ بِنِعمَْهًْ لِیُنسیهِ الاِستِغفار و یَتَمادی بِها» از آن طرف اگر نه، بخواهد شر بشود، می آید گناه می کند بعد هم دوباره نعمت به او می دهد. این موجب می شود که دیگر استغفار نسبت به گناه فراموش شود و ادامه دهد. بعد می فرماید:«و هوَ قولُ الله عزّوجل (سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُون) بِالنِّعَمِ عِندَ المَعاصی» بنابراین همین طور ما ریشه یابی می کنیم و پیش می آییم و آن این است که خوف از سوءعاقبت موجب می شود که انسان برود دنبال اینکه تقوا تحصیل بکند چون «و العاقِبَهًْ لِلْمُتَّقِين»، « و لا تَمُوتُنَّ إِلَّا و أَنتُم مُّسْلِمُون» یعنی متقون. آن موقعی که می خواهی بروی اگر دستت خالی از تقوا باشد وضعت وخیم است.
این خوف در سه رابطه نقش سازندگی دارد. خوف ممدوح هم هست. چون دارای درجات است و نقش مختلفی نسبت به افراد پیدا می کند. حالا میروی تقوا تحصیل می کنی، مراقبت هم می کنی که از دستت نرود. محافظت میکنی، مراقبت می کنی این ملکه قدسیه تقوا از دستت نرود. اما در مقابل این را هم بدان، حواست را جمع کن، آن چیزی که این خوف را می شکند احساس ایمنی از آزمایش الهی است. (مکر الهی، کید الهی). و آن با استدراجی است که خداوند انجام می دهد که در آیه هم هست « مِّنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُون»
خیال می کنی آدم خیلی خوبی هستی؟ بله؟ گناه می کنی بعد هم خدا نعمت می دهد.طرف معصیت می کند بعد هم خدا مثل آن حمار جلوی او جو می ریزد بعد این می گوید خوش به حالش. این حسرت می خورد به حال او. خدا برای او خواسته است! بعدش هم می گوید اگر کذا بگذارد. اینهایی که می گویم متداول در ما است. نه! نه! خدا دارد امتحانش می کند. خیر برای او نخواسته است. اینهایی که دارد به او می دهد شرّ است. اگر خیر بود یک پاپوش برای او درست می کرد او را محکم می زد زمین، تا چشمش را باز کند.
لذا این را به شما بگویم ما در روایاتمان داریم بسیاری از این گرفتاریهایی را که چه فرد، چه جامعه پیدا میکند (فرق هم نمی کند)، بر اثر معاصی است و این هم لطف الهی است. خدا نکند که او لطفش را بگیرد. بگذار این پس گردنی را بزند. اگر یک بچهای را بخواهی خرابش کنی راه آن این است که اگر یک بیادبی کرد یک جایزه به او بدهی. چه از کار در می آید ؟ اما بیادبی کرد یک پسگردنی بزن.
از: رسا