ورزشکارسالاری نشانه عقبماندگی ورزش است
سرویس ورزشی-
اخباری که روزهای اخیر از اردوی وزنهبرداری ایران به گوش میرسد و خاطر علاقهمندان و دوستداران اصیل ورزش ناب را نگران و مکدر ساخته است، نه برای اولین بار است که شنیده میشود و نه فقط به این رشته مربوط میشود، این گونه مسائل ریشه در علتی دارد که نامش «کمیتگرایی» و «نتیجهمحوری» افراطی است.
کمیتگرایی و نتیجهمحوری و اصالت برد و مدال و سکو و... علت و سرمنشأ مشکلات بسیار و ناهنجاریهای آزاردهنده فراوانی در ورزش است. وقتی هدف از ورزش فقط بردن و قهرمان شدن و افزودن بر تعداد مدالها باشد، وقتی از بزرگ و کوچک ورزش دنبال نتیجه و قهرمانی و بردن و له کردن حریفان باشند، وقتی ملاک و معیار عزل و نصبها در ورزش، نه «کیفیت» بلکه «نتیجه» باشد و وقتی که ورزش وسیلهای باشد نه در جهت ارتقای اخلاق و فرهنگ عمومی و انسانسازی بلکه در خدمت این باند و آن گروه و این حزب و آن جناح و... نتیجه همین میشود که میبینیم و با تاسف هم میبینیم.
روزی در فوتبال، روزی در والیبال، امروز در وزنهبرداری و فردا و پسفردا و... این روال ظاهرا ادامه هم خواهد داشت. روالی که پیش از این هم به صراحت نوشتهایم و در هر جا که فرصت پیدا کردهایم، گفتهایم، بیش از هر چیز نشاندهنده «عقبماندگی» ورزش است.
بارها بر این موضوع تاکید کردهایم و این بار هم تکرار میکنیم پدیدههایی مثل «بازیکن سالاری»، هرگز در کشورهایی که دارای ورزش پیشرفته و به معنی واقعی - نه ادایی و حرفی- حرفهای، هستند، دیده نمیشود، چرا که امثال این پدیده و آفت و نشانه بیماری ورزش است، بنابراین راههای پیشگیری و درمان آن را هم تعریف و پیشبینی کردهاند، به گونهای که در این تیپ کشورها، هر عضو و عنصری از ورزش اندازه و جایگاه خود را میشناسد و میداند که نباید پا را از گلیم خود فراتر نهد، چون اگر چنین شود، و هر کسی، حتی مطرحترین ورزشکاران و مدالآورترین قهرمانان و محبوبترین ستارهها چنین کند، هرگز نظام ورزش به نفع او عقبنشینی نخواهد کرد و انعطاف نشان نخواهد داد، هرگز به خاطر یک مدال و یک قهرمانی و یک پیروزی، سیستم قربانی خواستههای زیادهخواهانه آن قهرمان و ستاره نخواهد شد.
در این باره ورزش حرفهای نمونهها و مثالهای خوبی در چنته دارد که اهالی ورزش با آنها آشنا هستند. جالب است در همین مورد اخیر- وزنهبرداری - رئیسفدراسیون در واکنش به استعفای مربی تیم ملی وزنهبرداری که حرمتشکنی و بازیکنسالاری را تحمل نکرد، میگوید: «وزنهبرداری قائم به فرد نیست»، ما هم میگوئیم باید هم چنین باشد، و اما ای کاش واقعا چنین بود که آقای مرادی میگوید، اما متاسفانه علیرغم حرفهای ایشان ما و همه اهالی ورزش داریم عکس ماجرا را میبینیم! یعنی وزنهبرداری ما کاملا قائم به شخص شده است.
شخصی که چون شانس مدال در رقابتهای آتی را دارد و با مدال احتمالیاش میتواند حیات ریاست فعلی را تضمین کند و کارنامه مدیریت فعلی ورزش را پربارتر! و سنگینتر! نماید، امروز فراتر از رئیسفدراسیون و کل فدراسیون و مربی و تیم ملی و... برای وزنهبرداری خط و ربط تعیین میکند و مربی میآورد و مربی میبرد و این را وادار به کنار رفتن و دیگری را به کار میگیرد و... و باز تاکید میکنیم اینها نشاندهنده «عقبماندگی ورزش» است.
پیشرفت ورزش را با ادا و اطوار و بزک و آرایش و کمیت و نتیجه و... نمیسنجند بلکه با فرهنگ حاکم بر فضای ورزش و روح جاری در کالبد آن میسنجند. متاسفانه ما سالهای سال است در بند ظواهر و ظاهرسازی و «سطح» ماندهایم و به هیاهو و پیروزیهای زودگذر و مدالهای اتفاقی دلخوش کرده و به دنبال اصل ورزش، ساختن ورزش و به کار گرفتن آن در خدمت جامعه و جوانان و منافع ملی نیستیم. این است که ورزش ما علیرغم استعدادهای ناب انسانی و امکانات قابل قبول مادی و اقلیم مناسب جغرافیایی و پشتوانه مناسب و قابل توجه فرهنگی و تاریخی، از پیشرفت بایسته و مورد انتظار برخوردار نبوده و روزگار را به «روزمرگی» میگذراند.
سخن آخر اینکه اینها همه معلول است، حتی خود نتیجهگرایی که علت پدیدههای مخرب و شومی چون بازیکن سالاری است، در جای خود معلول علت بزرگتری است که میشود نام آن را «نگرش مدیریتی» در ورزش نام نهاد. نگرشی که بارها درباره آن سخن گفتهایم. نگرشی که سالهاست بر ورزش ما حاکم است و ورزش را نه وسیلهای در خدمت منافع ملی و نشاط اجتماعی و ارتقای اخلاق و فرهنگ عمومی، بلکه برای اهداف آنی و شخصی و باندی میخواهد.وقتی چنین «نگرشی» بر ورزش حاکم باشد و دایر مدار امور باشد، آن وقت به طور طبیعی «روش»های به کار گرفته شده هم در امتداد و متناسب با آن اتخاذ میشود و آنچه به عنوان خروجی ورزش، به چشم میآید و عیان میشود، بسیاری از ناهنجاریهایی است که ناشی از آن نگرش و نتیجه بهکارگیری آن روشهاست. ناهنجاریهایی که فقط یکی از آنها «بازیکنسالاری» است و...!