kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۳۲۹۶
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۹:۴۳
ردّ خون - 8

سازمان تروریستی پالماخ و کشتارديرياسين


پالماخ اولين واحد حرفه‏اى نظامى بود كه علاوه بر نظم دقيق و هدف همه جانبه‏اش، داراى ايدئولوژى سياسى نيز بود. هدف آن‏ها تسلط كامل بر اوضاع نظامى در فلسطين بود. اين سازمان نماينده‏ جريان توسعه‏طلبانه‏ نظامى در جنبش صهيونيستى بود، و مى‏خواست كه آن را در بالاترين حد ممكن، و بدون آن كه به دفاع از مهاجرنشين‏ها منحصر شود، انجام دهد. اين گروه طى سال‏هاى 194۸ – 194۱.م توسعه يافت، و شاخه‏هاى متعددى پيدا كرد؛ تا آن كه سازمان‏هاى نظامى آن در تمام بخش‏هاى فلسطين حضور يافتند.
و ديگر اين كه:
«فرمانده‏ پالماخ، اسحاق ساره افسر سابق ارتش روسيه‏ تزار، و يكى از مؤسسين ارتش اسرائيل بود. اين سازمان از اول با جنبش كشاورز مستعمره‏ها و حزب ماپام در ارتباط بود.
نيروهاى پالماخ، به لحاظ رابطه‏ خوبى كه با دولت قيموميت انگليس در فلسطين داشتند به سلاح‏هاى مدرن مجهز شدند. فرماندهى هاگانا نيز توجه خاصى به اين نيروها داشت؛ زيرا اين نيروها به دليل مهارت در انجام مأموريت‏هاى تهاجمى، و آگاهى بالاى سياسى بر اصول صهيونيسم جهانى، به عنوان نيروهاى ضربتى هاگانا عمل مى‏كردند. اين نيروها داراى فرماندهى مخصوص و منتخب از سوى آژانس يهود مستقر در تل‏آويو، و نيز فرماندهى اجرايى در بيشتر شهرهاى مهم فلسطين، مثل قدس و حيفا بود.»
زنان نقش مهمى در انجام عمليات نظامى پالماخ داشتند. به طورى كه تعداد آن‏ها در برخى گروهان‏هاى پالماخ، بيش از 30 درصد تمام افراد بود. اين زنان علاوه بر شركت در عمليات نظامى؛ در امور نگهبانى، كمك‏هاى اوليه، مخابرات و راديو مخفى فعاليت مى‏كردند.
پالماخ داراى يك تشكيلات جاسوسى قوى بود. به همين لحاظ توانست با نفوذ به بعضى از پادگان‏هاى اسراى جنگى آلمان، جاسوسى كند. به همين منظور نيز تعدادى از افراد اين نيرو با استفاده از پوشش‏هاى عربى، در سوريه و لبنان فعاليت مى‏كردند.
«پس از پايان جنگ جهانى دوم، نيروهاى پالماخ عملياتى عليه حكومت قيموميت انجام دادند. در جنگ 1948.م نيز واحدهاى آن در جبهه‏ جنوبى، بر ضد فلسطينى‏ها جنگ مى‏كردند؛ به ويژه در جليل شمالى، سينا، نقب و قدس نقش اصلى را بر عهده داشتند، و صحراى نقب را به اشغال درآوردند.
يكى از نقشه‏هاى اصلى پالماخ، بيرون راندن اكثريت ساكنان مسلمان فلسطين بود. اين كار از راه كشتارهايى كه تروريست‏هاى صهيونيست بر ضد فلسطينى‏ها مرتكب شدند، مانند كشتار روستاى «ديرياسين» - كه پالماخ در برنامه‏ريزى آن با ايرگون و جنايتكاران و اشترن همكارى داشت - صورت مى‏گرفت.»
در جاى جاى كتاب سفر پالماخ، اشاره‏هاى متعددى به عرب‏ها هست، كه آنان را دشمن ناميده است. همچنين در آن، ده‏ها نقشه و طرح درباره‏ گشتى‏هاى پالماخ، براى عمليات تروريستى بر ضد فلسطينى‏ها در نواحى مختلف فلسطين، و مناطقى كه مى‏بايد اشغال شود وجود دارد.
افسران پالماخ از جمله ايگال آلون، اسحاق رابين، حييم بارليو و ديويد يعازر و ديگران، بعدها هسته‏ فرماندهى ارتش اسرائيل را تشكيل دادند. پس از تشكيل دولت اسرائيل، پالماخ منحل، و در ارتش اسرائيل ادغام شد. تعدادى از اين تروريست‏ها شهرت يافتند، و بعدها به مقام رئيس ستاد ارتش اسرائيل دست يافتند.
از ميان آن‏ها مى‏توان از موشه‏دايان (1953-1957)، اسحاق رابين (1963-1967) و حاييم بارليو (1968- 1971) را نام برد.
در ارتش اسرائيل 45سرلشكر وجود داشت كه قبلاً از تروريست‏هاى پالماخ بودند. بعضى از آن‏ها به مقام وزارت نيز رسيدند.
سازمان ايرگون
نام كامل اين تشكيلات به زبان عبرى ايرگون تزواى لئومى بارتز يسرائيل، يعنى «تشكيلات نظامى ملى در سرزمين اسرائيل» است.
«اين سازمان مخفى تروريستى در سال 1931.م (به روايتى ديگر در سال 1935.م)، و در پى اعتراض به سياست دفاعى هاگانا، با شركت گروه‏هاى مسلحى از جنبش تروريستى  بِتار و هاگانا (ب) تشكيل شد. ولاديمير زابوتنسكى، رهبر افراطى صهيونيستى، از لحاظ نظرى، پدر روحى و فكرى اين سازمان بود. ديويد راسل رهبرى نظامى، و آبراهام اِشترن رهبرى سياسى آن را به عهده داشتند.
اشترن خود مؤسس گروه افراطى ديگرى به نام اشترن شد. آرم آن تصويرى بود از يك دست با تفنگ، كه زير آن نوشته شده بود: «تنها اين چنين.»
سازمان ايرگون از صهيونيسم تجديد نظرطلب و ملى‏گراى افراطى الهام گرفته بود، و از ميان دسته‏هاى يهودى، و با الهام از روحيه‏ نظامى‏گرى شكل گرفت. رهبران اين سازمان چون احساس كردند كه گروه تروريستى هاگانا اعتدال‏طلب شده است، ايرگون را تشكيل دادند. ايرگون از همان آغاز، نه تنها نقشه‏ دفاع، بلكه نقشه‏ حمله را در سر مى‏پروراند؛ و حاضر نبود حتى به اندازه‏ى يك سر سوزن از هدف‏هاى بزرگ صهيونيسم عقب‏نشينى كند.
اين سازمان فعاليت‏هاى تروريستى متعددى را بر ضد اعراب و انگليسى‏ها در فلسطين انجام داد. همچنين با سياست انگليس به مقابله برخاست، و يهوديان بسيارى را از طريق مهاجرت‏هاى غيرقانونى وارد فلسطين كرد.
در زمان جنگ جهانى دوم، سازمان ايرگون نيز همانند هاگانا در زمينه‏ انتقال قاچاق يهوديان اروپاى شرقى فعاليت شديدى كرد. ژابوتنسكى در قراردادى كه با حكومت‏هاى دست راستى وقت مجارستان، لهستان و رومانى منعقد كرد، توانست حدود 4000 تن از عناصر و اعضاى اين سازمان، و نيز سازمان بتار را آموزش نظامى دهد. حكومت لهستان نيز وعده داد كه سازمان ايرگون را به مقدار زيادى اسلحه مجهز كند.