kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۵۵۱۶
تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۸

فرشته خویی «امام العارفین»(نگاه)


 عبدالله خداجو
بدون شک یکی از بارزترین چهره‌هایی که تاریخ بشریت به چشم خود دیده شخصیت متعالی اسلام خمینی(ره) است که با ظهورش لمعان پرفروغ و تلألؤ فروزنده اسلام را در همه جا گسترانیده و بعثت انبیاء و امامت اوصیا را در خاطره‌ها زنده کرده است. او، که یادش همیشه زنده و راهش پررهرو باد، با اندیشه‌ای بلند، نفسی پرصلابت، روحی قوی، عقلی ژرف‌نگر، جانی پاک، ایمانی راسخ، پیمانی استوار، میثاقی پایدار، خبیری آگاه، قلبی آرام، ستاره‌ای پرفروغ و فرشته نجات و همای سعادت بود که بر تارک انسانی نشست و نغمه دلنشین آزادی و ترانه جان‌نواز رهایی را آواز داد. او با درنوردیدن موانع و خرق کردن حجب جرأت‌های حبس شده، شهامت‌های دفن شده و رشادت‌های به گل نشسته را آزاد، زنده و حرکت داد به گونه‌ای که هر یک با سلاح خاص خود پا به عرصه جهاد نهاده و آن شد که به اعجاز قرن لقب گرفت.
امام خمینی(ره)، اسوه علم و تقوی، وارث راستین امامت، مشعلدار فضیلت در عصر ظلمت بود. او در آغوش قلب‌ها می‌زیست، از کلامش آب حیات می‌تراوید، عزم او خنجری بر سینه تردیدها بود، از زبان عملش، نسیم عاطفه می‌وزید، از رفتارش مهر و عطوفت مشهود بود، اما با این همه فضایل و مکرمت‌ها، آنچه او را امام و جلودار ساخت اسلام بود که تمامی ابعادش را باور داشت. مسجد و محراب و عبادت و دعا را در کنار رزم و سیاست و همراه فقاهت و درایت، در گفتار و رفتار خویش متجلی ساخت. در یک کلام مصداق روشنی بود از «رهبان باللیل و اسد بالنهار» نیایشگر خستگی ناپذیر شب‌ها و پیکارگر آشتی‌ناپذیر روزها، روح مشتاقی که بر اثر سیر و سلوک، منازل و مراحلی را پیموده و به مقاماتی رسیده بود. در عین حالی که روحش در بالاترین جایگاه معنوی سیر می‌کرد، در دنیا و با اهل آن می‌زیست: «صحبوا الدنیا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلی»(1) (همنشین دنیا و اهل آنند با شمایشان، و پیوسته در بالاترین جایگاه معنوی‌اند با جان‌هایشان). امام، از آغاز حرکت تا انجام آن، همواره سیر به سوی کمال را دارد. روزگاری که روشنفکران غربزده، به هر گونه گرایش معنوی و تعبد و دعا، برچسب ارتجاعی می‌زدند و بسیاری از شعائر دینی را به دیده کهنه‌پرستی و تمسخر می‌نگریستند؛ و از سوی دیگر، گروهی مقدس‌مآب متحجر، اسلام را خاصه در مفاتیح و دعا می‌دیدند و از هرگونه اقدام اجتماعی و فعالیت سیاسی گریز داشتند، او نهضتی را بنیان نهاد که جامع‌الاطراف بود، هم آگاهی و شعور سیاسی می‌بخشید و هم به معنویت دعوت می‌کرد. به عبارت دیگر، امام تحول درونی و معنوی را اساس و ریشه تحول اجتماعی می‌دانست و بر این باور بود که: اول باید مردم را مهذب کرد و آنان را با فضایل و مکارم آشنا ساخت، آن گاه آنان را به سوی تغییر نظام و حکومت فرا خواند. از این روی، آن مربی پاکیزه‌جان، در آموزش‌های اخلاقی، که در حوزه علمیه قم داشت، ضمن بیدارگری و بینش‌دهی، به خودسازی و دعا تأکید فراوان داشت. کتاب «جهاد اکبر» که رایحه‌ای از درس‌های اخلاق ایشان در حوزه نجف است، این حقیقت را بیان می‌کند. پس از پیروزی انقلاب و به دست گرفتن مجاری امور دینی و دنیایی مردم نیز، به این شیوه و روش بود. امام این ویژگی را داشت که هیچ گاه میان خلق از ارتباط با خالق باز نمی‌ماند. هر چه به پایان عمر نزدیک می‌شد، بعد عرفانی و معنوی‌اش تجلی و نمود بیشتری پیدا می‌کرد. این خصوصیت از پیام‌ها و اشعار ایشان، که در سال‌های پایان عمر به یادگار گذاشت، کاملاً پیداست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت‌ها:
1- نهج‌البلاغه، خطبه 204.