گزارشی از برگزاری اولین همایش همبستگی زنان ایران و سوریه
پیوند زنان عرصه مقاومت
فاطمه دوستکامی
چهارشنبه هفتم بهمن است. اطراف مزار شهدای گمنام مدفون در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی شلوغ است. امروز این شهدا میزبان مهمانان عزیزی هستند که برای شرکت در همایش همبستگی زنان ایران و سوریه به تالار «سوره» دعوت شدهاند.
برنامه حدود ساعت دو بعدازظهر با تلاوت آیاتی از قرآن آغاز میشود. بعد از تلاوت قرآن، مجری ضمن خوشامدگویی خدمت میهمانان از آقای رضایی رئیس حوزه هنری کودکان و نوجوانان استان تهران دعوت میکند تا چند کلامی با مهمانان داشته باشند. رضایی از این که در چنین جمعی حاضر شده اظهار خوشحالی میکند و میگوید: «در شرایط کنونی سوریه، در حالی که بزرگترها به فکر دفاع و تامین امنیت هستند، بچهها جزو لحظههای فراموش شده این ایام هستند. جلوی چشم یک کودک پدر، مادر، مدرسه، دوست و کوچة امنش از دست رفته است. در حقیقت او دنیایش را از دست رفته میبیند. این کودک در چنین شرایطی ادبیات و برنامهای جداگانه میخواهد. افرادی را میخواهد که با ادبیات روحی و روانی کودکان جنگزده او را دریابد. ادبیاتی که با ادبیات دنیای صلح تفاوت زیادی دارد.
رضایی در ادامه صحبتهایش اظهار امیدواری کرد که حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بتواند هنر، تجربه و دانشش در این زمینه را در اختیار خانوادهها و مسئولین کشور سوریه قرار دهد.
قسمت بعدی برنامه فیلم مستند داستانی «ولد» بود که حال و هوای جمع را عوض کرد. موضوع فیلم زایمان یک مادر جنگزده غزهای بود که زیر آوار گیر کرده بود و امکان جابجاییاش نیز نبود. پزشک مستقر در آنجا تصمیم میگیرد که بدون جابجایی او بچه را به دنیا بیاورد. مادر دل را به خدا میسپارد و با زمزمة آیاتی از قرآن کریم خود را به دست سرنوشت میسپارد. چند دقیقه بعد صدای گریه نوزاد دلهره و اضطراب جمع را از بین میبرد و نوید فتح و پیروزی به ارمغان میآورد.
بعد از پخش فیلم مجری از نویسندة هنرمند کتاب «دا» دعوت میکند که برای صحبت به پشت تریبون بیاید. منتظر دیدن «سیده اعظم حسینی» هستم که «سیده زهرا حسینی» راوی دا با قرائت سوره عصر صحبتهای خویش را شروع میکند. باز هم همان اشتباه تکراری! نمیدانم اگر اینجا، اگر در حوزه هنری که فرآیند خلق آثار مهم و برجستهای چون دا و ... در آن اتفاق میافتد فرق راوی یک اثر با نویسندهاش مشخص نشود، پس از که و کدام مرجع باید انتظار داشت که حقوق معنوی صاحبان آثار را مورد توجه و عنایت قرار بدهد؟!
سیده زهرا حسینی از جنگ هشت سالهمان گفت. از جنگی که در آن هر دو ملت ایران و عراق متحمل ضررهای زیادی شدند. جنگی که در آن ملت ایران ثابت کرد که هیچ قدرتی در برابر ایمانش نمیتواند پایدار بماند. او رمز پیروزی ملت را در اطاعت از ولی فقیه و حفظ وحدت دانست و گفت مسئولین سوری نیز باید سعی کنند این انسجام و یکپارچگی را در بین مردمانشان به وجود بیاورند چرا که دشمن میخواهد با ایجاد شکاف بین ملت و دولت به خواست شوم خود برسد.
راوی جانباز کتاب دا با بیان این که ملت سوریه نباید هیچ امیدی به سازمانهای بینالمللی داشته باشند گفت: «کودکان و زنان سوری دارند هر روز در سرزمین مادریشان کشته میشوند آن وقت این سازمانها فقط بلدند این جنایات را محکوم کنند و بس! آقای بانکیمون از کشوری است که بزرگترین قربانی کشتار سلاح شیمیایی است، آن وقت این آقا امروز دارد به استکبار جهانی خدمت میکند!»
زهرا حسینی با اشاره به این که برادرش امروز با وجود جراحات بسیار از جنگ تحمیلی، جزو مدافعین حرم حضرت زینب(س) است افزود: امروز زنان و مادران سوری نقش مهمی دارند. آنها بدانند که ما در این روزهای سخت تنهایشان نمیگذاریم. ما آمادهایم تا تجربیاتمان را از جنگ تحمیلیمان در اختیارشان قرار دهیم؛ حتی بعد از طی این دوران نیز انشاءالله آمادهایم تا تجربیاتمان را در عرصه سازندگی کشور نیز با آنها به اشتراک بگذاریم.
بعد از صحبتهای سیده زهرا حسینی، عطیهالسادات حجتی شاعر جوان کشورمان شعر حماسی و زیبایی با این مطلع خواند:
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را / کی میکنیم ریشة آلسعود را
در قسمت بعدی برنامه خانم دکتر رهبر، نماینده مجلس شورای اسلامی و خانم حجازی مدیر کل امور زنان و خانواده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی دقایقی پشت تریبون آمدند و ضمن عرض خیر مقدم به میهمانان به ویژه میهمانان سوری، از آنان خواستند تا سلام گرم سرزمینمان را به آنها برسانند و بگویند که دلهای ما برای زنان سوری، یمنی، عراقی و افغانی میتپد. بگویند ما لحظه به لحظه اخبار کشورتان را پیگیری کرده و مترصد فرصتی هستیم تا بتوانیم با کار یا اقدامی در کنار شما باشیم. ما تا برگزاری جشن پیروزی در کنار شما زنان مقاوم سوری هستیم.
در انتهای مراسم و بعد از اجرای ترانهای توسط محمود آزش، خانم دکتر اسمر رئیس امور خانواده کشور سوریه، برای جمع سخنرانی کرد. وی گفت: «در دوران دانشجویی بسیار علاقهمند به انجام فعالیتهای سیاسی بودم. آن ایام خیلی پیگیر تاریخ و مسائل کشورهایی بودم که تحت ظلم قرار گرفته بودند. یکی از این کشورها هم ایران بود. همیشه با خودم فکر میکردم که اگر چنین شرایطی برای من و کشورم پیش بیاید، من نمیتوانم آن را تحمل کنم و حتما از کشورم میروم.
روزهای اولی که کشورم دچار حادثه شد، ما تمام این جریانات را یک بحران زودگذر تصور کردیم. اما وقتی این قضایا ادامه پیدا کرد، دچار نوعی کشمکش درونی شدم و از خودم پرسیدم که حالا همان شرایط سخت برای کشورت پیش آمده؛ آیا میتوانی بمانی و تحمل کنی یا اینکه میخواهی بگذاری و بروی؟ برای پیدا کردن این سوال شروع کردم به مرور خاطراتم از کودکی تا به آن روز. شخصیتهای مختلفی را به خاطر آوردم که در شرایطی مشابه، سختیهای زیادی را تحمل کردند و کشورشان را ترک نکردند. این شد که تصمیم گرفتم بمانم و همراه مردم مقاومت و مبارزه کنم.
از شروع ناآرامیهای سوریه، درسهای زیادی از رویکرد و همراهی دولت و مردم ایران با کشورم گرفتم اما، باید اعتراف کنم که حضور سه روزهام در ایران باعث شد چیزهایی بسیار بیشتر و عمیقتر از شما یاد بگیرم. این موضوع باعث شد که احترامم نسبت به شما بیش از پیش شود. من به شما قول میدهم که درسهایی را که از شما آموختم به بهترین شکل ممکن در کشورم به کار ببندم. امیدوارم قهرمانان کشور شما که امروز جزو رزمندگان ما هستند به زودی به سلامت به ایران برگردند. خداوند رحمت کند شهدا را و شفا دهد مجروحینمان در این راه را. امیدوارم خداوند به دکتر بشار اسد استواری قدم هدیه کند و امیدوارم به زودی شما را در سوریه برای برگزاری جشن پیروزیمان، زیارت کنم.
در پایان مراسم از خانم اسمر تجلیل شد. هدیة این بانوی سوری توسط همسران شهدای گرانقدری چون دقایقی، زینالدین، همدانی، تقوی، تهرانیمقدم، کاظمی، حیدری و باغبانی به وی داده شد؛ عزیزانی که در طول مدت اجرای مراسم بیصبرانه منتظر شنیدن کلامی از یکی از آنها به نیابت از بقیه بودیم که متاسفانه به دلیل عدم هماهنگی برنامه، بالاخره این انتظار به سر نرسید.