آنها هرگز دوست نیستند (نگاه)
محمدهادی صحرایی
قرآن کریم که کتاب چگونه زیستن آدمی است، مجموعهای است از تمام آنچه که به سعادت بشر مرتبط است و هیچ خشک و تری که به سعادت بشر مربوط باشد نیست مگر آنکه می توان آنرا در قرآن یافت. این کتاب بزرگ «تبیاناً لکل شیء»1 است و نسخه شفابخشی است برای انسان وامانده و گرفتار آمده در دنیا. یقیناً انسان متحیر امروزین، بیش از هر چیز نیازمند استفاده از آن است تا بتواند آن گونه که شایسته است زندگی کند. اگر از جنبه اعتقادی و دینی قرآن بگذریم، نمیتوانیم از اسرار این کتاب عجیب و پر از نکات نغز و پرمغز آن بگذریم که میتواند شالوده حیات طیبه هر انسانی را بنا کند و دشمنان به نیکی به آن پی بردهاند که با شعار دورباد کهنگی و تحریف، مسلمانان را از کنار آن کوچاندهاند تا خود به راحتی از آن بهرمند شوند ولی نمیدانند که نمیتوانند جز اندکی از این گنج، بهره برگیرند که می فرماید «وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً »2. هرچند که دشمنان از قرآن حیات طیبه را نمیطلبند ولی اسرار خلقت و اخبار رسالت و داستان آفرینش را پی گیرند. اگرچه هابز و هایدگر و وبر و پوپر و کانت و دکارت و سایرین را برای تازه به دوران رسیدهها به بعثت میرسانند ولی خود مو به مو قرآن را مو میشکافند و داستان پیغمبران را تحلیل میکنند.
در تاریخ اسلام همیشه کسانی بودهاند که ضعف دین و نفس خود را با آسمان ریسمان کردن توجیه کردهاند و با نفی دیگران به دنبال اثبات خود بودهاند. دین را تحریف میکردند و آیین را تغییر میدادند. آنجا که دینداری به ضررشان بود دور میزدند و آنجا را که قرابتی تصور میکردند میگرفتند. نمود کامل این شیادان را میتوان در بنیاسرائیلیان دید که در حیلهگری استاد و فنان بودند. دین را با دین نفی میکردند و با دین به جنگ خدا میرفتند. با دین کاسبی می کردند و با آن دنیا میخریدند. آدم میفروختند و مصلحتی را که باید تشخیص میدادند نمیدانستند و ... و این خصلت پست از طریق ابوسفیان و بنیامیه وارد اسلام شد و با فراز شدن سر سیدالشهداء علیهالسلام به نیزه، به اوج خود رسید. به ظاهر مسلمانان کژفهمی که با یزید ساختند و به گندم ری طمع کردند، حسین را به مسلخ بردند و سر دین را بریدند. قدرت یزید ذلیل را قاهر دانستند و خدای توانا را نادیده گرفتند. دل به دوستی و ارادت کسی دادند که از آن نهی شده بودند.
اگر به قرآن برگردیم خواهیم دید که میفرماید «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُون»3 در این آیه خداوند به دو نوع آزمایش، از آنان که ادعای اسلام دارند اشاره میکند اول به جهاد با دشمنان بیرونی و دوم ترك هرگونه رفاقت و همكارى با منافقان و دشمنان. قرآن از واژه «ولیجه» استفاده نموده که به نفوذی گفته مىشود كه محرم اسرار و گرداننده كارهاى انسان باشد. این ولیجه همان است که در زیارت امام رضا علیهالسلام نیز به آن اشاره شده است. «و أبرأُ مِن کُل وَليجَةٍ دونهم» به این معنی که از برگزیدن هر همرازی جز آنان متنفرم. این جملات عجیب و تکاندهنده قرآن، تنها برای خواندن نیست بلکه برای فهمیدن است. درس زندگی و توصیههای اکیدی است که رعایت ننمودن آن خسران به بار میآورد و ضر در ضرر است و هر روز در گشایشی را مسدود می کند. مگر میشود پذیرفت گروهی که خود را مسلمان مینامند خدا و رسول و مؤمنین را رها کنند و دل به دشمن ببندند و با آنها سَر و سِر به راه اندازند؟ در زمان رسولالله نیز کسانی بودند که مردم و مؤمنین را نامحرم میشمردند و اسرار را به دشمنان میدادند.
این اشتباه فاحش لزوماً و صرفاً از خیانت نیست چرا که جز خیانت میتوان دلیلی چون بیبصیرتی و ناپختگی داشته باشد و غیر از این، این کار از سست عنصری در دین نیز برمیآید و نیز از آنان که با دشمنان و درمیان آنان بزرگ شدهاند و دیگر آنها را جزء دشمنان نمیدانند و نمیتوانند بدانند. خداوند متعال در دهها آیه بر دشمنشناسی تأکید میکند و مؤمنین را از دوستی و اعتماد به شیطان و شیطان صفتان برحذر می دارد. آنجا که می فرماید «در حقيقت، شيطان دشمن شماست، شما نيز او را دشمن گيريد»4 ولی با اینحال همیشه کسانی بودهاند که به دلایل مختلف این مار فتان را آزمودهاند و جز حسرت ابدی و سرمایه سوزی چیزی به دست نیاورده اند. قرآن در جای دیگری میفرماید« و ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِه»5 به این معنی که خداوند برای انسان دو قلب در سینه اش قرار نداده است و برای این آیه از امیرالمؤمنین حدیثی است که می فرماید «در دل انسان دوستی ما و دشمنانمان جمع نمی شود ... پس هرکس میخواهد دوستی ما را بداند، قلبش را امتحان کند. اگر در میان دوستی ما دوستی دشمنان ما بود، او از ما نیست و ما نیز از او نیستیم و ... »6
این عتاب های پی در پی از آن جهت است که این دوستی ها و ولیجه ها می تواند تصمیم ها را عوض کند و انسان را از مسیر صحیح منحرف نماید. این خصوصیت اگر در میان خواص جامعه و یا انقلابی نماهای موجه باشد می تواند جامعه را به لبه پرتگاه و سقوط بکشاند. کسانی که از دشمن دل نمی گذارند و با دوستان نیز گهگاه اظهار محبت می کنند. اگر بکنند دائماً به دنبال بزک کردن دشمن برای دوستند. برای به دست آوردن دل دشمن به هر خفتی تن می دهند. به دوست می تازند که چرا در دشمنی افراط میکنید، افراطی ها؟ گاهی در نشاندادن توانایی دشمن چنان افراط می کنند و دل دوستان خالی میکنند که گویی زبان دشمن در دهان دارند. با دوستان گستاخند و پرخاشگر و با دشمن دست در دستند و سازشگر. به دشمن یکطرفه هدیه می دهند و به هزار ادا برایش فلسفه میبافند تا شاید از اغیار دلی به دست آرند. غافل از اینکه نمی دانند این گفته خدا به چه معناست که فرمود «هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمىشوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى»7
در روزگار ما نیز کم نبودند و کم ندیدیم خودباختگانی که در یکی از گروه های چهارگانه بالا بودند خائن یا خائف، بی بصیرت، سست عنصران و آنان که هم خانه دشمن بوده اند. آنها در هر دوره ای با بهانه تراشی سعی کردهاند که تقصیر و قصور خود را لاپوشانی کنند. گاهی شرایط جدید زمانه را بهانه کردهاند و گاهی ضرورت نجات از جنگ های خیالی. گاهی خود را همه فن حریف دیپلماسی دانسته اند و گاهی با محرمانه سازیهای ساختگی مردم را از واقعیات منحرف کرده اند و گاهی سعی کردهاند با فحاشی و بی ادبی منتقدان را منصرف کنند و آنچه امروزه بیش از هر چیز دیده می شود این است که برای فرار از ضعف مفرط مدیریت ناموفق خود دائماً به دنبال مستمسکند. این نمونههایی از خروار را میتوان از زمان مبارزه برای انقلاب تاکنون دید. آن زمان که کسانی از مبارزه مستقیم با شاه طفره می رفتند. تا آنها که در دوران انقلاب به دنبال حفظ رابطه با آمریکا بودند. تا آنها که در زمان جنگ تحمیلی بازی مک فارلین را درآوردند و پس از دفاع مقدس نیز در مراکز اصلی نظام به ترجمه آثار دسته چندم غربی مشغول شدند و ... و تاکنون که برای جنازه کدخدا هم، به احترام کلاه برمی دارند.
حقیقتاً کدام انسان عاقلی است که امروزه بین نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا، تفاوت عاقلانه بگذارد؟ آیا به راستی آن پیرزن میخواهد آمریکا را اداره کند و یا آن نامتعادل دیگری. چگونه است برخی هنوز جنگ این احمق ها را اوج دموکراسی می دانند و دل به این خیمه شب بازی مفتضحانه خوش کردهاند؟ 13آبان که یادآور حماسه های بزرگ ایران است در زمانی رخ داد که آمریکا ابرقدرت بود و مسئولان ارشدش بهره ای از هوش و خرد داشتند نه مثل الان که فضیحت های اخلاقی شان را به رخ هم می کشند. در آن شرایط امام و مردم توانستند درسی به آن قلدر بدهند که هنوز هم نتواند هیچ غلطی بکند و امروز نوبت نسل نو است که در صحن انقلابند، تا با تأسی به میراث گرانسنگ امام راحل و با اطاعت از امام حاضر بتواند برای چندمین بارخائنین و خائفین و ساده لوحان را کنار زنند و جا گذارند و فهم انقلابی خود را به رخ مرعوبین و نفس بریده های مدعی بکشند که صبح پیروزی نزدیک است و گشایش های واقعی و انقلابی، در راه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - اين كتاب را كه روشنگر هر چيزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است، بر تو نازل كرديم سوره نحل آیه 89
2- ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىكنيم، و[لى] ستمگران را جز زيان نمىافزايد سوره اسراء آیه 82
3 - پنداشتهايد كه تنها با ادّعاى ايمان رها مىشويد، در حالى كه هنوز خداوند با امتحانهايش شما را نيازموده، تا كسانى را از شما كه جهاد كرده و جز خدا و پيامبرش و مؤمنان رازدارى برنگزيدهاند، معلوم دارد و خداوند به آنچه مىكنيد آگاه است. سوره توبه آیه 16
4- سوره فاطر آیه6
5- سوره احزاب آیه 4
6- لا يجتمع حبنا و حب عدونا في جوف إنسان ... فمن أراد أن يعلم حبنا فليمتحن قلبه، فإن شارك في حبنا حب عدونا فليس منا، و لسنا منه، و الله عدوهم، و جبرئيل، و ميكائيل، و الله عدو للكافرين. البرهان فی تفسیرالقرآن ج4ص410
7 - سوره بقره آیه 120