رابطه ناگسستنى ایمان به آخرت وکمک به ديگران (زلال بصیرت)
پرستش خداى يگانه و ايمان به روز قيامت، اولين مسئلهاى بود كه همه انبياء در آغاز بعثتشان مردم را بدان دعوت مىكردند و پايه همه برنامههايشان بر آن استوار بود؛ اما پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) در همان آغاز دعوتشان، در كنار اين دو اصل بر اهميت كمك به فقرا و مستمندان تكيه كردند.
آيات سال اول بعثت، يعنى زمانى كه هنوز دعوت پيغمبر اسلام گسترش پيدا نكرده بود، بر موضوع كمك به ايتام، فقرا، محرومان و گرسنگان تأكيد فراوان دارد و دقت در آنها ما را به اهميت اين موضوع واقف مىكند. در سورههاى كوچك قرآن، به آياتى نظير اين آيات برمىخوريم: «أرأيت الّذى يكذّب بالدّين فذلك الذى يدعّ اليتيم و لا يحضّ على طعام المسكين»(1)؛ يا «و تأكلون التّراث أكلاً لمّا وتحبّون المال حبًّا جمّا»(2). اين آيات درباره كسانى خبر مىدهد كه قيامت و كيفر و پاداش را انكار مىكنند و حساب و كتاب را نمىپذيرند. مىفرمايد: «فذلك الذى يدّع اليتيم»؛ منكران قيامت كسانى هستند كه يتيم را قبول نمىكنند، «و لا يحضّ على طعام المسكين»؛ به اطعام گرسنگان اهميّت نمىدهند و بدان سفارش نمىكنند. ميراث گذشتگان را يك جا مىخورند: «و تأكلون التراث اكلاً لمّا»؛ و علاقه وافرى به جمع مال دارند: «وتحبّون المال حبًّا جمّا»؛ اينان كسانىاند كه قيامت را قبول ندارند.
عبور از گردنههای سخت با کمک به فقرا
قرآن بين اعتقاد به قيامت و حساب و كتاب، با كمك به مستمندان و خدمت به محرومان ارتباط برقرار مىكند. اگر كسى اعتقاد به قيامت و حساب و كتاب داشته باشد به مال دنيا بيش از حد دلبستگى پيدا نمىكند، ميراث گذشتگان را يك جا نمىبلعد و سهمى هم براى فقرا قرار مىدهد، نه تنها آنچه از دستش بر مىآيد به ايتام و فقرا كمك مىكند، ديگران را هم به اين كار تشويق مىكند. آنان كه چنين نمىكنند، كسانىاند كه به آخرت ايمان ندارند. اين مسئله بسيار مهمى است كه قرآن ايمان به آخرت را با كمك به فقرا هم سنگ مىكند و نفى اين كمكها را دليل اين مىداند كه فرد ايمان به آخرت ندارد.
در همان آغاز بعثت پيغمبر، اين مطالب به مردم گفته مىشود. در آيات شريفه ديگرى مىفرمايد: كسانى كه از گردنه بگذرند از بلاها، از گرفتاريها و عذابهاى ابدى نجات پيدا مىكنند. آن گردنه، خوراندن غذا به ديگران است :«و ما ادريك ما العقبة فك رقبة أو اطعام فى يوم ذى مسغبة»(3)؛ چه مىدانى كه اين گردنه چيست؟ آن گردنه، روز درماندگى، روز كمى نعمت، روز گرفتارى و قحطى و گرانى است. كسانى كه همت كنند در چنين ايامى به داد محرومان برسند از گردنه گذشتهاند و نجات يافتهاند؛ اما اگر در اين ايام انسانها در فكر منافع خودشان باشند، هرگز از گردنه نمىگذرند و نهايتاً در عذاب ابدى گرفتار خواهند شد.
بين ايمان و عمل رابطهاى است. ايمان به آخرت با بعضى اعمال، رابطه تنگاتنگ دارد. اگر بر ايمانى كه در آغاز پيدا مىشود اين اعمال مترتب شد، آن ايمان تقويت مىشود و ثابت مىماند. اگر بر عكس، با اعمال ضدش همراه شد به تدريج ايمان از بين مىرود و به كفر منتهى مىگردد.
تلازم ايمان به آخرت با ديگرخواهى
ايمان به آخرت با ديگر خواهى و به فكر محرومان بودن توأم است. نمىشود كسى پاداش كار خير را در آخرت باور داشته باشد و هيچ كارى نكند. براى مثال، كسى كه هزار تومان سرمايه دارد و مىداند اگر آن را به كار اندازد، پس از يك سال اين هزار تومان يك ميليون مىشود، آيا از اين كار امتناع مىكند؟ كسى كه به آخرت ايمان دارد مىداند اگر مالش را صرف فقرا كند، روز قيامت هزاران برابر سود برايش باقى خواهد ماند. اگر چنين نكند معلوم مىشود كه باور ندارد.
دختر دانشجويى از يك خانواده متدين براى من نوشته بود كه پدرم از شدت فقر، به من مىگويد كه ديگر نمىتوانم خرج تو را بدهم و بايد از خانه بيرون بروى. كسى ديگر را سراغ داشتم كه دو دختر داشت و هر دو فقط يك چادر داشتند و با زحمت بسيار دو مدرسه در دو شيفت پيدا كرده بود. صبح يكى از دخترها چادر را به سر مىكرد و به مدرسه مىرفت و عصر دختر ديگر. اما در اين وضعيت، كسانى به فكر عوض كردن مدل ماشين و دكوراسيون خانهشان هستند. اين با ايمان به آخرت سازگار نيست. وقتى انسان مىبيند خمس و زكات بر او واجب است، اما بدان عمل نمىكند، آنگاه كه مىداند احسان به والدين و كمك به ارحام و خويشاوندان فقير بر او تكليف است، اما به آن توجه نمىكند، با وجدان خود درگير مىشود. از يك طرف به پول علاقه فراوان دارد و از سوى ديگر وجدانش ناراحت است كه تكاليفش را عمل نمىكند. او مىكوشد تا اين تضاد بين مال دوستى و اعتقاد به آخرت را در درون خود حل كند. اگر مال دوستى غالب بشود، اين تضاد به نفع مالدوستى و دنياپرستى و به ضرر ايمان به آخرت تمام مىشود؛ يعنى آدمى آرام آرام به خود تلقين مىكند كه اين حرفها خرافهاى بيش نيست: «ثمّ كان عاقبه الذّين اساؤا السُّوأى أن كذّبوا بآيات الله.»(4)؛ تكذيب آيات الهى، كفر و ارتداد يك باره گريبان آدمى را نمىگيرد. كارهاى بد آهسته آهسته روح ايمان را در او مىخشكاند: «حبّ الدّنيا رأس كلّ خطيئة». آدمى هر بار به گناه آلودهتر مىشود، از ايمانش كاسته مىشود و سرانجام به ورطه كفر سقوط مىكند. براى همين است كه اين همه دعا مىكنيم تا عاقبت به خير شويم.
مال دوستی، عامل ضعیف شدن تدریجی ایمان
انسانى كه ايمان دارد و خدا را باور كرده، دروغ نمىگويد اما آلودگى به دنيا، خود خواهى، خود پرستى و لذتپرستى، ايمان را ضعيف و كم رنگ مىكند، تاجايى كه ديگر چيزى باقى نمىماند. اگر در اجتماع مىبينيد كسانى روزگارى در راه خير بودند، جبهه رفتند، معلول شدند، اما بعدها منحرف و ضدانقلاب شدند و گفتند دين افيون جامعه است و نه تنها افيون ملت هاست افيون حكومتها نيز مىباشد، سرّش همين است. اينان چند صباحى براى ادامه تحصيل به خارج از كشور رفتند؛ اما زرق و برقهاى آنجا چشمشان را گرفت و گفتند چرا ما از اين امكانات و از اين وسايل عيش و نوش لذت نبريم، آخوندها نمىگذارند، بايد آخوندها را برداشت تا مشكل حل بشود. اينچنين شد كه برگشتند و سناريوى براندازى حكومت را ترسيم كردند.
راه کم کردن محبت دنیا
بهترين چيزى كه مىتواند انسان را از اين عاقبت به شرّى نجات بدهد اين است كه انسان با ممارست، محبت دنيا را در دل كم كند، بهترين راهِ اين كار انفاق است: «لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا مما تحبون.»(5). دنيا پرست مىخواهد آنچه را در دست ديگران است نيز تصاحب كند، ضدّش اين است كه آدمى آنچه را خودش دارد به دست خود انفاق كند؛ آن وقت عشق به دنيا پيدا نمىشود و ايمان به آخرت ثابت مىگردد. قرآن مىفرمايد: «خذ من أموالهم صدقة تطهّرهم و تزكّيهم بها»(6). ما به اشتباه گمان مىكنيم صدقه دادن، زكات دادن و انفاق كردن، مال را پاك مىكند و آن را رشد مىدهد؛ اما فرهنگ قرآن چيز ديگرى است. خداوند مىفرمايد: «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم،»؛ نمىفرمايد «تطهر اموالهم.»؛ وقتى صدقه را از مردم مىگيرى نه تنها مالشان را پاك مىكنى، خودشان را نيز پاك مىكنى. دلبستگى به دنيا آلودگىِ خودِ انسان است. روح انسان به واسطه علاقه به دنيا آلوده است. وقتى آدمى انفاق مىكند، اين علاقه و آلودگى را از خود دور مىسازد و پاك مىشود. حاصل اينكه بين ايمان به آخرت و كمك به ديگران رابطهاى ناگسستنى برقرار است. تعبير جالب قرآن اين است كه مىفرمايد: «ولا يحضّ على طعام المسكين،»؛ كسى كه منكر آخرت است به اطعام ديگران سفارش نمىكند. نمىفرمايد خودش طعام نمىدهد، بلكه تكيه قرآن بر سفارش كردن به اطعام است.
سخنرانی آيتالله مصباحيزدي (دامت برکاته) در جمع پرسنل كميته امداد همدان_14/7/1379
________________
1- ماعون/1-3
2- فجر/20
3 - بلد 12-14
4-روم/10
5- آل عمران / 92
6-توبه/ 103
زلال بصیرت در دهه فاطمیه اول روزهای فرد منتشر میشود.
آيات سال اول بعثت، يعنى زمانى كه هنوز دعوت پيغمبر اسلام گسترش پيدا نكرده بود، بر موضوع كمك به ايتام، فقرا، محرومان و گرسنگان تأكيد فراوان دارد و دقت در آنها ما را به اهميت اين موضوع واقف مىكند. در سورههاى كوچك قرآن، به آياتى نظير اين آيات برمىخوريم: «أرأيت الّذى يكذّب بالدّين فذلك الذى يدعّ اليتيم و لا يحضّ على طعام المسكين»(1)؛ يا «و تأكلون التّراث أكلاً لمّا وتحبّون المال حبًّا جمّا»(2). اين آيات درباره كسانى خبر مىدهد كه قيامت و كيفر و پاداش را انكار مىكنند و حساب و كتاب را نمىپذيرند. مىفرمايد: «فذلك الذى يدّع اليتيم»؛ منكران قيامت كسانى هستند كه يتيم را قبول نمىكنند، «و لا يحضّ على طعام المسكين»؛ به اطعام گرسنگان اهميّت نمىدهند و بدان سفارش نمىكنند. ميراث گذشتگان را يك جا مىخورند: «و تأكلون التراث اكلاً لمّا»؛ و علاقه وافرى به جمع مال دارند: «وتحبّون المال حبًّا جمّا»؛ اينان كسانىاند كه قيامت را قبول ندارند.
عبور از گردنههای سخت با کمک به فقرا
قرآن بين اعتقاد به قيامت و حساب و كتاب، با كمك به مستمندان و خدمت به محرومان ارتباط برقرار مىكند. اگر كسى اعتقاد به قيامت و حساب و كتاب داشته باشد به مال دنيا بيش از حد دلبستگى پيدا نمىكند، ميراث گذشتگان را يك جا نمىبلعد و سهمى هم براى فقرا قرار مىدهد، نه تنها آنچه از دستش بر مىآيد به ايتام و فقرا كمك مىكند، ديگران را هم به اين كار تشويق مىكند. آنان كه چنين نمىكنند، كسانىاند كه به آخرت ايمان ندارند. اين مسئله بسيار مهمى است كه قرآن ايمان به آخرت را با كمك به فقرا هم سنگ مىكند و نفى اين كمكها را دليل اين مىداند كه فرد ايمان به آخرت ندارد.
در همان آغاز بعثت پيغمبر، اين مطالب به مردم گفته مىشود. در آيات شريفه ديگرى مىفرمايد: كسانى كه از گردنه بگذرند از بلاها، از گرفتاريها و عذابهاى ابدى نجات پيدا مىكنند. آن گردنه، خوراندن غذا به ديگران است :«و ما ادريك ما العقبة فك رقبة أو اطعام فى يوم ذى مسغبة»(3)؛ چه مىدانى كه اين گردنه چيست؟ آن گردنه، روز درماندگى، روز كمى نعمت، روز گرفتارى و قحطى و گرانى است. كسانى كه همت كنند در چنين ايامى به داد محرومان برسند از گردنه گذشتهاند و نجات يافتهاند؛ اما اگر در اين ايام انسانها در فكر منافع خودشان باشند، هرگز از گردنه نمىگذرند و نهايتاً در عذاب ابدى گرفتار خواهند شد.
بين ايمان و عمل رابطهاى است. ايمان به آخرت با بعضى اعمال، رابطه تنگاتنگ دارد. اگر بر ايمانى كه در آغاز پيدا مىشود اين اعمال مترتب شد، آن ايمان تقويت مىشود و ثابت مىماند. اگر بر عكس، با اعمال ضدش همراه شد به تدريج ايمان از بين مىرود و به كفر منتهى مىگردد.
تلازم ايمان به آخرت با ديگرخواهى
ايمان به آخرت با ديگر خواهى و به فكر محرومان بودن توأم است. نمىشود كسى پاداش كار خير را در آخرت باور داشته باشد و هيچ كارى نكند. براى مثال، كسى كه هزار تومان سرمايه دارد و مىداند اگر آن را به كار اندازد، پس از يك سال اين هزار تومان يك ميليون مىشود، آيا از اين كار امتناع مىكند؟ كسى كه به آخرت ايمان دارد مىداند اگر مالش را صرف فقرا كند، روز قيامت هزاران برابر سود برايش باقى خواهد ماند. اگر چنين نكند معلوم مىشود كه باور ندارد.
دختر دانشجويى از يك خانواده متدين براى من نوشته بود كه پدرم از شدت فقر، به من مىگويد كه ديگر نمىتوانم خرج تو را بدهم و بايد از خانه بيرون بروى. كسى ديگر را سراغ داشتم كه دو دختر داشت و هر دو فقط يك چادر داشتند و با زحمت بسيار دو مدرسه در دو شيفت پيدا كرده بود. صبح يكى از دخترها چادر را به سر مىكرد و به مدرسه مىرفت و عصر دختر ديگر. اما در اين وضعيت، كسانى به فكر عوض كردن مدل ماشين و دكوراسيون خانهشان هستند. اين با ايمان به آخرت سازگار نيست. وقتى انسان مىبيند خمس و زكات بر او واجب است، اما بدان عمل نمىكند، آنگاه كه مىداند احسان به والدين و كمك به ارحام و خويشاوندان فقير بر او تكليف است، اما به آن توجه نمىكند، با وجدان خود درگير مىشود. از يك طرف به پول علاقه فراوان دارد و از سوى ديگر وجدانش ناراحت است كه تكاليفش را عمل نمىكند. او مىكوشد تا اين تضاد بين مال دوستى و اعتقاد به آخرت را در درون خود حل كند. اگر مال دوستى غالب بشود، اين تضاد به نفع مالدوستى و دنياپرستى و به ضرر ايمان به آخرت تمام مىشود؛ يعنى آدمى آرام آرام به خود تلقين مىكند كه اين حرفها خرافهاى بيش نيست: «ثمّ كان عاقبه الذّين اساؤا السُّوأى أن كذّبوا بآيات الله.»(4)؛ تكذيب آيات الهى، كفر و ارتداد يك باره گريبان آدمى را نمىگيرد. كارهاى بد آهسته آهسته روح ايمان را در او مىخشكاند: «حبّ الدّنيا رأس كلّ خطيئة». آدمى هر بار به گناه آلودهتر مىشود، از ايمانش كاسته مىشود و سرانجام به ورطه كفر سقوط مىكند. براى همين است كه اين همه دعا مىكنيم تا عاقبت به خير شويم.
مال دوستی، عامل ضعیف شدن تدریجی ایمان
انسانى كه ايمان دارد و خدا را باور كرده، دروغ نمىگويد اما آلودگى به دنيا، خود خواهى، خود پرستى و لذتپرستى، ايمان را ضعيف و كم رنگ مىكند، تاجايى كه ديگر چيزى باقى نمىماند. اگر در اجتماع مىبينيد كسانى روزگارى در راه خير بودند، جبهه رفتند، معلول شدند، اما بعدها منحرف و ضدانقلاب شدند و گفتند دين افيون جامعه است و نه تنها افيون ملت هاست افيون حكومتها نيز مىباشد، سرّش همين است. اينان چند صباحى براى ادامه تحصيل به خارج از كشور رفتند؛ اما زرق و برقهاى آنجا چشمشان را گرفت و گفتند چرا ما از اين امكانات و از اين وسايل عيش و نوش لذت نبريم، آخوندها نمىگذارند، بايد آخوندها را برداشت تا مشكل حل بشود. اينچنين شد كه برگشتند و سناريوى براندازى حكومت را ترسيم كردند.
راه کم کردن محبت دنیا
بهترين چيزى كه مىتواند انسان را از اين عاقبت به شرّى نجات بدهد اين است كه انسان با ممارست، محبت دنيا را در دل كم كند، بهترين راهِ اين كار انفاق است: «لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا مما تحبون.»(5). دنيا پرست مىخواهد آنچه را در دست ديگران است نيز تصاحب كند، ضدّش اين است كه آدمى آنچه را خودش دارد به دست خود انفاق كند؛ آن وقت عشق به دنيا پيدا نمىشود و ايمان به آخرت ثابت مىگردد. قرآن مىفرمايد: «خذ من أموالهم صدقة تطهّرهم و تزكّيهم بها»(6). ما به اشتباه گمان مىكنيم صدقه دادن، زكات دادن و انفاق كردن، مال را پاك مىكند و آن را رشد مىدهد؛ اما فرهنگ قرآن چيز ديگرى است. خداوند مىفرمايد: «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم،»؛ نمىفرمايد «تطهر اموالهم.»؛ وقتى صدقه را از مردم مىگيرى نه تنها مالشان را پاك مىكنى، خودشان را نيز پاك مىكنى. دلبستگى به دنيا آلودگىِ خودِ انسان است. روح انسان به واسطه علاقه به دنيا آلوده است. وقتى آدمى انفاق مىكند، اين علاقه و آلودگى را از خود دور مىسازد و پاك مىشود. حاصل اينكه بين ايمان به آخرت و كمك به ديگران رابطهاى ناگسستنى برقرار است. تعبير جالب قرآن اين است كه مىفرمايد: «ولا يحضّ على طعام المسكين،»؛ كسى كه منكر آخرت است به اطعام ديگران سفارش نمىكند. نمىفرمايد خودش طعام نمىدهد، بلكه تكيه قرآن بر سفارش كردن به اطعام است.
سخنرانی آيتالله مصباحيزدي (دامت برکاته) در جمع پرسنل كميته امداد همدان_14/7/1379
________________
1- ماعون/1-3
2- فجر/20
3 - بلد 12-14
4-روم/10
5- آل عمران / 92
6-توبه/ 103
زلال بصیرت در دهه فاطمیه اول روزهای فرد منتشر میشود.