kayhan.ir

کد خبر: ۴۷۹۲۵
تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۹:۳۴
نگاهی به فیلم «روز مبادا»

فیلمی با طعم تحقیر مردم

 حسین کارگر

 «روز مبادا» به عنوان نخستین تجربه کارگردانی فائزه عزیزخانی یک فیلم شبه مستند، اما ضدمستند است. یک سرمشق از آثار عباس کیارستمی که نه داستان درستی دارد، نه مضمون مشخصی و نه ساختار قابل اعتنایی. فیلم، ادای نزدیکی به واقعیت و زندگی روزمره را درمی‌آورد.
اما مشکل اصلی فیلم در ناتوانی در ترسیم واقعیت‌های جامعه و خانواده ایرانی است. هر اثر هنری - و به ویژه فیلم سینمایی- زمانی می‌تواند به بازنمایی واقعیت اجتماعی بپردازد که ابتدا به درک درستی از جامعه و مردم هدف خود دست پیدا کرده باشد.
 این درحالی است که هیچ یک از آدم‌های فیلم «روز مبادا» ربطی به ما ندارند و برای مخاطب ایرانی - و در نتیجه مخاطب خارجی- قابل لمس نیستند. مثلا در پاره‌ای از فیلم، پسر جوانی، بدون هیچ دلیل قانع‌کننده و مشخصی، به مادر پا به سن گذاشته خودش تندخویی می‌کند و به او می‌گوید که «از تو بدم می‌آید» و مادر هم متقابلا و در نهایت سردی و بیگانگی، به فرزندش پاسخ می‌دهد که «من هم از تو بدم میاد» خُب، کجای چنین دیالوگی در فرهنگ و روابط روزمره ما ایرانی‌ها برقرار است که فیلم روی آن انگشت می‌گذارد؟
فیلم، نه درام دارد و نه دکوپاژ و قاب بندی و موسیقی. تصویر لرزان و کج و معوج فیلم، تمهیدی است برای اثبات اینکه فیلم از نگاه یک دانشجوی آماتور و توسط دوربین خانگی ضبط می‌شود تا به این وسیله فضایی نزدیک به جریان عادی زندگی به نمایش در بیاید. اما افراط در این کار نتیجه‌ای جز راه رفتن روی اعصاب و روان مخاطب ندارد.
«روز مبادا» فاقد روایت منسجم و متمرکزی است. لحن فیلم، ابتدا معناگراست؛ زن کهن سالی خوابی دیده که موجب مرگ آگاهی او شده است. به همین دلیل می‌خواهد کاستی‌ها و جاماندگی‌های زندگی خود را تا قبل از وفات جبران کند. اما مسیر روایت فیلم از وسط ماجرا، کاملا تغییر پیدا می‌کند و به فیلمی درباره پرخاشگری و دروغ گویی و دزدی اعضای خانواده این زن به یکدیگر تبدیل می‌شود! دروغگونمایی ایرانی‌ها که از محورهای محتوایی اغلب فیلم‌های شبه روشنفکرانه است، بر این فیلم نیز سایه افکنده است.
در شرایطی که شخصیت اصلی فیلم، به استقبال مرگ رفته و حتی در پی نمازها و روزه‌های قضا شده اش است، ناگهان تصمیم می‌گیرد که از شوهر خودش سرقت کند! و فیلم هم هیچ منطق دراماتیکی برای این مسئله ارائه نمی‌کند.
سکانس مسجد، بسیار ریاکارانه و سطحی از آب درآمده است. میزانسن فیلم درباره متدینین و برخی از اعتقادات اسلامی به سیاقی کاملا «سفارتی پسند» به تصویر کشیده شده است. استراتژی کارگردان، تحقیر مردم و به سخره گرفتن اعتقادات دینی، بدون برخوردن به خطوط قرمز بوده است.
 فیلم، بدون اینکه برچسب توهین به ارزش‌ها را به خود بزند، موقعیت‌هایی را پدید آورده که تأثیری منفی از نمادها و مولفه‌های فرهنگ دینی بر ذهن مخاطب باقی بنشیند؛ به خصوص مخاطب غربی و ناآشنا با آداب و رسوم سرزمین ما.
مقصد فیلم، نه مخاطب داخلی که جشنواره‌های غربی است. ساختار و مضمون اثر نیز با هدف رفتن روی فرش قرمز فستیوال‌ها شکل گرفته است و بس!