تکلیفگرایی یا نتیجهگرایی از دیدگاه قرآن
* عباس خورسندی
بر اساس آموزههای قرآنی منطق عمل یک مسلمان، تسلیم بودن و توجه به انجام تکلیف و وظیفه است و نتیجه فرع بر آن است. در چنین منطقی هدف، اجرای تعهدات و وظایف است، خواه به نتیجه برسد و خواه در ظاهر به شکست بینجامد هر چند که دستیابی به نتیجه هم مهم است. در هر دو صورت او پیروز و موفق است زیرا توانسته به رضایت خداوندی دست یابد. با چنین نگرشی مسلمان هیچگاه احساس شکست و یأس نمیکند و همیشه انگیزه کار و فعالیت و اقدام دارد.
نویسنده در مقاله حاضر پیرامون ویژگی این منطق قرآنی بیشتر توضیح داده است.
***
منطق اسلام، منطق تسلیم است. اینکه انسان در برابر خدا، مقدرات، قوانین و شریعت تسلیم باشد و «راضیه مرضیه» با قلبی مطمئن بدون اضطراب، شک ذهنی و تردید قلبی و عملی با جزم یقینی عقلی و عزم قطعی ارادی به آنچه وظیفه است، بپردازد. هر چند نتیجه در عمل برای او مهم است، ولی هدف و مقصد و مقصود نیست؛ زیرا انسان، مامور به وظیفه است نه نتیجه. پس انسان مسلمان هر کاری را برای رسیدن به نتیجهای انجام میدهد، ولی برای او اصالت ندارد؛ بلکه آنچه اصالت دارد، انجام وظیفه و تکلیف الهی در چارچوب تعبد عقلانی و عقلانیت تعبدی است؛ نه رسیدن قطعی به نتیجه؛ زیرا نتیجه واقعی همان انجام وظیفه و تکلیف است.
خداوند به صراحت به منطق تسلیم و انجام وظیفه به عنوان اصل حاکم در اعمال و رفتار مومنان اشاره میکند و میفرماید: قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ الله لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ بگو جز آنچه خدا براى ما مقرر داشته، هرگز به ما چیزی از مصیبت نمىرسد. او ولیّ و سرپرست ماست و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند. (توبه، آیه ۵۱)
با چنین نگرش و رویکردی در افعال، یک مسلمان همواره احساس پیروزی و موفقیت و رسیدن به نتیجه میکند و هر شکست ظاهری را عین پیروزی می داند؛ زیرا بر اساس قاعده «الانسان مدبر، والله مقدر» بر خود واجب میداند تا تدبیر امور کند و برای رسیدن به نتیجه مطلوب در عمل تلاش کند؛ اما اگر مقدرات الهی چیز دیگری رقم زده است، او خود را پیروز میدان می داند و به مقدرات الهی گردن مینهد و راضیه مرضیه در مقام اطمینان حرکت میکند. در این ساختار فکری و نگرش قرآنی و رویکرد رفتاری به عنوان موجود مکلف، همه چیز را زیبا و جمیل مییابد و در اوج شکست ظاهری و عدم موفقیت، فریاد می زند: ما رایت الا جمیلا؛ جز زیبایی و جمال از خدا در این امور چیزی را ندیدم.( بحارالانوار، ج 45، ص 116)
خداوند در تبیین این منطق عمل و رفتار اسلامی، بارها به پیامبر(ص) گوشزد میکند که مسئولیت تو انجام وظیفه ابلاغ است؛ اما اینکه این ابلاغ نتیجه مطلوب داشته باشد و به هدف برسد، بیرون از دایره اختیار و توان توست. پس اگر به وظیفه و تکلیف عمل کردی، پیروز و موفق میدان عمل هستی ، هر چند به ظاهر به نتیجه نرسیده و شکست خورده باشی؛ اما در حقیقت پیروزی را برای خود رقم زدهای: فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ؛ پس اگر روى برتابند،* ما تو را بر آنان نگهبان نفرستادهايم؛ بر عهده تو جز رسانيدن پيام نيست.(شوری، آیه 48؛ و نیز مائده، آیه 99).
وقتی مسلمانی عملی را انجام میدهد، مثلا به جهاد میرود، در صورتی که به وظیفه جهادی خود عمل کرده باشد، او پیروز است، حتی اگر شکست بخورد و یا در این راه شهید بشود؛ زیرا منطق عمل ، انجام وظیفه است نه رسیدن به نتیجه.
خداوند از این منطق بهصراحت در قرآن سخن گفته و مومنان را به آن توجه میدهد تا رویکرد فکری و عملی آنان این گونه شکل گیرد. خداوند میفرماید: قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ ؛ بگو آيا براى ما جز يكى از اين دو نيكى را انتظار مىبريد، در حالى كه ما انتظار مىكشيم كه خدا از جانب خود يا به دست ما عذابى به شما برساند. پس انتظار بكشيد كه ما هم با شما در انتظاريم. (توبه، آیه ۵۲)
امام حسین(ع) همانند دیگر اولیای معصوم الهی این گونه عمل کرد. ایشان نیز همانند امام علی(ع) و امام حسن(ع) تنها به وظیفه عمل کرد و تسلیم اراده و مشیت و مقدرات الهی بود. امام حسین(ع) میفرماید: «ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا؛ امید دارم آنچه خدا برای ما اراده و خواسته خیر است، چه کشته شویم چه پیروز شویم.» (اعیان الشیعه، ج 1، ص 597 .)
حسین بن علی (ع) بر اساس مشیت الهی عمل میکرد و تسلیم محض اراده و مشیت او بود و منطق او منطق انجام وظیفه بود. ایشان بر اساس حدیث «ان الله شاء ان یراک قتیلا ان الله شاء ان یراهن سبایا؛ خدا مشیت کرده تا تو را کشته و زنان را اسیر ببیند عمل کرد. این شبیه همان تسلیم محضی است که حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل علیهما السلام در برابر خداوند داشتند.
منطق تسلیم در برابر خدا، قوانین و مقدرات الهی که بر اساس مشیت و حکمت بالغه الهی است، به مومنان کمک میکند تا همواره احساس پیروزی و موفقیت داشته باشند و در اوج شکست ظاهری به سبب انجام درست و مناسب وظیفه و پذیرش مقدرات الهی ، خود را رستگار و موفق ببینند، زیرا میدانند که اگر تلاش کنند و مقدرات الهی بر این باشد که موفقیت ظاهری نیز نصیب شود، خوشحال از پیروزی و مسرور از آن خواهند بود؛ و اگر شکست بخورند و یا حتی شهید بشوند خود را نیز موفق و پیروز می دانند؛ زیرا اولا به وظیفه عمل کرده و ثانیا توانستهاند به مقام شهادت برسند که بزرگترین آرزوی هر مسلمان و مومنی است که در راه خدا شهید شود و در بستر نمیرد؛ زیرا مستقیم به بهشت رفته و از نعمتهای الهی برخوردار خواهد بود.(آل عمران، آیه 169)
مسلمان میداند که مشیت الهی و حکمت بالغه او به گونهای است که گاه شکست، عین پیروزی است و نرسیدن به موفقیت ظاهری عین کسب موفقیت باطنی است؛ زیرا بندگی کرده و عبودیت و بندگی مطلق خود را به نمایش گذاشته است. همچنین مسلمان مومن میداند که خداوند جهان را با اسباب مدیریت میکند و حتی شیاطین نیز در خدمت مشیت کلان الهی هستند و همگی به عنوان سربازان خداوند عمل می کنند تا مشیت کلی و حکمت بالغه الهی تحقق یابد: وَلِلهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ؛ و سپاهيان آسمانها و زمين از آن خداست؛ و خدا همواره شكستناپذير سنجيده كار است. (فتح، آیه ۷)
پس انسان برای رسیدن به مقصود و اهداف خویش باید از اسباب بهره گیرد و همه توان ابزاری را فراهم آورد(انفال، آیه 60)، ولی باید بداند که اسباب تا زمانی کارگر و کارساز است که مشیت الهی و مقدرات خداوندی اجازه بدهد؛ وگرنه آتش نمی سوزاند(انبیاء، آیه 69) و همان چیزی که اسباب مرگ است اسباب حیات میشود و یا برعکس. امام سجاد(ع) درباره تاثیر اسباب و ابزارهای طبیعی که در چارچوب نظام علی و معلولی و سبب و مسببی باید کار کند اما بی تاثیر میشود، میفرماید: من لاتبدل حکمته الوسائل؛ ای کسی که وسائل و اسباب ، حکمتش را تبدیل و تغییر نمیدهد. (صحیفه سجادیه، دعای 13)
پس مشیت الهی و حکمت خداوندی است که مقدرات را رقم میزند و میتواند در برابر تدبیر انسانی و اسبابی که فراهم میآورد قرار گیرد و آن تدبیر را از کار اندازد. بنابراین، وقتی انسان با مصیبتی چون شکست در جهاد یا زخمی شدن و امور دیگر مواجه می شود، بر اساس این اصل و منطق، صبر پیشه میگیرد و حکمت و مقدرات را بر اسباب مقدم دانسته و با همه مشکلات و مصیبتها، اگر به وظیفه صبر و دیگر وظایف خود عمل کرده باشد، خود را پیروز میدان دانسته و تسلیم محض مشیت و مقدرات الهی میشود و آن را عین پیروزی و موفقیت خود یا جامعه برمیشمارد؛ زیرا بر این باور است که همه آنچه باید اتفاق بیفتد و مقدر الهی است اتفاق خواهد افتاد؛ چرا که حکمت بالغه و اهداف عالی اقتضا میکند که مقدرات تحقق یابد. خداوند به این منطق در آیات 22 و 23 سوره حدید این گونه اشاره می کند: مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَهٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللهِ يَسِيرٌ لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسهاى شما به شما نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم در كتابى است. اين كار بر خدا آسان است تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به سبب آنچه به شما داده است شادمانى وسر مستی نكنيد و خدا هيچ خیالباف ، خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد.
آثار منطق تسلیم
در برابر مشیت
منطق تسلیم در برابر مشیت الهی و نگرش انجام وظیفه نه نتیجه در همه عرصهها و حوزههای زندگی نقش اساسی و کلیدی دارد؛ بنابراین، از مسائل شخصی و روانی گرفته تا مسائل اجتماعی و سیاسی و نظامی، این منطق بسیار کارساز و موجب آرامش و امنیت کامل و اطمینان خاطر انسان و نظام سیاسی میشود.
در این منطق انسان باید انجام وظیفه کند و گاه برای انجام آن باید دست از جان و مال و عرض بشوید و همه را در طبق اخلاص گذارد و به عنوان بنده خدا مال امانی را به مالک حقیقی آن یعنی خداوند بازگرداند هر چند که به ظاهر با این سرمایه امانی با خداوند تجارت میکند و سود کلان میبرد؛ ولی در واقع بازگردان مالی است به مالک حقیقی آن؛ زیرا خداوند آفریدگار و مالک همه هستی از جمله انسان و مال و جان و عرض اوست.
پس وقتی به میدان جهاد و شهادت میرود، خود را مکلف و موظف میداند تا مال را به مالک آن بازگرداند و در امانت خیانت نورزد و وفای به عهد و پیمان کند.
از مهمترین آثار و برکات چنین نگرشی به مساله میتوان به امور زیر اشاره کرد.
۱- آرامش و اطمینان و رهایی از خوف و حزن: خداوند در این باره می فرماید: بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ؛ آرى هر كس كه خود را با تمام وجود به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد، پس مزد وى پيش پروردگار اوست و بيمى بر آنان نيست و اندوهگین نمی شوند. (بقره، آیه ۱۱۲)
۲- بهره مندی از مقام صالحان: قرار گرفتن در شمار صالحان، از آثار تسليم محض در برابر خداوند و انجام وظیفه مسلمانی است.(بقره، آیات 130 و 131؛ یوسف، آیه 101؛ نحل، آیات 120 و 122)
۳- بهره مندی از رحمت و نعمت: بهرهمندى از رحمت الهى و نعمتهای او در دنیا و آخرت، از آثار تسليم در برابر خدا و قرآن و آموزههای آن است.(نحل، آیات 89 و 120 و 122)
۴- موفقیت در امتحان و آزمون: از دیگر آثار تسلیم، موفقیت در همه حال بویژه در آزمونها و ابتلائات الهی است: فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ؛ پس وقتى هر دو تن در دادند و تسلیم محض خدا شدند و همديگر را بدرود گفتند و پسر را به پيشانى بر خاك افكند ... براستى كه اين همان آزمايش آشكار بود.(صافات، آیات 103 و 106)
منطق تسلیم در عمل سیاسی
تسلیم به معنای انقياد و فرمانبردارى و سرسپردگى، منطق عمل و رفتار مسلمان در برابر خداوند است؛ زیرا اسلام به معنای تسلیم محض بنده در برابر معبود است و مسلمان جز این وظیفهای دیگر ندارد. اینگونه است که عقل سلیم، انسان را مجبور میکند تا در برابر معبودی که آفریدگار و مالک محض او و پروردگارش است تسلیم و منقاد باشد و هر چه گفته به تعبد عمل کند و شک ذهنی و تردید عملی نداشته باشد. این همان تعبد عقلانی است که منطق فطری و اسلامی آن را میپذیرد.
پس منطق تسلیم محض در برابر خدا و عبد بودن و انجام وظیفه بدون شک و تردید، منطق عمل و رفتار مسلمان است. این منطق در رفتارهای شخصی و نیز اجتماعی و حوزه سیاسی باید پذیرفته شده و مطابق آن عمل شود. اگر چنین رویکردی در فکر و عمل نظام سیاسی ولایی و امت، پیش گرفته شود، هرگز با مشکلات و مصیبتها وا نمیدهد و از شکست باکی ندارد، بلکه تلاش میکند تا در نهایت به آنچه وظیفه و فلسفه وجودی انسان و نظام سیاسی است دست یابد که همان اجرای عدالت و برپایی شرایط بندگی خدا برای همه انسانها و دستیابی به مظهریت در ربوبیت و خلافت الهی است.(بقره، آیه 31؛ حج، آیات 38 تا 41؛ حدید، آیه 25).
منطق تسلیم و انجام وظیفه و تکلیف در عمل سیاسی کارکردهای بسیاری دارد؛ زیرا ممکن است نظام سیاسی در انجام ماموریت خویش با دشمن مواجه شود و یا حتی نیروهای داخلی و امت همراهی سازنده و کاملی نداشته باشد؛ این منطق به او کمک میکند تا دست از تلاش بر ندارد و همواره حتی در سختترین و بدترین شرایط تحریمی و غیر تحریمی با ثبات قدم در مسیر انجام وظیفه و تکلیف قانونی و شرعی قدم بردارد و به اجرای اهداف و وظایف نظام سیاسی بپردازد.
امام خمینی(ره) بر اساس همین منطق تسلیم و انجام وظیفه میفرماید: راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمیشود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه.(صحیفه امام خمینی، ج ۲۱، ص 284)
در جایی دیگر نیز میفرماید: پس ما مبالاتى نداریم در اینکه کشته مىدهیم، کشته بدهیم، البته باید هم بدهیم. بکشیم و کشته شویم در راه حق، پیروزیم .( صحیفه نور، امام خمینی، ج 2 ، ص : 208)
امام خمینی میفرماید: «ملتی که شهادت برای او سعادت است، پیروز است . . . ما در کشتهشدن و کشتن پیروزیم .» (صحیفه نور، ج 13، ص 65 ) و این همان آموزش قرآنی «احدی الحسنیین » است که فرهنگ مبارزان الهی است و نظام سیاسی اسلامی بر اساس آن شکل میگیرد و عمل می کند.
پس از نظر منطق تسلیم و انجام وظیفه، هر چند که رسیدن به نتیجه مهم و اساسی است، ولی آنچه مهمتر و اساسیتر و اصیلتر است، انجام وظیفه به عنوان یک تکلیف است؛ زیرا انسان باید تکلیف خودش را به درستی و تمام و کمال انجام دهد و اگر با انجام آن توانست در عمل سیاسی و غیر سیاسی موفق و پیروز باشد، که بسیار خوب است؛ اما اگر نتوانست نباید دلسرد و ناامید شود؛ زیرا اگر به نتیجه ظاهری نرسیده است ولی به نتیجه باطنی یعنی انجام وظیفه و رضایت خداوندی دست یافته که بسیار مهمتر و اساسیتر است.
این منطق میتواند عمل سیاسی را رنگ و بویی دیگر دهد و نه تنها تحلیلی واقعی از حرکتهای پیامبران و امامان معصوم(ع) ارایه دهد، بلکه میتواند مهمترین سرمشق و منطق عمل در رفتارهای شخصی و فردی و اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی و نظام ولایی باشد.