به یاد شهید «محسن دینشعاری»
آگاهانه راه شهیدان را تا رسیدن به ساحل سعادت ادامه خواهم داد(حدیث دشت عشق)
شهید «محسن دین شعاری» سال 1338 به دنیا آمد، در 14 سالگی بود که هیئتی به نام «شهدای کربلا» تأسیس نمود و خود به تنهایی مسئولیت آن را بر عهده گرفت. در سال 1360 به خیل سبزپوشان سپاهی پیوست و با شروع جنگ تحمیلی عاشقانه به جبهههای نبرد شتافت و به عنوان مسئول گردان تخریب لشگر27 محمدرسولالله(ص) مشغول به خدمت شد.
عملیاتهای طریقالقدس و کربلای1 یادآور دلاوریها و رشادتهای خالصانه اوست. زمانی که قرار بود برای بار دوم به سفر حج مشرف شود و به خاطر مسئولیتهایی که در جبهه داشت از تشرف به حج منصرف شد اما در همان سال در روز 15مرداد 1366 درست مصادف با روز عید قربان به مسلخ عشق رفت و اسماعیلوار جان خویش را در حین خنثیسازی مین ضد تانک در قربانگاه سردشت فدای معبود ساخت و نام خویش را برای همیشه در قلب تاریخ زنده نگه داشت.
محسن همیشه فردی خندان و خوشرو بود و در هیچ شرایطی گل لبخند از لبانش چیده نمیشد، حتی در سختترین شرایط جبهه زمانی که یکی از بچهها زخمی شد و روی زمین افتاد محسن بالای سر او رفته بود و میخندید. وقتی بچهها از او پرسیدند چرا در این شرایط میخندد؟ پاسخ داد نمیدانم چرا میخندم؟این خنده از شادی است یا ناراحتی؟! در والفجر 8 هنگامی که بچهها مشغول کندن کانال در فاو بودند کلنگ به پای او اصابت کرد و زخمی شد اما علی رغم اصرار زیاد بچهها راضی نشد به عقب بازگردد و با همان پای مجروح 40 روز در خط مقدم ماند. او میگفت: «درست است پایم مجروح شده، صحبت که میتوانم بکنم» اگر بچهها مرا با این وضعیت ببیند روحیه میگیرند و این جراحتها برای من مجروحیت نیست تا جان در بدن دارم به جبهه میروم.
بخشی از وصیتنامه شهید: شهادت یعنی انتقال یافتن از زندگی مادی به زندگی معنوی و الهی. و شهادت در مکتب اسلام یک مسئله انتخابی است که انسان کامل با تمام آگاهی آن را انتخاب میکند و با شهادت خویش شمع راه انسانهای پاک و نورانی میشود. و من با انتخاب آگاهانه راه شهیدان را تا رسیدن به ساحل سعادت ادامه خواهم داد.