اخبار ویژه
وطنفروشان فتنه 88 و آب گرم آشتی ملی
افراطیون مدعی اصلاحات، برای پاسخگو نبودن درباره ناکارآمدیهای دولت ائتلافی و بر زمین ماندن وعدههای 4 سال پیش، عملیات روانی نخنمایی را تحت عنوان «آشتی ملی» پیش کشیدهاند.
فضاسازی رسانهای توسط نشریات «اجارهای» مانند آرمان و اعتماد از چند هفته پیش با به بازی گرفتن برخی اصلاحطلبان مانند عرب سرخی، جلاییپور، تاجزاده و... کسانی مانند علی مطهری آغاز شد و پس از آن سیدمحمد خاتمی مدعی شد در شرایطی که سران آمریکا کشورمان را تهدید میکنند، باید آشتی ملی برگزار شده و همه نیروهای سیاسی در مقابل این تهدیدات آمریکا همبستگی کنند. این طیف به همین بهانه خواستار رفع حصر از دو تن از سران سرشکسته فتنه (موسوی و کروبی) شدند.
ادعای همبستگی مقابل آمریکا در داخل در حالی است که همین طیف در فتنه و آشوب نیابتی مثلث صهیونیسم مسیحی (آمریکا، انگلیس و اسرائیل به عنوان پیاده نظام در نقشه سرویسهای اطلاعاتی CIA، MI6 و موساد) عملی میکردند و در حقیقت نقش داعش را در ایران به عهده گرفتند اما موفق نشدند.
بر اساس اخبار به دست آمده از محافل داخلی افراطیون، در این نشستها با اظهار نگرانی نسبت به سقوط شدید مقبولیت روحانی در نظرسنجیهای چند ماه اخیر، تصریح شده که روحانی بدین ترتیب امکان رقابت با نامزدها و رای آوردن مجدد را ندارد. بنابراین یا باید محترمانه از روحانی عبور کنیم که در چشم مردم، فرصتطلب به نظر میرسیم و در عین حال نمیتوانیم خود را از ناکامیهای برجام که آن را بزک کردیم، تبرئه کنیم؛ یا اینکه با دادن موضوعات حاشیهای، فضای گفتوگو و بحث عمومی را عوض کنیم؛ که در این صورت تهدیدهای ترامپ، بهانه خوبی است.
دیروز هم روزنامه اجارهای اعتماد مدعی شد «22 بهمن را با طعم آشتی ملی برگزار کنیم». برخی از همکاران این روزنامه پس از شرکت در آشوب 88، از کشور گریختند و رسما به خدمت BBC، VOAو رادیو فردا درآمدند. دعوت به آشتی ملی 22 بهمن در حالی است که همین طیف در 22 بهمن سال 88، دعوت بر اجرای نقشه «اسب تروا» کردند اما این نقشه چنان افتضاح پیش رفت که از سوی محافل ضدانقلاب به «درازگوش تروا» معروف شد.
همین خیانت باعث شد که افراطیون مدعی اصلاحطلبی دیگر جرئت حضور در جمع مردم انقلابی را نداشته باشند.
با عنایت به عملکرد امثال خاتمی و موسوی در فتنه و آشوب 88، جرم آنها فساد فیالارض و بغی است.
حکایت دعوت وطنفروشان از این دست به آشتی ملی - با انبوه اسناد خیانتی که موجود میباشد - همان است که؛
آن یکی پرسید اشتر را که هی
از کجا میآیی ای فرخنده پی
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو
یادآور میشود اغلب فتنهگران برخلاف تظاهر در زمینه دعوت به راهپیمایی 22 بهمن، جرئت آفتابی شدن در این مراسم ملی و انقلابی را پیدا نکردند.
رئیس ستاد انتخاباتی روحانی عامل درگیری در تیم اقتصادی کابینه
یک روزنامه اصلاحطلب نوشت دولت یازدهم گرفتار اختلافات مشابه دولتهای سازندگی و اصلاحات شده است.
اعتماد نوشت: پیش از این در دولت اصلاحات اختلافنظر بین تیم اقتصادی دولت منجر به ترمیم کابینه و برکناری وزیر اقتصادی و رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی شد. در دولت سازندگی هم اختلافنظر درباره اجرای طرح تعدیل ساختاری سبب تغییر رویه دولت و تغییر وزرای کابینه شد... با این حال این اختلافها در دولت یازدهم که با هدف یکپارچگی برای حل بحرانهای اقتصادی روی کار آمده، بیش از پیش نمود پیدا کرده است.
اعتماد مینویسد: این اختلافها مسیر برنامههای دولت را نباید تغییر دهد. به خصوص هنگامی که یک عضو از کابینه در بیشتر اختلافنظرهای یک سوی ماجرا نقشآفرینی کند، ماجرا شکل دیگری به خود میگیرد. مرور سه سال و نیم عملکرد و اظهارنظر اعضای کابینه بین وزرا نشان میدهد که یک سوی این اختلافنظرها محمدرضا نعمتزاده، وزیر صنعت، معدن و تجارت قرار دارد. به خصوص آنکه اختلافنظر با برخی اعضای کابینه به رسانهها کشیده شده و حواشی هم برای دولت ایجاد کرده است.
کارشناسان میگویند، آنچه سبب شده تا اختلافنظر بین اعضای کابینه بیش از پیش غیرعادی به نظر برسد، تشکیل دولتهایی است که خاستگاه آنها یک جریان سیاسی واحد است.
این تشتت افکار در تیم اقتصادی دولت یازدهم بیش از هر بخش دیگری خود را نمایان میکند. از سویی وزارتخانههای ایران کماکان با یکدیگر حوزههای مشترک دارند که به دلیل نبود یک تفکیک مشخص، به یکی دیگر از عوامل تنش میان اعضای کابینه تبدیل شده است. از سویی بررسیها نشان میدهد که حتی ادغام چندین وزارتخانه هم نتوانسته، به بروکراسی ناکارآمد دولتی ثبات دهد و همین موضوع اختلافها را بیش از پیش نمایان میکند.
یادآور میشود دارایی وزیر صنعت بالغ بر یک هزار میلیارد تومان برآورد میشود. وی فهرست اموال خود را به قوه قضائیه ارائه نکرده است.
وزیر صنعت یکی از ثابتترین افراد در اختلافنظر بین اعضای کابینه دولت یازدهم است. او که از زمان رقابتهای انتخاباتی حسن روحانی در سال 92 رئیس ستاد روحانی بود، از همان روزهایی که به عنوان گزینه رئیسجمهوری، برای وزارت معرفی شد، همواره در کانون حواشی و شایعات قرار داشته و دارد.
اظهارات نامرسوم او در رابطه با خریداران خودروی خارجی و منتقدان خودروسازان داخلی نیز تا مدتی این وزیر را به تیتر یک اخبار تبدیل کرد. با این همه نعمتزاده بدون توجه به حواشی به کار خود ادامه میدهد و رئیسجمهوری هم نشان داده چندان به شایعات و انتقادات توجهی ندارد و به وزیر باسابقه خود اعتماد کامل دارد؛ هر چند که این وزیر پیشتر بازنشسته هم شده باشد.
نعمتزاده یک روز اکبر ترکان، دبیر شورای عالی مناطق آزاد را به چالش میکشاند و روز دیگر با عباس آخوندی سر خرید واگن از روسیه سر ناسازگاری دارد. اخیرا هم با علی طیبنیا و گمرک برای تملک سامانه جامع گمرکی نامهنگاری میکند. وزیری که خاستگاه فکری او نفت است و بیشترین نقدها از بیتوجهی او به تجارت صورت میگیرد، برای پتروشیمیها حکم پادشاهی دارد که با وجود بیژن نامدار زنگنه در یک اقلیم نمیگنجند. با نزدیک شدن به ماههای پایانی دولت یازدهم، پرونده اختلافنظرها هم به زودی بسته میشود، آنچه باقی میماند کارنامهای است که نشان میدهد، اختلافنظرها چندان هم در مسیری که دولت در اقتصاد طی کرده بیتاثیر نبوده و در این میان تجارت قربانی شده است.
تحریم تازه علیه سپاه پاسداران ایران خودکشی آمریکاست
وزارت دفاع و سرویسهای اطلاعاتی آمریکا نسبت به افزودن سپاه پاسداران ایران به فهرست گروههای تروریستی ابراز نگرانی کرده و با آن مخالفت کردند.
روزنامه واشنگتن پست به نقل از منبع آگاه نوشت: وزارت دفاع و سازمان اطلاعاتی- امنیتی آمریکا با افزودن سپاه پاسداران به فهرست گروههای تروریستی آمریکا مخالف هستند زیرا معتقدند این اقدام سودی ندارد.
این روزنامه اضافه کرد: وزارت دفاع و سازمان اطلاعاتی- امنیتی آمریکا شک و تردید دارند که این اقدام، فایدهای داشته باشد.
این منبع آگاه ادامه داد: سپاه پاسداران هماکنون در فهرست تحریمهای آمریکا قرار دارد اما در صورت افزودن نام سپاه به فهرست سازمانهای تروریستی، این اقدام بر مبارزه با تروریسم در سوریه و عراق تأثیر منفی خواهد داشت.
یک منبع آگاه در کاخ سفید هم به روزنامه واشنگتن پست گفت: دولت آمریکا هنوز درباره افزودن نام سپاه به فهرست سازمانهای تروریستی تصمیمگیری نکرده است.
«شان اسپایسر» سخنگوی کاخ سفید هم از واکنش به این خبرها خودداری کرد.
به گزارش عصر ایران، این روزنامه آمریکایی افزود: دولت باراک اوباما نیز موضوع افزودن نام سپاه به فهرست گروههای تروریستی را بررسی کرد اما به این نتیجه رسید که این کار را انجام ندهد زیرا فایدهای در این کار وجود ندارد.
واشنگتن پست اضافه کرد: مقاماتی در وزارت دفاع و سازمانهای اطلاعاتی امنیتی آمریکا درباره افزودن سپاه به فهرست گروههای تروریستی به دولت ترامپ هشدار داده و گفتهاند که این موضوع نیروهای آمریکایی در عراق را به خطر میاندازد و جنگ علیه داعش را با مشکل مواجه میکند.
نمایش مسخره درازگوش تروا ... هفت سال بعد
شبکه دولتی انگلیس با یادآوری ماجرای «اسب تروا» در بهمن سال 88، خطاب به فتنهگران تاکید کرد چنین اقداماتی نه استراتژی است و نه حتی تاکتیک و به سرخوردگی منتهی میشود.
بیبیسی که 7 سال پیش از حامیان اصلی آشوب خیابانی بود، اکنون مینویسد: اعتراضهای خیابانی، نه استراتژی است و نه تاکتیک. 7 سال پیش، مخالفان در ایران بعد از تحمل یک دوره سرخوردگی، در 25 بهمن 89 خواستند بخت خود را دیگر بار بیازمایند؛ آزمونی که به حصر سران جنبش سبز و بنبست سیاسی انجامید... به خیابان رفتن و شعار دادن مخالفان، تنها به عنوان نوعی تسلی خاطر معنا مییابد. حضور خیابانی از این منظر نه تنها یک استراتژی سیاسی نیست بلکه حتی به سختی میتوان آن را یک تاکتیک هم تلقی کرد چرا که هیچ هدف ثانوی را دنبال نمیکند.
بیبیسی با اشاره به پروژه اسب تروا در سال 88 نوشت: ترس از حل شدن در گفتمان رقیب همیشه وجود داشته است. 22 بهمن سال 1388 برای بسیاری از معترضان از این جهت درس عبرتی بود. آنها میخواستند برای جلب توجه نکردن با کنار گذاشتن نمادهای سبز خود به خیابان بیایند و سپس با تکیه به عنصر غافلگیری به ایجاد هستههای شعاردهنده دست بزنند و کل مراسم را به سود خود مصادره کنند. تجربه چنین تاکتیکی یک تجربه سراسر شکست بود.
مراسم تشییع پیکر قربانیان پلاسکو فرصت بعدی بود تا معترضان فریادهای خشم خود از آنچه سوء مدیریت شهرداری میدانستند را بلند کنند. علیرغم برنامهریزیها و هماهنگیهای نسبتا وسیعی که حول چنین هدفی در شبکههای اجتماعی شکل گرفت، این بار معترضان در همهمه کرکننده بلندگوهای رسمی به محاصره درآمدند و حضورشان مصادره شد. راویان بعد از بازگشت از مراسم با سرخوردگی از جو سنگین امنیتی نوشتند حالا شاید زمان مناسبی باشد که معتقدان به این شیوه اعتراض از خود بپرسند چه انتظاری از تجمعهای هرازگاهی دارند. آیا صرف اعلام حضور و سردادن شعار راهی برای تغییر است و آیا این شعارها اساسا پس از شنیده شدن جدی گرفته شدهاند؟ احتمالا مدافعان اعتراضهای خیابانی خواهند گفت که همین اعلام حضور از بیعملی بهتر است و تلنگری به حکومت محسوب میشود که خیال نکنند همه چیز آرام است. منتهی باز باید پرسید که حضور خیابانی با این چشمداشتهای حداقلی، گذشته از ارزش نمادین آن چه تاثیری دارد؟
درافتادن در دام نمادها برای یک جنبشی که دنبال تغییرات واقعی است میتواند آسیبزا باشد. برای مثال معترضان تاکنون چندینبار در برنامه پیامکی برنامه نود تلویزیون ایران شرکت کردهاند تا به این ترتیب حمایت خود را از مجری برنامه نشان دهند که به زعم آنان مدافع مطالبات مردم است. اینجا هم دقیقا موضوع ارزش نمادین و حس همبستگی برجسته میشود ولی خروجی آن نامعلوم است.
ماههای پیش رو فرصتهای تازهای از این دست پیش روی معترضان قرار خواهد داد. انتخابات ریاست جمهوری نزدیک است و حامیان حسن روحانی یا دیگر کاندیداهای طرفدار تغییر که ممکن است به صحنه بیایند برای جلب رای به این بدنه اجتماعی نیاز دارند. فرصتی که باز هم موقتی و لحظهای خواهد بود و از ارزش نمادین فراتر نمیرود. شاهد مدعا این که نزدیک به چهار سال پیش در نزدیکیهای انتخابات شعار رفع حصر از میرحسین موسوی و مهدی کروبی سر داده میشد.