آسیبشناسی تئاتر به بهانه برگزاری سیوپنجمین جشنواره فجر - بخش پایانی
بازگشت به خویشتن، راه نجات هنرهای نمایشی
آرش فهیم
یکی از خاطراتی که کهنسالان از گذشته برای نسل جدید تعریف میکنند، گردهمایی صدها نفر برای تماشای تعزیه است. هنوز هم وقتی در روستاها مراسم شبیهخوانی برگزار میشود، چنین تجمعاتی شکل میگیرد.
نمایشهای سنتی مثل نقالی، پردهخوانی، تعزیه و... از گنجینههای فرهنگی سرزمین ما هستند. این نمایشها علاوه بر هنر و آئین، محمل انتقال ارزشهای فرهنگی و اعتقادی مردم از نسلی به نسل دیگر بودند. مهمترین دلیل حضور پرشور مردم در برگزاری چنین نمایشهایی، همسان بودن این آئینها با روح ملی و قومی مردم در هر نقطهای از کشورمان بود.
اما به رغم این سابقه درخشان، تئاتر امروز ایران در مقايسه با ساير گونههاي هنري در انزوا به سر ميبرد. به جز برخي از آثار كه هر از گاهي سر و صدايي به پا ميكنند و بعضي از جشنوارهها كه در چند روز، جلب توجه ميكنند، در ساير زمانها گويي هنری به نام تئاتر در اين كشور وجود ندارد. نه جامعه ما را با تئاتر كاري هست و نه تئاتر را با جامعه. به راستي مضامين و داستانهايي كه در آثار نمايشي تجلي مییابند تا چه حد ملهم از فرهنگ و جامعه ما هستند؟ بدون شك خيلي كم. اگر هم چيزي به نام فرهنگ و جامعه ايراني در معدود آثاري به منصه ظهور ميرسد، موضوعات و داستانهايي تكراري از ادبيات كهن هستند.
در اين ميان آنچه جايش در تئاتر ما بسيار خالي است، وقايع اجتماعي روز و حوادث مهم داخلی و خارجی است. نمايشهاي ما عمدتا در يك خلاء اجتماعي به سر میبرند و آنجا هم كه نگاهي اجتماعي روي صحنه متبلور میشود ، انتزاعي و بيربط به دغدغه هاي مردم و محدود به تصورات شبه روشنفکرانه است. به همين دليل هم هيچ گاه در بين مردم صحبتي از تئاتر، بازيگران آن، آثاري كه اجرا میشود و فراز و نشيبهاي آن نميشود. بلكه مخاطب تئاتر، قشري محدود و ثابت است. اگر بررسي شود میتوان به اين نتيجه رسيد كه عمده تماشاگران آثار نمايشي افراد خاصي هستند كه میتوان آنها را در اكثر نمایشها ديد. تئاتر در كشور ما محدود به يك مركز يعني مجموعه تئاتر شهر است و آثاري هم كه در سالنهاي اين مجموعه اجرا میشوند، هيچ گاه بازتابي در جامعه پيدا نميكنند.
اما آیا راهی برای رهایی از این وضعیت هست؟ تئاتر چگونه میتواند مردمی شود؟
سرکوب تئاتر ارزشی در فضای شبهروشنفکری
در میان خیل نمایشهای منقطع از فرهنگ و باورهای دینی و مردمی، هستند نمایشهایی که فراتر از تماشاگران معمول تئاتر، توجه عموم را هم به خود جلب میکنند. نمایشهایی چون «شب آفتابی»، «شبی در کهکشانها»، «فصل شیدایی»، «فصل وصل» و ... ازجمله آثاری هستند که طی سالهای اخیر، در قالبی متفاوت، هم به تاریخ و فرهنگ مذهبی ما پرداختند و هم خیل عظیم تماشاگر را مجذوب خود ساختند. حتی نمایش «فصل شیدایی» رکورد 100 هزار تماشاگر را به خودش اختصاص داده است.
نمایش «غبار» هم در ساختار تئاتر مدرن، به مفاهیم دینی و اخلاقی میپردازد. فصل دوم این نمایش، به مناسبت ایام فاطمیه در تالار وحدت درحال اجراست. نمایش «غبار2» همچون سری اول این نمایش، هر شب با تماشاگرانی بیش از ظرفیت تالار مواجه میشود.
محمدرضا مداحیان، کارگردان این نمایش در گفتوگو با گزارشگر روزنامه کیهان، میگوید: «هر شب بین هزار تا 1100 نفر تماشاچی میآید. متأسفانه به دلیل محدودیت محل اجرا، هر شب بخشی از متقاضیان تماشای این اثر، امکان ورود به تالار را نمییابند.»
وی درباره دلیل استقبال مردم از این نمایش آئینی بیان میکند: «یکی از عوامل جذابیت این نمایش برای مخاطب این است که مسائل روز جامعه را با وقایع تاریخی و مذهبی پیوند میدهد. ما در فصل دوم نمایش «غبار» تلاش کردیم این مفهوم را دراماتیزه کنیم که مسائل سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و... انسانها را به طور مدام در مقابل یک انتخاب قرار میدهد؛ منافع شخصی یا مصالح اعتقادی؟ بعد هم نتیجه میگیریم که راه نجات، گذشت و ایثار و فرهنگ شهادت است.»
کارگردان نمایش «غبار» درباره چرایی دور شدن تئاتر امروز ما از فرهنگ و آئینهای مردمی هم اظهار میکند: «ضعف دغدغه اعتقادی در برخی از هنرمندان تئاتر، یکی از این عوامل است. دچار بودن به ژست روشنفکری باعث میشود که این طیف از هنرمندان از پرداختن به موضوعات ارزشی و اعتقادی و ملی ابا داشته باشند.»
مداحیان تصریح میکند:«فضای تئاتر ما تبدیل به حیاط خلوتی برای شبه روشنفکرها شده است. این فضا، کار را برای دغدغهمندان دشوار کرده است. متأسفانه در تئاتر ما به هنرمندان ارزشی انگ ارگانی و سفارشی بودن میزنند. این خیلی دردناک است که یک گروه نمایشی که هدفی مقدس دارد و اعتقادی کار میکند و براساس مصالح جامعه حرف میزند، در این فضا سرکوب میشود. شرایط به گونهای شده که یک هنرمند جرئت نمیکند بگوید که در نمایش دینی یا در نمایشی که درباره آرمانهای انقلاب است بازی میکند! این مسائل، گروههای نمایشی دینی و انقلابی را دچار مشکل کرده است. به همین دلیل هم هست که میبینید فعالیت گروههای نمایشی مذهبی نسبت به گذشته کمتر شده است.»
نیاز به تغییر استراتژی در مدیریت تئاتر
اجرای انگشتشمار نمایشهایی با مضامین دینی و انقلابی و استقبال مشتاقانه مردم از این نوع نمایشها، نشان میدهد که میتوان با افزایش و تقویت چنین آثاری فضای تئاتر کشور را پویاتر ساخت. اما چگونه؟
علی اکبر باقری ارومی، کارگردان و مدرس تئاتر در پاسخ به این پرسش به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «نگاه مسئولین به تئاتر بسیار تعیینکننده است. تا زمانی که نگاه مسئولین ما به تئاتر محدود به فرم و ساختار است و فراتر نمیرود، مشکلات محتوایی گریبانگیر تئاتر ما خواهد بود و علیرغم تلاشهای فردی هنرمندان، به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. برنامهریزیهای مدیران این عرصه به گونهای است که تئاتر ما را غربزده بار میآورد. این مسئله، ریشه بسیاری از معضلات تئاتر است.»
این هنرمند تصریح میکند: « گرچه وضع تئاتر در ايران نامطلوب است، اما اين به معنای ناامیدی نيست. مدیران و هنرمندان متعهد و دلسوخته تئاتر، رسالت سنگيني در اصلاح و احياي آن به عهده دارند و بايد هنرهاي نمايشي ايران را نجات دهند. اما به شرطي كه اسير چهره متكبر و خود شيفته تئاتر و برخي اهالي آن نشوند. تئاتر بايد از پوسته به ظاهر روشنفكرانهاش كه باعث خفگي و خفتگي آن شده رها شود تا گوهر حقيقي خود را آشكار سازد. تئاتر ما نميتواند نسبت به مسائل مهم پيرامون ما غفلت كند؛ جنگ، تجاوز و اشغالگري، كودتا، از خود بيگانگي، نفوذ فرهنگي، بي هويتي، بيعدالتي، فساد اقتصادی، داعش و گروههای تکفیری و بسياري ديگر از اين ابتلائات بشري بايد جايگزين اوهام و مسائل شخصي هنرمندان تئاتر شوند.»
وی بر لزوم تغییر فکر و استراتژی مدیریت هنرهای نمایشی تأکید میکند و ادامه میدهد: «ما هنرمندان تئاتر منتظریم که مسئولان این عرصه قالب فکری کنونی خود را به قالب فکری انقلابی تغییر دهند تا تئاتر ما هم رویکرد انقلابی پیدا کند. براي احياي تئاتر باید قبل از هر چيز يك افق و چشمانداز براي تئاتر كشورمان ترسيم شود. در شرايط كنوني، معلوم نيست كه هويت تئاتر ما چيست و قرار است چه مسيري را بپيمايد، از كدام منزلها عبور كند و به چه غايتي دست پيدا كند.»
ارومی میافزاید: «براي بهبود اوضاع تئاتر در كوتاهمدت بايد عرصه را براي هنرمندان متعهد و اسلام شناس بيش از پيش باز كرد. آثار مرتبط با مفاهيم ديني و تاريخ اسلام بايد بر عهده افرادي قرار گيرد كه نسبت به اين مضامين شناخت و اعتقاد دارند. انحصار اجراي تئاتر بايد شكسته شود. متأسفانه غالب فضا و امكانات تئاتر كشورمان در دست عده معدودي است. عدهاي كه اتفاقاً كمترين ميزان تعهد را نسبت به فرهنگ ديني قائل هستند. میتوان با شكستن اين فضاي انحصاري و فراهم كردن فرصت براي سايرين و به خصوص هنرمندان با استعداد و دينمدار شهرستاني، اين شرايط حاكم بر تئاتر را متفاوت از وضع كنوني كرد.»
عبور از 36 وضعیت نمایشی
یکی از معضلات تئاتر امروز ما که باید از آن عبور کند، محدود شدن به نظریات غربی است. به نظر بسیاری از کارشناسان بايد آموزش تئاتر در کشورمان متحول شود و در هنرستانها، دانشگاهها و ساير مراكز آموزشي، هنرهاي نمايشي با تكيه بر منابع و فرهنگ بومي كشورمان تدريس شود.
منبع اصلي هنرجويان و دانشجويان تئاتر در كشورمان هنوز هم متون كهنه غربي و تئوريهاي پوسيده نظريهپردازان نمايش در مغرب زمين است. عجيب اين است كه با وجودي كه اين تفكرات و نظريهها در غرب هم به انزوا رفته و محلي از اعراب ندارند، برخي از اساتيد محترم تئاتر ما همچنان آنها را به خورد هنرجويان جوان میدهند.
جواد تمدنی، کارشناس تئاتر در این باره به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «بوميسازي علوم انساني باید در عرصه هنري و از جمله دانشكدههاي تئاتر هم انجام شود. وقتی کتاب 36 وضعیت نمایشی به عنوان یک متن درسی در دانشگاهها و دانشکدههای هنری ما تدریس میشود همهاش بر روش زندگی و تفکرات غربی بنا شده است چه توقعی است که نویسنده و کارگردانی که آموزش میبیند، کار ارزشی تولید کند؟ فرهنگ اسلامي و منابع ديني موجود، يكي از چشمههاي زلالي است كه میتواند روح نسل جوان تئاتر ايران را سيراب كرده و در عين حال عطش جست و جوي حقيقت را در آنها افزايش دهد. این همه کتابهای مستند در رابطه با وقایع انقلاب و دفاع مقدس منتشر شده است. اما متأسفانه بخش اعظم هنرمندان تئاتر ما به جای واقعیت براساس اوهام و خیالات خودشان که عمدتا هم رحمانی نیست به این گونه مسائل میپردازند که نتیجهاش هم وارونه جلوهنمایی یا سیاهنمایی انقلاب و دفاع مقدس است.»
اين مجموعه گزارش با نام و انديشه شهيد آويني آغاز شد و پايان آن را نيز با ديدگاه آن شهيد درباره راهكار احياي تئاتر مزين میكنیم: « تئاتر شرق میتواند با رجعت به سوابق تاريخي و ملي خويش زنده بماند و در اين طريق، پيش از هر چيز بايد عنان تقليد را از گردن باز كند و زنجيرهاي رعب و شيفتگي به غرب را از دست و پاي خويش بردارد. معرفت نسبت به تئاتر غرب و سير تحولي كه پيموده است مقدمه خود آگاهي ماست، اما اين معرفت بايد از منظر تفكر مستقل ما حاصل آيد نه از آن طريق كه غربيان خود خويش را معرفي كردهاند... هنر نمايش اگر ريشه در خاك فرهنگ و ادب اين مرز و بوم بدواند، عرصههاي ديگري نيز براي ادامه حيات خواهد يافت، چنان كه در سالهاي آغازين پيروزي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي چنين شد و گروههاي نمايشي خودپروردهاي از ميان مردمان پايين دست سر برآورد.»