واکاوی تاریخ سینمای ایران
حکایت سینما توگراف
سعید مستغاثی
اشاره:
به تاریخ سینمای ایران بسیار پرداخته شده است و نگاههای متفاوتی به بررسی آن پرداختهاند، اما «واکاوی تاریخ سینمای ایران» از حیث آنچه تاکنون از نگاه و قلم نویسندگان پنهان مانده است و مورد دقت واقع نشده خمیرمایه کتاب «حکایت سینماتوگراف» است که به قلم «سعید مستغاثی» تألیف شده است و به زودی توسط دفتر پژوهشهای موسسه کیهان منتشر خواهد شد. آنچه از این پس در این صفحه تقدیم علاقمندان میشود انتشار پیوسته بخشهای مختلف این کتاب است.
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
برآستانه:
سالهاست که یک بازنگری جدی و عمیق، فراتر از ذهنیتها و پیشفرضهای مختلف، تعصبات شبه روشنفکری یا تمایلات عوامانه و براساس واقعیات تاریخی و اسناد و مدارک موثق، به گذشته سینمای ایران لازم و واجب مینماید تا تحلیلی واقع بینانه و تاریخ شناسانه از ریشهها، روند و سیر تحولات پر فراز و نشیب این سینما از آغاز تا زمان پیروزی انقلاب اسلامیبه دست آید. یعنی از همان لحظه ای که نخستین دوربین فیلمبرداری در بهمن 1278 هجری شمسی به نظر مظفرالدین شاه قاجار رسید.
براساس سندی که برای نخستین بار به کوشش احمد دزواریی، ریاست وقت گنجینه کاخ گلستان طبقه بندی عمومیشد و بخشی از آن برای ثبت دقیق تر در اختیار هیئتی به ریاست نادر کریمیان سردشتی گذارده شد، تاریخ سینمای ایران در بهمن 1278 هجری شمسی آغاز شده است. و این تاریخ درست 6 ماه پیش از زمانی است که میرزا ابراهیم خان عکاسباشی از جشن گل در بندر استند بلژیک فیلمبرداری کرد. تاریخی که به اشتباه در نوشتههای مختلف به عنوان آغاز سینمای ایران آمده است.
علیرضا انیسی رئیس وقت کاخ گلستان، در هنگام بازبینی عملکرد هیئت یاد شده در سال 1378، متوجه این سند شد. متن کامل سند فوق در صفحات 4 و 5 کتاب « آشنایی با سینما و نخستین گامها در فیلمبرداری و فیلمسازی در ایران » نوشته شهریار عدل که به مناسبت صدمین سال سینمای ایران از سوی سازمان میراث فرهنگی کشور انتشار یافت، درج شده است. به نوشته کتاب یاد شده، این سند در بایگانی کاخ گلستان تحت کد 1، زونکن شماره 51، پاکت شماره 3 موجود است.
شاید این اولین و در واقع یکی از تحریفات تاریخ سینمای ایران باشد که امروزه روشن و معلوم گردیده است. اما تحریفات و به اصطلاح اسراییلیات بسیاری امروز به عنوان تاریخ سینمای ایران در دسترس ما قرار دارد و عمدتا، ناشی از تراوشات ذهنی همانهاست که این سینما را در سالهای ستم شاهی هدایت و حمایت کردند تا در دو وجه فیلمفارسی و شبه روشنفکری، مصدر خودباختگی فرهنگی، ابتذال و القاء الگوهای رفتاری بیگانه در سطوح بسیار نازل و سخیف باشد. این تراوشات در واقع باعث ایجاد یک توهم تاریخی شد که گویی سلیقه و انتظار عامه مردم از سینما ، نوعی ابتذال تحقیر کننده بوده است که در کافهها و کابارهها و لوطیها و لمپنها خلاصه شده و در مقابل آن، جریان شبه روشنفکری تحت عنوان «موج نو» که همواره انگار از برج عاج به عامه نگریسته، با پشتوانه تفکر غرب زده جهت نجات این سینمای مبتذل به میدان آمد تا بلکه آن را در همان برج عاج خیالی بنشاند!
اگرچه برخلاف تبلیغات، نوشتهها و تصورات آن به اصطلاح تاریخنگاران، هیچیک از دو جریان فوق نتوانستند چهره اصلی سینمای ایران را بروز دهند، اما آن تصورات به صورت همان توهم تاریخی حتی در سالهای بعد از انقلاب نیز از سوی برخی نویسندگان و منتقدان مورد اقتدا قرار گرفت و متاسفانه مورد قبول بعضی مسئولین فرهنگی و هنری و سینمایی نیز واقع شد تا آنجا که همین تحلیل غلط موجب بنای خشت کجی در سینمای پس از انقلاب اسلامیگردید که تا به امروز به همان صورت کج بالا رفته است.
از همین رو در کلیت تاریخ سینمای ایران، بسیاری از ریشهها، پسزمینهها و دلائل چگونگی ایجاد و انشاء جریانات این سینما مغفول مانده و از نظرها پنهان داشته شده است.
در طول این سالها و خصوصا در سالهای پس از انقلاب مقالات بسیار نوشته شد، همایشها و کنفرانسهای متعددی برگزار گردید، کتابهای مختلفی به چاپ رسید تا بلکه مروری تحلیلی بر تاریخ سینمای ایران داشته باشند ولی تقریبا در هیچیک از این کتب، مقالات و کنفرانسها به زمینه و پسزمینهها و مسائل پشت پرده این سینما اشاره ای نشد که این تسامح یا از سر تغافل بوده یا تعامد و یا عدم دسترسی به منابع و اسناد کافی که خوشبختانه طی سالهای پس از انقلاب با مصاحبهها، گفت و گوها و خاطرات گوناگونی که از دست اندرکاران، حامیان و سیاستگذاران متن و حاشیه سینمای ایران در داخل و خارج کشور به چاپ رسید و خصوصا در 10-15 سال اخیر با اسناد قابل توجهی که از ساواک انتشار یافت، به نظر نمیآید چنین بهانهای برای محقق و نویسنده ای که قصد کار عمیق و ماندگار درباره این سینما دارد، پسندیده باشد.
در این نوشتار که تحت عنوان دفتر اول «واکاوی تاریخ سینمای ایران» به نظر خوانندگان محترم میرسد، قرار نیست مانند دیگر مکتوبات تاریخ نگارانه که درباره تاریخ سینمای ایران منتشر گردیده ، به جزییات و ریز مسائل تولید تمامیفیلمها و آثار سینمایی طی این تاریخ پرداخته شود، قرار نیست بیوگرافی همه هنرمندان و بازیگران و دست اندرکاران این سینما عرضه شود، قرار نیست تمامیلحظات و روزها و ایامیکه بر این سینما رفت را به نوشتار آوریم که پیش از این، جزییات فوق در کتابهای متعددی به چاپ رسیده و از بازار کتاب قابل ابتیاع است. مخلص کلام اینکه این نوشتار و مکتوب، یک دایره المعارف سینمایی نیست.
قرار این مکتوب چیست؟ قرار است آنچه تاکنون از نگاه و قلم کتابهای فوق پنهان مانده و مورد دقت واقع نشده، با نگرشی تحلیلی، تبیین و بررسی گردد. قرار است در این نوشتار، به چرایی ورود سینما به این سرزمین و مسیر صد و اندی ساله اش و عناصر و عوامل اصلی که آن را آوردند و پی ریختند و گسترش دادند، پرداخته شود. قرار است ریشهها و بسترهای زمانی و اجتماعی و تاریخی و سیاسی آن مورد دقت باشد تا زمینههای آنچه امروز به نام سینمای ایران در اختیار ماست، روشن شده و آسیبها و کاستیهای آن با توجه به سوابق و پیشینه مورد مداقه واقع شود تا در حد امکان در راه برطرف کردن آنها کوشش به عمل آید. به قول بزرگی تاریخی که به کار امروز نیاید، تنها به درد ابتدا از بر کردن و سپس فراموش کردن میخورد!
... و اما روایان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرین گفتار ، چنین حکایت کنند که ...
روز پنجشنبه 12 ذی الحجه 1317 برابر با 13 آوریل1900 و 24 فروردین 1279، مظفرالدین شاه قاجار برای نخستین سفرش به فرنگ، به همراه گروهی از اطرافیان خود از جمله علی خان ظهیرالدوله، تهران را به قصد اروپا ترک کرد.این دومین شاه قاجار بود که راهی مسافرت خارج از کشور میشد. پیش از وی، ناصرالدین شاه، 3 بار چنین سفرهایی را تجربه کرده بود که در نخستین بارش به همراه صدراعظم فراماسون خود یعنی میرزا حسین خان سپهسالار در فرانسه میهمان آلفرد و فردیناند روچیلد (از اعضای خاندان روچیلد و سرکردگان امپراطوری جهانی صهیونیسم) شد و در جلسهای با حضور روچیلدها و لرد کرومیو (رئیس مدارس اتحادیه جهانی اسراییلیت موسوم به آلیانس) بنا به توصیه سپهسالار جهت اعطای آزادیهای بیشتر به یهودیان ایران، موافقت کرد که مدارس آلیانس به عنوان اولین موسسات صهیونیستی در ایران شعبههای خود را تاسیس نمایند. در همین زمان است که امتیاز بسیار مهمیبه بارون ژولیوس رویتر انگلیسی داده میشود که علاوه بر احداث راه آهن شامل استخراج همه معادن کشور و استفاده از تمام جنگلها و اجازه تاسیس شعب پست و بانک و احداث خطوط تلگراف در همه نقاط کشور میشد. چنین امتیازی چنان بی سابقه بود که بعضی آن را بخشش بزرگ دانسته و پاره ای آن را فروش یک مملکت تعبیر کردند.
در این امتیاز دهی، رویتر 50 هزار لیره به سپهسالار و 50 هزار لیره به یحیی خان مشیرالدوله، وزیر خارجه که برادر سپهسالار بود و میرزا ملکم خان سفیر ایران در لندن و مبالغی هم به دیگران از جمله شخص ناصرالدین شاه داده بود. عاقبت با مداخله ولف، وزیر مختار انگلیس و تصویب شورای وزیران ایران و موافقت شاه و اتابک، امتیاز بانک و معادن به پسر او داده شد. اما سفر مظفرالدین شاه قاجار به فرنگ (که منجر به ورود سینماتوگراف به ایران گردید) نیز با توصیه و همراهی فراماسونهایی همچون علی خان ظهیرالدوله صورت گرفت. محمود عرفان در صفحه 551 سال سیزدهم مجله «یغما» درباره ظهیرالدوله مینویسد:
«...گفتیم دو نفر از رجال دولتی به فکر افتادند شبیه انجمنهای فراماسونهای اروپا در ایران ، انجمنی ترتیب دهند. یک نفر دیگر علی خان ظهیرالدوله (قاجار) است که خود و پدر و جدش از درباریان معروف بودند و همین ظهیرالدوله است که (ملکه ایران) دختر ناصرالدین شاه را به زنی داشت و چون دیده بود که میرزا ملکم خان چگونه در انجام مقصود کامیاب نشد و چه مواردی بود که باعث پیشرفت بدخواهان او گردید و چه گفت وگوهایی سبب مشوش شدن ذهن شاه یا شورش عامه معمولا در ایران میشود، با تدبیر و کاردانی مقصود خود را آغاز کرد. در اول کار از مظفرالدین شاه فرمانی گرفت که اجازه داشته باشد انجمنی به نام انجمن اخوت در تهران تاسیس کند ...ظهیرالدوله که مردی روشنفکر، اصلاح طلب و خواهان تجدد و مساوات بود، سعی داشت افکار طبقه ای از حکمای ایرانی قرن چهارم اخوان الصفاء و افکار و عقاید صوفیان را با هم در آمیخته و با وارد کردن فراماسونهای ایرانی در انجمن اخوت پایه نوینی برای توسعه فراماسونری بریزد...»
با پولهایی که میرزا علی اصغر خان اتابک به حساب جیب ملت از روسیه قرض گرفته بود، شاه را راهی فرنگ کرد تا او با زرق و برقهای آن دیار آشنا شده و بنا بر بی لیاقتی و کم سوادی و ساده لوحی اش، مسحور و مفتون دیگر مظاهر غرب گردیده تا راه را برای نقشهها و طرحهای استعماری و ضد ایرانی آینده، هموار سازند. در همین مسافرت است که شاه برای اولین بار دستگاه سینماتوگراف را رویت میکند. به این ترتیب مظفرالدین شاه دستور ابتیاع دستگاه سینماتوگراف را به صنیع السطنه و پسرش میرزا ابراهیم خان عکاسباشی داد تا در برگشت به ایران، آنها را همراه بیاورند.
بنا به تصریح مورخین در زمانی که صدراعظم و مشاورین ماسون مظفرالدین شاه قاجار وی را واداشتند تا با خرید دستگاه سینماتوگراف سرگرم شود، از طرف دیگر مشغول بستن یکی از خفت بارترین قراردادهای طول تاریخ این سرزمین بودند تا نفت ایران را به طور رایگان در اختیار بیگانگان قرار دهند. شاید این تراژدی همیشگی تاریخ مستعمرات بوده که شاهان و یا ملتها را به آلات و اسبابی سرگرم ساخته تا حرث و نسلشان را به غارت ببرند.
در سال 1901 میلادی / 1319 هجری قمری / 1280 هجری شمسی هم در حالی که مشاورین و معاونین فراماسون مظفرالدین شاه قاجار، او را با دستگاه سینماتوگراف سرگرم کرده بودند، ویلیام ناکس دارسی انگلیسی موفق به کسب امتیاز استخراج و بهره برداری و لوله کشی نفت و قیر در سراسر ایران به مدت 60 سال گردید. امتیاز دارسی از سوی شاه، اتابک، میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، نظام الدین غفاری و مهندس الممالک مهر و امضاء گردید. به نوشته سر آرتورهاردینگ نویسنده کتاب «یک دیپلمات در شرق» نماینده دارسی در حدود 10 هزار لیره به اتابک و مشیرالدوله و مهندس الممالک نقد پرداخت و سهامیمعادل 10 هزار لیره به اتابک و 5 هزار لیره به مشیرالدوله و 5 هزار لیره به مهندس الممالک به عنوان تعارف تسلیم کرد.
مظفرالدین شاه، دستگاه سینماتوگراف را به ایران آورد و علاوه بر میرزا ابراهیم خان عکاسباشی، خود نیز با آن به فیلمبرداری و فیلمسازی مشغول شد. او، عمله و اکره خود در دربار را جمع میکرد، به حیاط کاخ گلستان آورده و وادارشان میساخت تا در مقابل دوربین سینماتوگراف بازی کرده و حرکات مختلف انجام دهند، سپس دستگاه سنگین سینماتوگراف را برپشت یکی دیگر از نوکران خویش قرار داده و از حرکات و بازیهای عواملش، فیلم برمیداشت. بعضی اوقات، خود نیز جلوی دوربین رفته، بر یک صندلی مینشست و بازی افرادش را نظاره میکرد. به آنها دستور میداد که چگونه در مقابل دوربین سینماتوگراف ایستاده، بازی کنند و ادا دربیاورند.
در واقع مظفرالدین شاه را میتوان اولین کارگردان و فیلمساز تاریخ سینمای ایران به شمار آورد! برخی از فیلمهایی که شاه قاجار در آن ایام و در کاخ گلستان از عمله جات خود برداشت، هنوز در آرشیو فیلم و عکس این کاخ موجود بوده و نشان از علاقه و استعداد او در کار با دستگاه سینماتوگراف دارد.
برهمین اساس شاید بتوان گفت پدیده سینما در ایران برخلاف سایر ممالک، به عنوان یک هنر مردمیدر کوچه و بازار و محافل عمومیشکل نگرفت بلکه توسط دستگاه حکومتی و عوامل این دستگاه که (طبق آنچه گفته شد) از عوامل و عناصر شبکه فراماسونری بودند، به این سرزمین وارد شد. به همین دلیل از همان ابتدا، ماجراها و محتوای آن بیشتر با منش و تفکر همان طبقه خاص وارد کننده مرتبط بود و هیچ ارتباطی با زندگی مردم و قاطبه ملت نداشت.
«لورا مالوی» نظریه پرداز مشهور سینما، ماجرای ورود سینما به ایران را قابل تامل دانسته و میگوید:
«به جز ژاپن، ایران تنها کشوری است که سینما توسط دستگاه سلطنت وارد آن میشود و گسترش مییابد برخلاف کشورهای صنعتی غرب، سینما در ایران به عنوان یک هنر مردمیو عامه پسند در کافههای زیر زمینی و چادرها شکل نگرفت...»