kayhan.ir

کد خبر: ۹۸۵۴۸
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۷:۵۶

چگونه ثروت خود را افزایش دهیم؟


* مرتضی شرفخانی

اشاره:
یکی از بزرگترین مشکلات بشری مساله تامین مالی است؛ زیرا چنین گمان می‌شود که این امر موجب امنیت غذایی و تامین آسایش و رهایی از مشکلات جسمی و روحی و روانی است. این گونه است که یکی از چند دغدغه اصلی بشر پس از امر پاسخگویی به مسائل جنسی، امر ثروت اندوزی می‌باشد. اما بسیاری از مردم به تعبیر‌ عوام «سوراخ دعا را  گم کرده‌اند» و افزایش در اموال و ثروت را در جایی می جویند که دقیقا خسارت بار و زیان آور است و حتی نه تنها اصل ثروت را بر باد می‌دهد، بلکه آسیب های جسمی و روحی زیادی در دنیا و جذب بلا و مصیبت در زندگی و شقاوت و بدبختی ابدی را به دنبال دارد. در مطلب پیش رو راهکار صحیح افزایش ثروت واکاوی شده است.

تکاثرگرایی به جای کوثرگرایی
انسان به اموری به عنوان نیازهای طبیعی و ابتدایی نیازمند است. غذا و امنیت و همسر و مانند آنها از ابتدایی ترین نیازهای بشر است. اصولا انسان در معنای خوشبختی و تنها به دو مولفه و عنصر اصلی آسایش و آرامش توجه دارد و اگر این دو امر تامین شود، خود را خوشبخت عالم می داند.
آسایش به معنای تامین مواد غذایی‌، مسکن، ابزارهای کار و آسان کردن آن، چون انواع ماشین های حمل و نقل، رختشویی، پخت و پز، گرمایشی و سرمایشی، ارتباطی و مانند آنها است. از آنجا که تامین این امور نیازمند پول و ثروت است، انسان گرایشی به ثروت اندوزی و کسب مال و ثروت پیدا می‌کند تا در تامین این ابزارهای آسایشی ناتوان و درمانده نباشد. اما این گرایش گاه چنان شدید می‌شود که به یک بیماری به عنوان بیماری کنز و تکاثر تبدیل می شود.(سوره های تکاثر و همزه؛ توبه، آیه 34) و کنز اندوزی و تکاثرگرایی به عنوان یک بیماری به این معناست که نفس داشتن ثروت و گردآوری و شمارش میزان ثروت و مال به یک امر محبوب و هدف اصلی تبدیل شده و حتی شخص نه تنها حاضر به بخشش آن به دیگری نیست، بلکه حاضر نیست تا برای خودش هزینه کند.
خداوند بیان می‌کند که برخی از انسان ها چنان به اموری علاقه مند می شوند که محبت به آن چیز حتی از محبت به خدا نیز فراتر می‌رود: وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ؛ و برخى از مردم، در برابر خدا، همانندهايى براى او برمى‏گزينند و آنها را چون دوستى خدا، دوست مى‏دارند.(بقره، آیه 165)
از جمله چیزهایی که انسان بسیار دوست می‌دارد، مال و ثروت است. همین محبت زیادی به مال و اموری غیر از محبت خدا موجب می‌شود که مسیر زندگی انسان‌ها به طور کامل تغییر کند،(آل عمران، آیه 14) اینان به جای آن که خداوند را هدف و محبوب خود قرار دهند و در مسیر خدایی شدن گام بردارند، (آل عمران، آیات 31 و 32؛ بقره، آیه 165) به سمت این امور می‌روند تا جایی که نفس خودشان را معبود خویش قرار می دهند.(فرقان، آیه 43؛ جاثیه، آیه 23)
اینان در مال دوستی افراط می کنند، آنگونه که دیگر آخرت را در همین دنیا و آسایش ابدی را در همین جا می جویند. از همین رو به جای کوثر که زیادی در خیر است، در تکاثر یعنی زیادی در دنیاگرایی سرمایه گذاری می کنند؛ و چون دنیا خود مزرعه و کشتزار و مقدمه ای برای آخرت است و این کشت و کار ما در آخرت درو می‌شود و اگر بخواهیم در دنیا آن را درو کنیم مانند محصول نارس را درو کردن است، از این روست که اهل تکاثر میوه خام و نارس دنیا را می‌خورند و با هر لذتی که می برند یک تلخی نیز نوش جان می کنند.
تقسیم روزی در دنیا
بر اساس آموزه های قرآنی روزی هر آفریده ای از جمله هر انسانی تقسیم شده است. خداوند برای هر چیزی از جمله رزق، خزائنی قرار داده و به میزانی که حکمت الهی و مصلحت مخلوق است به او می دهد.(حجر، آیه 21؛ منافقون، آیه 7) بنابراین، هر انسانی آن چه روزی اش باشد به او خواهد رسید و تلاش بیشتر او نتیجه فزونتری نخواهد داشت.
افزون بر این باید توجه داشت که خیر هر کسی آن است که به  او می رسد و از آن برای تعالی و تکامل خویش بهره می برد. ممکن است کسی بسیار بیندوزد ولی هیچ بهره ای نبرد؛ زیرا یا هزار درد و بیماری دارد و یا ناتوان است که از ثروت میلیاردی خود بهره برد. چنین انسان تکاثرگری آنچه را جمع کرده نمی‌تواند بخورد بلکه یا دزدی به غارت برد یا وارث به ارث می‌برد بی‌آنکه خود از سود دنیوی آن بهره ببرد و هیچ بهره ای نیز در آخرت برای خود ندارد.
اگر انسان بداند که خداوند به هر کسی به میزانی که حکمت و مصلحت اقتضا می‌کند می‌دهد، دیگر نباید خود را به رنج افکند و بیش از اندازه حرص زند. خداوند براساس همان حکمت و مصلحت گاهی به شخص بیشتر یا کمتر می‌دهد‌ یا حتی گاهی به دیگری بیش از اندازه می دهد و درباره دیگری خیلی کمتر می‌دهد،‌ تا آزمونی برای دو طرف باشد؛ یعنی ببیند که آیا دارنده بیشتر به کمتر از خود کمک می‌کند و اطعام می نماید یا آن که آن را کنز می‌کند بی‌آنکه خود استفاده ای برد؛ زیرا احسان و انفاق و اطعام در مکتب الهی به معنای بهره‌مندی شخص از آن مال است؛ این گونه در بانک الهی برای آخرت خود ذخیره می‌کند؛ اما آنچه که خود در این دنیا خورد که بر باد رفت و چیزی نماند مگر آنکه با آن خوردن به عبادتی پرداخته و کاری برای خلق انجام داده باشد و اما آن چیزی که خیرات و مبرات کرد برای او در نزد خداوند ذخیره می‌شود و باقی می‌ماند.(نحل، آیه 96)
خداوند می فرماید که انسان باید به این نکته توجه کند که دارایی و نداری به معنای اکرام و اهانت نیست؛ پس آن که دارد به مفهوم اکرام خدا نیست و آن که ندارد در نزد خداوند خوار نیست.(فجر، آیات 15 و 16)پس انسان نباید به داشته‌ها و دارایی های خود بیش از اندازه سرمست و فرحناک شود؛ چنانکه نمی‌بایست در پس نداری اندوهگین و نومید شود.
البته از آیاتی از جمله آیه 36 سوره روم به دست می آید که انسان گاه به نداری و مصیبتی دچار می‌شود که ریشه در رفتارهای باطل و غلط خود دارد؛ زیرا یکی از عوامل کاهش و افزایش روزی بی تقوایی است.(اعراف، آیه 96؛ نحل، آیه 112) پس اگر دچار نداری شد باید نگاه کند و به درمان بی تقوایی خود بپردازد، زیرا چنانکه گفته شد یکی از علل دارایی و نداری افراد به مسئله حکمت باز می گردد که از جمله حکمت ها این است که انسان را بیدار کند و زمینه توبه و استغفار را فراهم آورد. از این روست که با کارهایی که انسان انجام می دهد از جمله بی تقوایی، فسادی در زمین و آسمان و دریا و خشکی و از جمله زندگی شخص و یا جامعه ایجاد می شود تا مردم توبه و استغفار کنند و راه درست را بیابند و به سوی حق بازگردند.(روم، آیه 41)
از آیات قرآن از جمله آیه 38 سوره روم به دست می آید که انسان اگر حقوق مالی خود را به ویژه درباره خویشان و مساکین و در راه ماندگان ندهد، گرفتار تنگ روزی می‌شود و خداوند او را این گونه تنبیه می‌کند. البته خداوند بسیار رحمان و رحیم است که انسان را در این دنیا تنبیه می‌کند تا بیدار شود؛ چرا که تنها بخشی کوچک از بازتاب زشت اعمالش را به او نشان می‌دهد و او را تنبیه می‌کند و اگر می‌خواست همه آنچه می کند را به عنوان واکنش عمل او نشان دهد که وضعیت فلاکت باری پیدا می‌کرد. (روم، آیه 41)
رباخواری عامل کاهش روزی
یکی از عللی که موجب کاهش روزی می شود، ربا خواری است. رباخوار با عمل خود نه تنها به مال خویش نمی افزاید بلکه مال خویش را در یک فرآیندی از دست می دهد و در همین دنیا به انواع مصیبت ها و بلایای سخت درمان مبتلا می شود. خداوند رباخوار را دشمن خود معرفی می‌کند که به جنگ خدا آمده است.(بقره، آیه 279)
چنین شخصی به دلیل اعلان رسمی جنگ با خدا، می بایست خود را آماده همه نوع بلایا و مصیبت‌ها کند؛ زیرا سلامتی جسم و روح عنایت الهی است و چون رباخوار به جنگ رسمی خداوند رفته، نخستین پاتک خداوند به او این است که سلامت جسم و روح را از او می گیرد و او را به جنون و دیوانگی مبتلا می کند که نخستین علائم و نشانه های آن افسردگی و دلمردگی است.
از نظر قرآن بر اساس آیه 41 سوره روم که درسیاق مسئله ربا مطرح شده می توان گفت که بسیاری از بلایای اجتماعی و فساد در زمین به دلیل همین رویه شوم رباخواری است؛ زیرا این عمل زشت در جایی ریشه می‌دواند که مردم در مسیر باطل قرار گرفته‌اند و حاضر به احسان و انفاق و پرداخت زکات مال خود نیستند. همچنین هر ربادهنده‌ای یک ربا‌گیرنده‌ای دارد که هر دو با این کار، خود و خانواده را به بلا و مصیبت دچار می‌کنند. این‌گونه است که باید گفت که بسیاری از بیماری‌ها و مشکلات و دردها و مصیبت‌های جامعه به دلیل همین فرهنگ رباخواری پدیدار می‌شود.
رباخوار گمان می‌کند که با رباخواری، سود و بهره‌ای گرفته و به مال و ثروتش افزوده است، در حالی که چنین نیست و در حقیقت سوراخ دعا را گم کرده است؛ زیرا او با این کارش هرگز به ثروت خود در واقع نیفزوده است؛ چرا که داشتن مال و ثروت و تکاثر آن به معنای بهره‌مندی از آن نیست. از این رو خداوند در باره این مال و ثروت تعبیر به خیر نمی‌کند، بلکه آن را شر می‌داند؛ یعنی نعمتی است که خودش بلای جان شخص می‌شود و هیچ خیری از آن نمی‌برد؛ چرا که خیر به معنای امری است که انسان از آن سود می‌برد و برای رشد و آسایش و آرامش خویش به کار می‌برد. رباخوار تنها بر ثروت خود می‌اندوزد و هیچ خیری در دنیا و آخرت از آن نمی‌بیند؛ زیرا با ابزار باطل و مال حرام خیری نمی‌توان کسب کرد.
زکات راه افزایش ثروت
خداوند هر گاه از امری نهی می‌کند و آن را به عنوان منکر معرفی می‌کند، جایگزینی نیز معرفی می نماید که این جایگزینی در همان حد یا حتی آسان‌تر  و بهتر و قابل دسترسی همگانی است و هم برکات و آثار آن بیشتر می‌باشد. به عنوان نمونه حضرت لوط (ع) مردم را از هم‌جنس‌بازی باز می‌داشت و در همان حال جایگزین عینی معرفی کرده و می‌فرمود که این دختران من برای ازدواج آماده هستند. (هود، آیه 78؛ حجر، آیات 70 و 71)
از آنجا که انسان نیازمند مال و ثروت برای آسایش است و حتی فقدان آن نیز موجب آرامش‌زدایی می‌شود، خداوند وقتی از ربا به عنوان راه باطل و نادرست برای ثروت‌اندوزی یاد می‌کند، جایگزین مناسبی نیز قرار می‌دهد که همان زکات است؛ زکات در لغت به معنای نمو و رشد است؛ چنانکه واژه ربا به عنوان پرورش دادن است. پس اگر رشد و نموی در ثروت خود بخواهیم می‌بایست زکات پرداخت کرده و واجبات مالی خود را ادا کنیم نه اینکه با دادن پول به دیگری و رباخواری آن را افزایش دهیم که در اصل کاهش دادن است.
شگفت اینکه هر دو کار یعنی زکات و ربا  در ظاهر یک معنی واژگانی دارند ولی تاثیرات باطنی آن دو خلاف هم است؛ یعنی ظاهر زکات دادن بخشی از مال بی هیچ سودی به دیگری است، در حالی که دادن ربا در ظاهر، دادن پول و گرفتن زیادتر در هنگام پس گرفتن است.
اما از نظر قرآن، زکات با آنکه ظاهرا از دست دادن مال است‌، در باطن افزایش ثروت و مال است؛ و ربا با آنکه ظاهرش افزایش مال است، در باطن کاهش مال  و ثروت است؛ زیرا برکت و افزایش را خداوند می‌دهد نه دیگری.
خداوند می‌فرماید: وَمَا آتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَ فِي أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُو عِندَ اللَهِ وَمَا آتَيْتُم مِّن زَكَاهًْ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ‌؛ و آنچه به قصد ربا مى‏دهيد تا در اموال مردم سود و افزايش بردارد، نزد خدا فزونى نمى‏گيرد، ولى آنچه را از زكات- در حالى كه خشنودى خدا را خواستاريد- داديد، پس آنان همان فزونى‏يافتگانند و مضاعف مى‏شود. (روم، آیه 39)
پس بر اساس این آیه، افراد سطحی‌نگر و کوته‌بین، ثروت حاصل از ربا را افزایش مال می‌پندارند، اما در پیشگاه خدا چیزی بر مال آنها افزوده نمی‌شود، بلکه، زکات، در راه خداست که ثروت را افزایش می‌دهد.
امام باقر(ع) فرموده‌اند: وَ الزَّکَاه تَزِیدُ فِی الرِّزْق؛ زکات موجب افزایش روزی می‌شود.( أمالی‏ شیخ طوسی (ره)، ص 29) این همان مفهوم برکت است که در آیات و روایات بیان شده است.
امام صادق(ع) می‌فرماید: بر هر جزئى از اجزاى بدن تو دادن زکاتى در راه خداى بزرگ واجب است، بلکه بر هر تار موئى، پس زکات چشم، نگریستن براى عبرت گرفتن است و چشم پوشیدن از نامحرم و شهوات؛ زکات گوش، شنیدن علم و حکمت و قرآن است و حکمت‌هاى مفید دینى و پند و اندرز نجاتبخش به همراه دورى گزیدن از آنچه بر ضد اینهاست، یعنى دروغ و غیبت و نظایر آنها؛ زکات زبان، اندرز دادن به مسلمانان و بیدار کردن غافلان است و ذکر و تسبیح بسیار گفتن؛ زکات دست، بخشندگى و سخاوت است از آنچه خدا به تو انعام کرده است، و به کار گرفتن آن در نوشتن علوم و رهنمودهایى که مسلمانان در طاعت خداى متعال از آنها بهره‏مند شوند و همچنین به کار نبردن آن در هر کار بد و هر اقدام شر؛ زکات پا، کوشش در انجام دادن حقوق خداى متعال است، یعنى رفتن به دیدن صالحان و حضور در مجالس ذکر و کوشش در اصلاح امور مردمان و صله رحم  و جهاد، و هر چه صلاح قلب و سلامت
 دین تو در آن باشد.» (بحارالانوار، ج 96، ص 10)