آنتیتز تحریم در داخل کشور است(نگاه)
توسعه و پیشرفت هر کشور تابع ردیفی از مؤلفههای تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که ایجاب میکند رهبران و مدیران کشور با نگرش سیستمی فرایند برنامهریزی و تصمیمسازی و تصمیمگیری و اداره کشور را پیش ببرند.
محمود عباسزاده مشگینی
نگاه تکبعدی و کاریکاتوری به مسائل به ویژه در موضوعات ملی و کلان غالباً تبعات و آثار مستقیم و غیرمستقیم منفی و حتی مخربی را به دنبال دارد، گره زدن سرنوشت توسعه کشور و حل مشکلات اقتصادی با نحوه ارتباط با چند کشور غربی به ویژه آمریکا و مشخصاً نتایج مذاکرات هستهای از همین مواردی است که با نگرش سیستمی منافات دارد، البته هیچ آدم منصف و آشنا به مسائل سیاسی و مدیریتی نمیتواند منکر تأثیر فضا و محیط بینالملل در توسعه و پیشرفت یک کشور باشد به همین دلیل فینفسه گفتوگو و تعامل و همکاریهای بینالمللی حتی با کشورهای قدرتمند و پیشرفته بر فضای بیاعتمادی و اصطکاک و دشمنی و تنش ترجیح دارد. اما واقعیت این است که تمام کشورها در تنظیم ارتباط با تکتک کشورها براساس جهانبینی و نظام ارزشها و منافع و محدودیتهای خود نقشه راهی طراحی و با یک محاسبه مستمر قدم به قدم پیش میروند و واقعیت تلختر این است که غالب سازمانها و نهادها و قوانین و مقررات و کنوانسیونهای بینالمللی و حتی نهادهای حقوقی بینالمللی با اراده و اعمال نفوذ دول پیروز جنگ جهانی دوم تأسیس شده است و در حالت کلی به صورت مستقیم و غیرمستقیم یاریگر سیاستها و هژمونی و استیلای غرب بوده است.
البته کیفیت و لحن و ادبیات و ژستهای دیپلماتیک در روابط بینالملل و دیپلماسی خارجی اساساً بیتأثیر نبوده و حتی تا اندازهای تأثیرگذار است، اما تأثیر این مؤلفهها در عالم سیاست بیشتر از تأثیر آن در عالم تجارت نیست، در عالم تجارت مؤلفههایی مانند بازارشناسی و رقیبشناسی و مشتریشناسی و آشنایی با قوانین و مقررات تجارت و سرمایه و داشتن شم اقتصادی و ریسکپذیری و غیره در سرنوشت تاجر مؤثر است، البته داشتن حسن خلق و روابط عمومی قوی و آشنایی با زبان رقبا و مشتریان نیز بیتأثیر نیست اما در مقایسه با مؤلفههای اصلی از درجه اهمیت زیادی برخوردار نیست، امروزه شرکتها و کارتلهای بزرگ و بینالمللی مدیران و کارشناسان و کارکنانی با ویژگیهای فردی مورد اشاره را استخدام کرده و دیپلماسی تجاری را آموزش هم میدهند که در عرصه سیاست نیز میتوان از این تجربه استفاده کرد.
بنابراین در سیاست خارجی تنها میتوان با تحمیل اراده خود به محاسبات حریف امتیاز گرفت، به تعبیر دیگر سیاست خارجی میدان مسابقه محاسبات است و دقیقاً مانند صفحه شطرنج اگر ارزشمندترین مهره خود را در مسیر حرکت مهره حریف مقابل قرار بدهید بیدرنگ آن را حذف خواهند کرد و صد البته التماس و خنده شما هم در رفتار طرف مقابل تأثیری نخواهد گذاشت.
لذا مسئول و نمایندگان جمهوری اسلامی ایران در تنظیم رابطه با غرب به ویژه آمریکا قبل از ورود به پروژه و فرایند و حین آن باید مرتب دادههای مؤثر در محاسبه حریف را رصد نموده و از طرف دیگر با سرمایهگذاری و تمرکز روی فرصتهای ویژه و بهکارگیری برگههای برنده و گزینههای متنوع و بومی، بازی را برای حریف پیچیده نماید و ریسک را برای او بالا ببرد، به طوری که حریف در محاسبات خود به این نتیجه نرسد که این طرف میز دستها خالی است و به سادگی تسلیم میشود، چون حقیقت این است که در روابط بینالملل «لبخند با دست خالی» نشان عجز است و نرمش قهرمانانه زمانی معنا پیدا میکند که حریف قدرت و داشتههای قهرمان را لمس کند!
شکی نیست که اولویت سیاست خارجی آمریکا در منطقه ما یعنی شرق آسیا و شمال غربی آفریقا (خاورمیانه) متأثر از دو مقوله «امنیت استراتژیک رژیم نامشروع صهیونیستی» و «منابع انرژی منطقه خلیج فارس» است، پارادایم اسلام ناب محمدی که پس از انقلاب اسلامی کانون و سرچشمه آن جمهوری اسلامی ایران است از بعد فکری و نظری قابل جمع با «استراتژی نظام سلطه در تأسیس رژیم جعلی صهیونیستی در منطقه» نیست و براساس آنچه که از آموزههای اسلام ناب برداشت میشود، این سنت الهی است چون باطل پایه و اساس ندارد دیر یا زود از بین رفتنی است، مانند بنایی که پایه و اسکلت نداشته و بدون پروانه احداث شده است!
به طور طبیعی با نزدیک شدن اندیشه و فکر انقلاب اسلامی (نه الزاماً نیروهای نظامی) به مرزهای رژیم صهیونیستی اساساً احساس یا ابر ناامنی و هراس فضا و اتمسفر اجتماعی و سیاسی سرزمین اشغالی را فرا میگیرد و ناآرامی بر روان اشغالگران مستولی میشود، بدیهی است وقتی اندیشه و الگوی انقلاب اسلامی در عراق، لبنان، سوریه و فلسطین تکثیر میشود و ملتهای منطقه مدل نیروی مقاومت بسیج مردمی ایران و حزبالله را در نزدیک مرزهای رژیم صهیونیستی تأسیس میکنند از منظر تئوریک و نظری امنیت رژیم صهیونیستی در هاله تهدید میرود به ویژه با مرور این تجربه عملی که برخلاف تجربه عصر قبل از انقلاب اسلامی، در طول تاریخ رژیم صهیونیستی در تمام درگیریها و جنگهایی که بعد از انقلاب اسلامی با همسایگان داشته عموماً با شکست مفتضحانه مواجه شده است، بنابراین ما منکر این نیستیم که دست جمهوری اسلامی در خاورمیانه بالای دستهاست و آمریکا برای حفظ آبروی خود در بین همپیمانان منطقهای خود مجبور است با جمهوری اسلامی دارنده قدرت نرم و سخت کنار بیاید، ما منکر این نیستیم که فرصتهای جمهوری اسلامی ایران محدود در داخل مرزهایش نیست، کما اینکه فرصتهای حریف محدود در مرزهای خودش نیست، سرقفلیداران کاخ سفید باید باور کنند که امتیاز و قدرت جمهوری اسلامی ایران صرفاً در داشتن ظرفیت و توان غنیسازی هستهای نیست و البته بدیهی است که خیلی هم از ظرفیتها و مؤلفههای متنوع قدرت و برگههای برنده جمهوری اسلامی ایران بیخبر هم نیستند!
در بحث انرژی هم همین گونه میباشد، اروپای سرد به منابع گاز ملت ایران محتاج است و کلید دروازه خلیج فارس، تنگه هرمز در دست توانمند فرزندان غیور و خلاق ملت ایران است. بنابراین لبخند و روحیه تعامل و همکاری و سیاست ترجیح گفتوگو و مذاکره تنها گزینه روی میز نمایندگان ملت ایران در مذاکرات نیست نمایندگان ما دستشان پر از برگههای برنده است. یکی از ارزشمندترین برگههای طرف ایرانی روحیه عمومی و بسترها و زیرساختهای تحقق اقتصاد مقاومتی است که آنتیتز تحریمهاست. یک ملت همیشه در صحنه و مقاوم، رهبری شجاع و بصیر و بلندنظر و باریکبین و محبوب دلها و باتجربه، موقعیت جغرافیایی استراتژیک، نفوذ سیاسی و فرهنگی در منطقه، قدرت نظامی بومی و درونزا و دهها مورد دیگر مؤلفههایی است که حریف را مجبور میکند درصدد تحمیل اراده یکجانبه خود بر ملت ایران و نمایندگانشان برنیاید.
نگارنده فعلاً نقدی به رفتار دولت در مدیریت مذاکرات هستهای مطرح نمیکند، چون اشراف و نظارت دقیق مقام معظم رهبری و تعیین دقیق خطوط قرمز و چهارچوبها بر این مذاکرات به اندازه کافی اطمینانبخش است، اما برخی از مسئولان دولتی و جریانات و گروههای سیاسی و رسانههایی که به ظاهر ادعای همراهی و همسویی و حمایت از دولت را یدک میکشند، اصولاً باید دقت کنند که نحوه برخورد و اطلاعرسانی و موضعگیری آنها در محاسبه حریف تأثیرگذار است و این تأثیر در صورت بیدقتی و غفلتهای متأثر از رقابتهای سیاسی داخلی به ضرر منافع ملی ما تمام میشود و دست دولت را از برگههای برنده در مذاکرات خالی میکند.