رونمایی از تازهترین سروده رهبر انقلاب در کنگره شعر کتاب دفاع مقدس(اخبار ادبی و هنری)
در مراسم اختتامیه دومین کنگره شعر کتاب دفاع مقدس، از تازهترین سروده رهبر معظم انقلاب اسلامی رونمایی شد.
دومین کنگره شعر کتاب دفاع مقدس با حضور علیرضا مختارپور، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور، آیتالله غیاثالدین طه محمدی نماینده ولی فقیه و امام جمعه همدان، سردار علی فضلی فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)، امیر خوراکیان معاون محتوایی شورای عالی فضای مجازی، محمدعلی مجاهدی، رضا اسماعیلی، مصطفی محدثی خراسانی، مرتضی امیری اسفندقه و جمعی از فعالان ادبی حوزه دفاع مقدس، مدیران فرهنگی و خانواده ایثارگران، در باغ کتاب تهران به کار خود پایان داد.
حجتالاسلام زمانی دبیر دومین کنگره شعر کتاب دفاع مقدس در این مراسم گفت: آثار بسیار خوبی به نخستین کنگره رسید و بررسی شد. در دومین دوره هم شاعران خوبی شرکت کردهاند و برترینها کسانی هستند که یا در دوران دفاع مقدس نوجوان بودهاند یا پس از دوره جنگ متولد شدهاند اما بر اساس آثار خلق شده بر اساس هشت سال دفاع مقدس چون «دختر شینا»، «گلستان یازدهم» و «راز درخت کاج» به سرودن شعر دفاع مقدس پرداختهاند.
وی به دو ویژگی دومین کنگره شعر کتاب دفاع مقدساشاره و بیان کرد: نخستین ویژگی، شرکت فراگیر بانوان شاعر در این کنگره بود تا آنجا که نیمی از شرکت کنندگان، خانم بودند. دومین ویژگی، وفاداری به سه کتاب انتخاب شده بود تا آنجا که مطالعه برخی اشعار نشان میداد که شاعر، بارها و بارها این کتابها را خوانده است و البته این ارتباط در شعرهای کلاسیک، کاملا ملموس و در شعرهای سپید و نیمایی ناملموستر بود.در ادامه پیام وزیر ارشاد قرائت شد و حجتالاسلام طه محمدی نماینده ولی فقیه در همدان نیز دقایقی کوتاه به ایراد سخن پرداخت.در این مراسم همچنین برگزیدگان به این شرح معرفی و تقدیر شدند: در بخش کلاسیک عباس احمدی، امیررضا یزدانی، محمدجوادی الهی پور، میثم داودی، سعید مبشر، فائزه زرافشان، فرشته سادات حسینی، فاطمه عارفنژاد و در بخش کودک طیبه رضوانی مورد تقدیر قرار گرفتند. در مراسم اختتامیه دومین کنگره شعر کتاب دفاع مقدس، از تازهترین سروده رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله العظمی خامنهای نیز رونمایی شد که این شعر در ذیل تقدیم میشود:
میکند آشفتهام، همهمه خویشتن
کاش برون میشدم از همه خویشتن
میکشد از هر طرف، چون پر کاهی مرا
وسوسه این و آن، دمدمه خویشتن
پنجه درافکندهام، در دل خونین خویش
گرگ وش افتادهام در رمه خویشتن
باده نابم گهی، زهر هلاهل گهی
خود به فغانم از این، ملقمه خویشتن
طفلم و بنهاده سر، بر سر دامان عشق
تا کندم بیخود از زمزمه خویشتن
مست و خرابم امین! بیخبر از بود و هست
از که ستانم؟ بگو! مظلمه خویشتن