از هراره تا تهران - ۴۲
نقشه خبرنگاران ایرانی برای مصاحبه گرفتن از رئیسجمهور هند
خبرنگارهاي ايرانيِ آمده به هراره، بهخصوص خبرنگار صداوسيما «علي اکبر عبدالرشيدي» ـ که در مصاحبه گرفتن از افراد مهم و خارج از دسترس معروف است ـ دنبال فرصتي هستند تا از راجيو گاندي مصاحبه بگيرند، اما او اصلاً راه نميدهد. ميدانست که ايرانيها درمورد جنگ سؤال خواهند کرد و او نميخواست در اين مورد حرف بزند. هر وقت خبرنگاران ايراني را ميديد، راهش را کج ميکرد و صورتش را از مقابل دوربينهايشان برميگرداند.
بالاخره عبدالرشيدي چند نفر از خبرنگارها و عکاسان و تصويربرداران را جمع ميکند و براي گاندي نقشه ميريزند. يک نفر که مراقب کارهاي گاندي در اجلاس است، يکدفعه ميآيد و به همکارانش خبر ميدهد که راجيو گاندي به دستشويي رفت! همة تيم خبرنگاري به مقابل دستشويي ميروند، نورافکنها و دوربينها را روشن ميکنند و منتظر ميايستند. گاندي که خارج ميشود، با چهل خبرنگار ايرانيِ مسلح به دوربين و در حال ضبط مواجه ميشود. همراهان گاندي که متوجه موضوع ميشوند مداخله ميکنند تا جمع را پراکنده و رئيسشان را نجات دهند، اما ديگر دير شده است. خودِ گاندي هم احساس مي کند که اينطوري بدتر ميشود. اجازه مي دهد مصاحبه انجام شود. کشيدن حرفي از هند در مورد محکوميت صدام خيلي ارزشمند است.
عبدالرشيدي به زبان انگليسي سؤال اول را ميپرسد: «با توجه به تعليمات پدر بزرگتان نهرو و مادر مرحومتان خانم گاندي در مورد صلح و عدم تجاوز، به نظر شما تجاوز به يک کشور ديگر خوب است يا بد؟» جواب معلوم است. و راجيو که حدس ميزند سؤال بعدي چيست، ميگويد: «طبيعتاً تجاوز به هر کشوري بد است و متجاوز بايد از اجلاس اخراج شود.» عبدالرشيدي که رئيسجمهور هند را مانند صيدي به دام خود انداخته است، ميپرسد: «در جنگ ايران و عراق، متجاوز کدام کشور بوده؟» بنبست بدي است. گاندي، حالِ شطرنجبازي را دارد که مهرة شاهش گوشهاي گيرافتاده و با هر حرکتي مات ميشود. نميتواند بگويد «ايران»، و دادن هر جواب ديگري هم، خلاف ميل و منافع کشورش است. شروع ميکند به طفره رفتن و جوابهاي کلي دادن و مصاحبه را تمام کردن. همين هم خوب است.
حالا مخاطب، خودش ميتواند قضاوت کند. آن شب مردم ايران، در گزارشهايي که هر شب از هراره فرستاده ميشد، اين مصاحبه را ديدند.
ديدار بعدي با «معمر قذافي» است، رئيسجمهور ليبي. شخصيتي که بيش از همه چيز «عجيب» است.
وجود دشمنان مشترک، او را به ايران نزديک کرده است. هم آمريکا و غرب، دشمن مشترک ايران و ليبي هستند و هم صدام. قذافيِ ديکتاتور که در حد جنون قدرت طلب است، نميتواند ديکتاتور عرب ديگري را با ادعاي قدرت تحمل کند. براي ايران، اين مهم است که ليبي بهخاطر دشمني با صدام، حاضر است به ايران سلاح بدهد؛ و اين در محاصرة شديد تسليحاتي ايران، بسيار ارزشمند است. در سالهاي ابتدايي انقلاب، شلوغبازيها و تئوريهاي قذافي که در کتاب معروف «سبز» آمده بود، در ايران طرف دار داشت، اما کمکم حماقتها، تندرويها، بداخلاقيها و غرور زياده از حد قذافي، او را از چشم انقلابيون و خصوصاً مسئولان ايراني انداخت. ايرانيها ديگر قذافي را دوست ندارند، اما ارتباط با ليبي مهم است و بايد حفظ شود. تقريباً در تمام کشورهايي که با ليبي روابط خوبي دارند، اين احساس دوگانه وجود دارد.
قذافي با چندين نفر خدم و حشم و محافظهاي زن به آقاي خامنهاي نزديک ميشود؛ موهاي فرفري، صورت تراشيده، کت و شلوار مشکي و عبايي سفيد روي آن. او در تمام ديدارها سعي ميکند به نوعي، در ظاهر، برتري خود را بر مقامات ديگر کشورها نشان دهد، اما تا به حال در ديدارهايش با مقامات ايراني نتوانسته بود چنين کند، اينبار هم نميتواند. ايرانيهايِ زرنگ، به نحوي برنامههايش را به هم ميزنند. آقاي خامنهاي، با عباي مشکي و لبادة سفيد ايستادهاند و از قذافي استقبال ميکنند. چند لحظهاي ايستاده خوش وبِش ميکنند و بعد روي مبلها مينشينند. آقاي خامنهاي طوري برخورد ميکنند که از طرفي نشان دهند روابط با ليبي خوب و برادرانه است، و از طرفي هم فضا آن قدر جدي و رسمي باشد که قذافي احساس خودماني بودن زيادي نکند!
آقاي خامنهاي حملة جديد آمريکا به ليبي را محکوم ميکنند و قذافي هم شرح مفصلي از اين حمله و دشمنيهاي آمريکا ميدهد. آقاي خامنهاي هم در مورد جنگ و عملياتهاي اخير توضيحاتي به او ميدهند و قذافي اين پيروزيها را به ايران تبريک ميگويد. ليبي عضو تأثيرگذاري در اُپِک است. آقاي خامنهاي با او صحبت و نظر موافقش را در مورد کاهش توليد نفت و بالا بردن قيمت آن، جلب ميکنند.
ديدار که تمام ميشود، خبرنگاران منتظر هستند تا از قذافي مصاحبه بگيرند. او بهخاطر اداهايي که مقابل دوربين درميآورد و هيجاني که در مصاحبه نشان ميدهد، سوژة مورد علاقة خبرنگاران است، اما در اين اجلاس با هيچکس مصاحبه نکرده است. بعد از خروج از محدودة ديدارها، به خبرنگارها ميگويد که همهتان جمع شويد. خبرنگارها هم از خداخواسته، همه ميآيند، اما محافظهاي قذافي جلوي خبرنگارها نرده ميکشند. قذافي ميگويد: «من با هيچ خبرنگاري مصاحبه نميکنم، فقط ميخواهم صدايم از تلويزيون ايران پخش شود.» همه ميدانند که حضور در تلويزيون ايران، يک امتياز براي کشورهاي ضد امپرياليسم است. عبدالرشيدي و ساير همکارانش خوشحال ميشوند و جلوتر ميآيند و مابقي خبرنگارها ميروند. مترجم قذافي که سؤالات انگليسي عبدالرشيدي را به عربي ترجمه ميکند، جوابهاي او را ترجمه نميکند؛ صحبتهاي قذافي قرار است بعداً ترجمه شود. خبرنگارها فقط اين را ميفهمند که قذافي دارد با حرارت به آمريکا و صدام حمله ميکند. خيلي عصباني است؛ سه ماه پيش آمريکا به شهر بنغازيِ ليبي حمله کرده و دخترخواندهاش را کشته بود.
بعد از مصاحبه، خبرنگاران ايراني براي ترجمة صحبتهاي قذافي، سراغ هر خبرنگار عربي ميروند، فرار ميکند. ميگويند قذافي آن قدر بد، جويده، و با لهجة زشتي عربي حرف ميزند که ما متوجه نميشويم. ترجمة صحبتهاي او واقعاً سخت و عذابآور است. بالاخره يکي ازهمکاران سوري قبول ميکند مصاحبه را ترجمه کند تا همان شب براي مردم ايران پخش شود.
* * *
فضاي رسانهاي اکثر اين کشورهاي مدعي انقلاب و مبارزه، فضايي بسته و کنترلشده است. بسيار سخت مصاحبه ميکنند، آن هم با سؤالاتِ معلوم و در چهارچوب و با خبرنگارانِ از قبل هماهنگ شده. اما قضية ايران فرق ميکند، برنامة اصلي بعدازظهر رئيسجمهور کشور ايران، مصاحبة آزاد مطبوعاتي است. برنامهاي که در اين اجلاس بهندرت اتفاق ميافتد و حتي خبرش هم سروصدا به پا ميکند.
اکثر خبرنگاران حاضر در هراره، هرکدام با دوربين و تشکيلات خود، جمع شدهاند. سالن نسبتاً کوچک است، يک سن بلندِ حدوداً يک متري دارد که هيئت ايراني روي آن يک ميز گذاشتهاند و جلوي ميز، عکسي بزرگ از حضرت امام. مقامات ايراني رأس ساعت مقرر وارد سالن ميشوند و آقاي خامنهاي و مترجم و يکي از همراهان پشت ميز مينشينند. جلوي آقاي خامنهاي حدود ده ميکروفن در شکلهاي مختلف قرار دارد، با چند ضبط صوت.
نورافکنها روشن ميشوند و دوربينها شروع به کار ميکنند. آقاي خامنهاي بهعنوان مقدمه، چند دقيقه صحبت ميکنند:
بسم الله الرحمن الرحيم
اجلاس کنونى جنبش غيرمتعهدها، يکى از مهم ترينِ اين اجلاسها در طول تاريخ بيست وپنج سالة اين جنبش است؛ و اين بدان دليل است که اجلاس اين جنبش در نقطهاى تشکيل مىشود که درست، جايگاه يکى از مهم ترين مسائلى است که همواره در اين جنبش مطرح مىشود و آن مسئلة تبعيضِ نژادى است. اگر تاکنون در مجامع جهانى، دربارة مسئلة تبعيضِ نژادى و بهخصوص ظلم بزرگى که در آفريقاى جنوبى نسبت به اکثريت سياهپوست آن کشور مظلوم دارد مىشود، از راه دور حرف زده مىشد، امروز و در اين اجلاس، نسبت به اين مسئله، در همسايگى کشور مظلوم آفريقاى جنوبى و درست در خود اين منطقه، دارد بحث مىشود. البته اين واقعيت، يک تکليف بزرگ را هم بر دوش اين اجلاس مىگذارد؛ اين بدان معناست که اگر اجلاس کنونى نتواند دربارة اين مسئلة مهم جهان امروز ـ که يکى از دردهاى بشريت است ـ يک علاج عملى و قابل قبول پيشنهاد بکند، مسلماً اجلاس نمىتواند ادعا کند که موفق بوده است.
بدينترتيب واقعيتهاى موجود، شرايط زمان و مکان، مهم ترين مسئلة اين اجلاس را به ما ديکته مىکند و ما اعضاى جنبش عدمتعهد را به وظيفة بزرگ خودمان آشنا مىکند.
دربارة اجلاس حاضر بايد بگويم که از روز اول تا امروز، خوشبختانه، اجلاس با مديريت خوب و نظم قابل قبولى به پيش رفته و اداره شده است. ميزبانان مهربان و بزرگوار ما، همة تلاش خودشان را براى اينکه اين اجلاس بهخوبى و با موفقيت به پايان برسد، بهکار بردند؛ و ما نشانههاى اين را در جلسات، در کميسيونها و در همة پديدههاى اين اجلاس مشاهده مىکنيم. من اينجا لازم مىدانم که تشکر خودم را، از شخص آقاى رابرت موگابه و ملت زيمبابوه و دولت زيمبابوه، بهخاطر اين زحمات ابراز کنم.
اجلاس به پايان خود نزديک مىشود و لحظهها، پىدرپى حساستر مىشوند و همة اعضاى اجلاس را به سرعت عمل، به تصميمگيرى، به جدىنگرى در مسائل اين اجلاس دعوت مىکنيم. باز هم تکرار مىکنم که اين اجلاس در برابر يک مسئوليت تاريخى بسيار عظيمى است و آن پيدا کردن راهى و اقدام عملىاى است براى مبارزه با بلاى بزرگ بشريت امروز، که متأسفانه در همين منطقه و در همسايگى همين اجلاس در جريان است. من آماده هستم که به سؤالات خبرنگاران عزيز پاسخ بدهم.