راه تبدیل عمل بد به خوب
در روایات آمده که برخی از خصوصیات اخلاقی موجب تبدیل بدی به خوبی میشود؛ به این معنا که نه تنها عمل بد ،تکفیر(پوشانده) میشود، بلکه خداوند آن عمل بد را تبدیل به خیر مطلق کرده و آن عمل را به عنوان عمل صالح دارای شرایط صحت و قبولی پذیرفته و عامل را مستحق ثواب میکند.
وقتی عمل بدی، پوشانده میشود، بدی آن و نیز آثار مترتب بر آن پوشیده میشود، اما دیگر ثوابی برای آن مترتب نیست؛ چنانکه دیگر عقابی نیست؛ اما اگر بدی تبدیل به حسنات شود، در آن زمان است که ثوابی نیز بر آن مترتب خواهد شد؛ زیرا بدیها به خوبیها تبدیل شده و به طور طبیعی، آثار حسنات و خوبیها نیز بر آن بار میشود.
امام باقر(ع) در تبیین عوامل تبدیل بدی به خوبی و بهرهمندی از ثواب عمل خوب فرمودند: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَه حَسَنَاتٍ: الصِّدْقُ وَ الْحَيَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الشُّكْر؛ اگر كسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد، خداوند آن گناهان را به نيكى تبديل مىكند: راستگويى، شرم و حيا، خوش اخلاقی و شكرگزارى. (کافی، کلینی، ج 2، ص 107)
امام در این حدیث چهار خصلت را موجب آن دانسته که اعمال بد شخص به اعمال خوب تبدیل شود؛ زیرا کسی که دارای صفت راستی، حیاء، خوش خویی و سپاسگزاری است، به طور طبیعی همواره قصد خیر و نیت خوب دارد؛ هر چند که در انجام عمل یا به خطا و اشتباه عمل بد و نادرستی را درست و خوب میبیند و انجام میدهد یا در هنگام عمل آن را بدرستی چنانکه شایسته استحقاق ثواب باشد به جا نمیآورد، ولی خداوند به سبب وجود این روحیات در افراد، آن را پذیرفته و عمل بدشان را به عمل خوب تبدیل میکند و بهرهای از ثواب عمل درست و صالح به شخص میدهد.
در حقیقت این خصوصیات و روحیات اخلاقی، انسان را در مرتبه مکارم اخلاقی قرار میدهد و شخص به طور طبیعی گرایشی به بدی ندارد و اگر بدی را انجام میدهد یا به سبب نادانی یااشتباه و خطا در تطبیق است و گمان میکند که آنچه انجام میدهد خیر و حسنه است در حالی که نادانسته و ناخواسته بدی انجام میدهد.
با نگاهی به آیات و روایات در مییابیم که این چهار عنصر اخلاقی، مهمترین عناصری است که انسان را در مسیر کمالی قرار میدهد و زمینه هدایت و عمل صالح را فراهم میآورد. کسی که اهل صداقت و راستی باشد و دروغ را بد شمارد هرگز بدون علم و تحقیق سخنی را رد نمیکند یا نمیپذیرد و همین موجب میشود تا اهل ایمان شود. همچنین اهل حیا همواره حدود اخلاقی را مراعات کرده و تقوای الهی را در پیش میگیرد؛ چنانکه خوشخو همواره برترینهای اخلاقی را مد نظر قرار میدهد و اهل عفو و گذشت و ایثار و کرامت است و همین امر زمینه رفتارهای اخلاقی شرعی و ایمان آوری میشود؛ اهل شکر و سپاس نیزبه طور طبیعی شاکر نعمتهای الهی بوده و در قالب زبانی و قلبی و عملی شکر خدا رابه جا میآورد. بنابراین، کسانی که دارای این خصوصیات هستند، هر کاری میکنند به قصد و نیت خیر است هر چند که ممکن است در عمل به خطا واشتباه روند و کار بدی را انجام دهند؛ ولی خداوند آن کار بد ایشان را به سبب نیت خیر به عنوان حسنه مینویسد و ثواب کار حسنه را به آنان میدهد.
نزدیک به همین معنا در سخن پیامبر(ص) یافت میشود. ایشان فرموده است: نیه المومن خیر من عمله و نیه الکافر شر من عمله؛ نیّت آدم با ایمان از عمل او بهتر است و نیّت کافران از کردار آنها بدتر است.(کافى، ج 2، ص 82 والمحجهًْ البیضاء، ج 8، ص 109 )
امام باقر(ع) در تبیین خیربودن نیت مومن چنین تعلیل میکند: «نیّهًْ المؤمن خیر من عمله لانه ینوى من الخیر مالا یدرکه و نیّهًْ الکافر شر من علمه و ذلک لان الکافر ینوى الشر و یأمل من الشر مالایدرکه؛ نیت مومن بهتر از عملش است؛ زیرا او از خیر چیزی را نیت و قصد دارد که نمیتواند انجام دهد و بدان برسد؛ و نیت کافر بدتر از عملش است؛ زیرا کافر بدی و شری را میخواهد که در عملش نمیتواند به آن برسد». (المحجهًْ البیضاء، ج 8، ص 110)
به سخن دیگر، نیّت و همّت مومن همواره بالاتر از آنچه انجام مى دهد مى باشد و چه بسا او براى انجام یک دهم آنچه تصمیم گرفته است و تمایل دارد موفّق نمىشود و این مطلب (همّت بلند و نیّت بلندتر از میزان عمل) اثر مستقیم ایمان به خداست؛ و یک فرد با ایمان، بر اثر ایمان به پاداشهاى اخروى و کیفرهاى روز رستاخیز، وجود او کانون افکار پاک و خیرخواهانه و همّت بلند نسبت به انجام اعمال نیک است- اگرچه هنگام عمل- موفّق به مقدار کمى از منویّات خود شود.
ولى برعکس، یک فرد کافر بر اثر فقدان ایمان به خدا و نداشتن ترس باطنى از کیفرهاى پروردگار، وجود او کانونى از افکار فاسد مىشود و همواره تصمیم مىگیرد که هر نوع بدى را انجام دهد؛ ولى چه بسا روى یک سلسله موانع اجتماعى و یا فقدان وسایل نتواند به بسیارى از آنچه که تصمیم گرفته است جامه عمل بپوشاند؛ در این صورت نیّت او براى کارهاى زشت بیش از آنچه که انجام مى دهد مىباشد. از این جهت پیامبر اسلام(ص) مىفرماید: نیّت کافر بدتر از کردار اوست.
وقتی عمل بدی، پوشانده میشود، بدی آن و نیز آثار مترتب بر آن پوشیده میشود، اما دیگر ثوابی برای آن مترتب نیست؛ چنانکه دیگر عقابی نیست؛ اما اگر بدی تبدیل به حسنات شود، در آن زمان است که ثوابی نیز بر آن مترتب خواهد شد؛ زیرا بدیها به خوبیها تبدیل شده و به طور طبیعی، آثار حسنات و خوبیها نیز بر آن بار میشود.
امام باقر(ع) در تبیین عوامل تبدیل بدی به خوبی و بهرهمندی از ثواب عمل خوب فرمودند: أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً بَدَّلَهَا اللَه حَسَنَاتٍ: الصِّدْقُ وَ الْحَيَاءُ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ الشُّكْر؛ اگر كسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد، خداوند آن گناهان را به نيكى تبديل مىكند: راستگويى، شرم و حيا، خوش اخلاقی و شكرگزارى. (کافی، کلینی، ج 2، ص 107)
امام در این حدیث چهار خصلت را موجب آن دانسته که اعمال بد شخص به اعمال خوب تبدیل شود؛ زیرا کسی که دارای صفت راستی، حیاء، خوش خویی و سپاسگزاری است، به طور طبیعی همواره قصد خیر و نیت خوب دارد؛ هر چند که در انجام عمل یا به خطا و اشتباه عمل بد و نادرستی را درست و خوب میبیند و انجام میدهد یا در هنگام عمل آن را بدرستی چنانکه شایسته استحقاق ثواب باشد به جا نمیآورد، ولی خداوند به سبب وجود این روحیات در افراد، آن را پذیرفته و عمل بدشان را به عمل خوب تبدیل میکند و بهرهای از ثواب عمل درست و صالح به شخص میدهد.
در حقیقت این خصوصیات و روحیات اخلاقی، انسان را در مرتبه مکارم اخلاقی قرار میدهد و شخص به طور طبیعی گرایشی به بدی ندارد و اگر بدی را انجام میدهد یا به سبب نادانی یااشتباه و خطا در تطبیق است و گمان میکند که آنچه انجام میدهد خیر و حسنه است در حالی که نادانسته و ناخواسته بدی انجام میدهد.
با نگاهی به آیات و روایات در مییابیم که این چهار عنصر اخلاقی، مهمترین عناصری است که انسان را در مسیر کمالی قرار میدهد و زمینه هدایت و عمل صالح را فراهم میآورد. کسی که اهل صداقت و راستی باشد و دروغ را بد شمارد هرگز بدون علم و تحقیق سخنی را رد نمیکند یا نمیپذیرد و همین موجب میشود تا اهل ایمان شود. همچنین اهل حیا همواره حدود اخلاقی را مراعات کرده و تقوای الهی را در پیش میگیرد؛ چنانکه خوشخو همواره برترینهای اخلاقی را مد نظر قرار میدهد و اهل عفو و گذشت و ایثار و کرامت است و همین امر زمینه رفتارهای اخلاقی شرعی و ایمان آوری میشود؛ اهل شکر و سپاس نیزبه طور طبیعی شاکر نعمتهای الهی بوده و در قالب زبانی و قلبی و عملی شکر خدا رابه جا میآورد. بنابراین، کسانی که دارای این خصوصیات هستند، هر کاری میکنند به قصد و نیت خیر است هر چند که ممکن است در عمل به خطا واشتباه روند و کار بدی را انجام دهند؛ ولی خداوند آن کار بد ایشان را به سبب نیت خیر به عنوان حسنه مینویسد و ثواب کار حسنه را به آنان میدهد.
نزدیک به همین معنا در سخن پیامبر(ص) یافت میشود. ایشان فرموده است: نیه المومن خیر من عمله و نیه الکافر شر من عمله؛ نیّت آدم با ایمان از عمل او بهتر است و نیّت کافران از کردار آنها بدتر است.(کافى، ج 2، ص 82 والمحجهًْ البیضاء، ج 8، ص 109 )
امام باقر(ع) در تبیین خیربودن نیت مومن چنین تعلیل میکند: «نیّهًْ المؤمن خیر من عمله لانه ینوى من الخیر مالا یدرکه و نیّهًْ الکافر شر من علمه و ذلک لان الکافر ینوى الشر و یأمل من الشر مالایدرکه؛ نیت مومن بهتر از عملش است؛ زیرا او از خیر چیزی را نیت و قصد دارد که نمیتواند انجام دهد و بدان برسد؛ و نیت کافر بدتر از عملش است؛ زیرا کافر بدی و شری را میخواهد که در عملش نمیتواند به آن برسد». (المحجهًْ البیضاء، ج 8، ص 110)
به سخن دیگر، نیّت و همّت مومن همواره بالاتر از آنچه انجام مى دهد مى باشد و چه بسا او براى انجام یک دهم آنچه تصمیم گرفته است و تمایل دارد موفّق نمىشود و این مطلب (همّت بلند و نیّت بلندتر از میزان عمل) اثر مستقیم ایمان به خداست؛ و یک فرد با ایمان، بر اثر ایمان به پاداشهاى اخروى و کیفرهاى روز رستاخیز، وجود او کانون افکار پاک و خیرخواهانه و همّت بلند نسبت به انجام اعمال نیک است- اگرچه هنگام عمل- موفّق به مقدار کمى از منویّات خود شود.
ولى برعکس، یک فرد کافر بر اثر فقدان ایمان به خدا و نداشتن ترس باطنى از کیفرهاى پروردگار، وجود او کانونى از افکار فاسد مىشود و همواره تصمیم مىگیرد که هر نوع بدى را انجام دهد؛ ولى چه بسا روى یک سلسله موانع اجتماعى و یا فقدان وسایل نتواند به بسیارى از آنچه که تصمیم گرفته است جامه عمل بپوشاند؛ در این صورت نیّت او براى کارهاى زشت بیش از آنچه که انجام مى دهد مىباشد. از این جهت پیامبر اسلام(ص) مىفرماید: نیّت کافر بدتر از کردار اوست.