دلنوشته ضرغامی برای سردار احمدیمقدم
خسته نباشی سردار...
از بانه و پیرانشهر، قرارگاه حمزه و از نیروی مقاومت و لبنان تا فرماندهی نیروی انتظامی و تا همیشه...
همه آنهایی که تو را میشناختند نه به عنوان و یا جایگاه که به اسم «اصغر مقدم» در یادشان و جانشان نشستهای و خوش مقامداری در نزد سوختهدلان جنگ!
شمایلی که یادآور بسیجی خوشروی، خوشگوی، پرکار، ثابتقدم در مسیر ولایت است و همین کافی است.
ایستادی و ماندی تا مدعیان دموکراسی یاد بگیرند شهامت پذیرش انتقاد را، تواضع را و فروتنی را، چه سرخوشانه در آخرین مصاحبهات به خودت و عملکردت 10 دادی و کیست که نداند در وانفسای کمبودها و ناملایمات و تیرهای پنهان و پیدای بلا، همیشه سینه سپر کردی و برای سربازانت در مرزهای کشور بارها در خلوت گریستی و گفتی که این بچهها امانت مردماند و چشم و چراغ خانوادهشان و در برابر دشمن همانی بودی که در عملیات مرصاد منافقین را مثل گربه در گونی کردی و غائله فروغ خاموش فرقه رجوی را برای همیشه ناکام و در گور کردی!
با این همه، برای رسانههای گروهی پدری کردی و به خودت 10 دادی و این شد اسباب شادی کودکانه آنها، مانده است که تو را و مرامت را بشناسند و بدانند که شهروندان همه در برابر پلیس مقتدر و مهربان باید که راحت باشند.
«برادر اصغر» تو و همنسلهای تو بسیجیان پای کار هستید و خواهید بود که معطل داوری زید و عمرو نمیشوند، این عباد خدا دل در گرو تکلیف دارند و بس.
الحق والانصاف که در نیروی انتظامی علیرغم همه نبودها و کمبودها درخشیدی و در تاریخ این نیرو از تو به عنوان فرماندهی منضبط، متخلق و کارآمد و انتقادپذیر و با شرح صدر یاد خواهند کرد.
خسته نباشی سردار...
سید عزتالله ضرغامی