kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۳۷۴
تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۳
سنجش ایدئولوژی‌های مدرن- 6

دین و رای ایدئولوژی است (پاورقی)


شهریار زرشناس
اين دو دسته احكام سابق الذكر هريك به طريقي در نسبت با هستة مفهومي بنيادين هر ايدئولوژي قراردارند و مجموعاً منظومه مفاهيم سازندة يك ايدئولوژي را پديد مي‌آورند.
بدين ترتيب مي‌توان گفت كه هر ايدئولوژي از سه دسته مفهوم و يا سه دسته قضايا تشكيل مي‌گردد:
1 ـ  مفهوم يا قضيه بنيادين كه هستة مركزي
2 ـ مفاهيم و قضاياي توصيفي مرتبط با هستة مركزي كه وظيفه ترسيم سيماي كلي عالم و آدم از منظر هر ايدئولوژي را در پيوند  و نسبت با مفهوم بنيادين برعهده دارند. (مفاهیم دسته الف)
3 ـ مجموعه مفاهيم و قضايايي انشايي‌اي كه به صورت دستورالعمل‌‌ها و احكام مختلف سياسي- اقتصادي- اجتماعي- اخلاقي- هنري- ادبي و... شكل گرفته و به يك اعتبار جان‌ماية تعيين‌كننده و تأثيرگذار ايدئولوژي‌هاي مدرن را تشكيل مي‌دهند. (مفاهیم دسته ب) زيرا در بررسي ماهيت ايدئولوژي مدرن مي‌بينيم كه از منظر نقش و كاركرد و وظيفه ايدئولوژي، وجه و جنبة دستورالعملي تصرف‌گرانه و تغييردهندة معطوف به ارادة قدرت سوژة نفساني مدرن، از اهميت بيشتري نسبت به وجه توصيفي صرف آن برخوردار است. اساساً مي‌توان گفت كه ايدئولوژي مدرن در حقيقت خود، اهرم و ابزار سوژة نفساني مدرن يا به عبارتي همان «دموس مدرن» در صور مختلف ظهور و بروز آن اعم از «فرد منتشر» يا «ناسيون» يا «پرولتاريا» يا ... به منظور پيشبرد اغراض سياسي، اجتماعي، اقتصادي... خود در مناسبات ميان انسان‌‌ها است و اين به موازات نقشي قراردارد كه علم مدرن (ساينس) به ويژه در قلمرو علوم طبيعي و تكنيك مدرن در خصوص پيشبرد اغراض نفسانيت‌مدار بشر مدرن در نسبت با طبيعت برعهده دارد. از همين‌جا است كه شاهد پيوند نزديك (اغلب ناديده گرفته شده و انكارشده)‌ ميان ايدئولوژي مدرن و علوم انساني مدرن هستيم و مي‌توان به صراحت از جوهر ايدئولوژيكِ «علوم انساني مدرن» سخن گفت.
13 ـ ايدئولوژي‌هاي اومانيستي – سكولاريستي مدرن چون اهرم‌‌ها و ابزار تحقق خواست‌‌ها و آمال ارادة معطوف به قدرت نيست‌انگار- خودبنيادانة سوژة نفساني (بشر مدرن) بوده و ذاتاً حق‌مدار و حق‌جو نبوده و حقيقت را در حجابي از منفعت انگاري‌هاي بشر مدرن پنهان مي‌كنند و از اين‌رو خصيصة تحميق‌گر دارند.
14 ـ براي شناخت و فهم حقيقت و ماهيت هر ايدئولوژي مدرن (مثلاً ليبراليسم يا ماركسيسم يا فمينيسم يا...) بايد توجه كرد كه هستة مفهومي بنيادين اين ايدئولوژي در يك بررسي تأويلي، ناظر به كدام وجه يا وجوه از كدام صورت ظهور سوژة مدرن است. به عنوان مثال مي‌توان گفت كه ايدئولوژي ليبراليسم با محور قراردادن «آزادي»، در باطن به دنبال تحقق تام و تمام وجوه منفعت‌طلبانه (سودمحوريِ نامشروعُ نامحدودِ نامشروطِ استمثاريِ دم‌افزونِ استكباري) و درپي آن به طور ثانوي لذت‌طلبانه (لذت‌طلبيِ نامشروعِ نامحدودِ فارغ از حدود اخلاقي)‌ آن صورت از سوژة نفسانيت مدار مدرن است كه تحت عنوان «فرد» (در حقيقت، «فردمنتشر») تعريف مي‌شود. يك كاوش تأويلي نشان مي‌دهد كه باطن اين فرد منتشر (به عنوان صورتي از صور ظهور بشر مدرن) طبقه كلان سرمايه‌دار سكولار است و ليبراليسم در پشت دعوي آزادي‌خواهي فردانگارانه، در اصل و در نهايت به دنبال آزادي براي منفعت‌جويي نامحدود و نامشروع و نامشروط و استثماري- استكباري طبقه سرمايه‌دار و به دنبال آن آزادي لذت‌جويي نامشروع نامحدود نامشروط غيراخلاقي براي آن است و از قِبَل اين آزادي‌طلبي خودانگارانه ممكن است كه سهمي اندک از اين سود‌طلبي‌هاي نامشروع و لذت‌طلبي‌هاي ضداخلاقي به ديگر طبقات و گروه‌هاي اجتماعي هم برسد. به همين نحو مي‌توان همة ايدئولوژي مدرن (مثلاً ماركسيسم، فاشيسم، فمينيسم و...) را تأويل كرد.
15ـ هر ايدئولوژي مدرن ناظر به منافع و اغراض يك يا چند طبقه يا گروه اجتماعي موجود در اجتماعات مدرن (به عنوان برخي صور ظهور سوژة مدرن)‌ است و در شعار‌ها و نحوة طرح خواست‌‌ها و آمال، ناظر بر آن‌ها است. براي درك ماهيت هر ايدئولوژي بايد اين ارتباط و پيوند ميان ايدئولوژي و پايگاه اجتماعي- اقتصادي آن را شناخت.
16 ـ دين، حقيقتي مقدس و ثابت و وراي تفكر و ايدئولوژي است. اگر از دل تفكر اومانيستي، ايدئولوژي مدرن پديد آمده است، از دل تفكر اسلامي، «طريقت سیاسی-اجتماعي اسلامي» را مي‌توان تبيين كرد كه به لحاظ مبادي و غايات و ماهيت با ايدئولوژي‌هاي مدرن و جوهر اومانيستي- سكولاريستي آن‌ها تفاوت دارد و در اين رساله از آن سخن خواهيم گفت. ان‌شاءا...
17 ـ توجه وتأكيد بر وجه برجسته و پررنگ سياسي- اقتصادي و دستورالعملي ايدئولوژي، ما را به اين معنا متوجه مي‌كند كه في‌المثل «فرويديسم» يا «سوررئاليسم» يا «كوبيسم» يا «داروينيسم» را عليرغم ريشه‌هاي ايدئولوژيكي‌اي كه دارند و اين كه در مسير غايات و اغراض برخي ايدئولوژي‌هاي مدرن قرارداشته و دارند و در بسياري موارد مضامين غيرمستقيم ايدئولوژيك را حمل مي‌كنند، اما به طور مستقيم و مشخص، ايدئولوژي نناميم.
18 ـ ايدئولوژي‌هاي مدرن، يكي از صور و ظهورات نيست‌انگاري غرب مدرن هستند و مي‌توان از نوعي «نيست‌انگاري ايدئولوژيك» براي توصيف وجوه مهمي از من‍ِهيليسم عصر ظلماني به اصلاح روشنگري نام برد.
كاركردهاي ايدئولوژي‌هاي مدرن
ايدئولوژي‌هاي مدرن هريك به نحوي و به طريقي در مسير زمينه‌سازي براي بسط و تحكيم اركان عالم مدرن و دفاع از آن و نيز زمينه‌سازي ترويج و اعمال سلطه و سيطرة مدرنيته در اجتماعاتي كه هنوز تحت اسارت غرب مدرن و يا غرب‌زدگي مدرن درنيامده بودند (مثلاً مصر قبل از اشغالگري ناپلئون بناپارت يا ايران اوايل سلطنت فتحعليشاه) ايفاي نقش و كاركرد داشته‌اند. در اجتماعات امروز غربي و غرب‌زده مدرن، هريك از ايدئولوژي‌‌ها (اعم از ليبراليسم يا سوسياليسم يا فمينيسم و...)‌ به طريق خاص خود و از منظر منفعت‌طلبي اقتصادي و سياسي معطوف به هر طبقه يا گروه اجتماعي‌اي كه در پيوند و ارتباط با آن قرار دارند و از فيلتر آن تعلّقات گروهي و طبقاتي و اجتماعي، در مسير تحكيم و قوام عالم مدرن و يا دفاع از آن اقدام مي‌كنند. فارغ از كاركرد‌ها و ايفاي نقش و چه بسا مأموريت‌هاي يك ايدئولوژي در ارتباط با يك يا چند طبقه يا گروه اجتماعي، ايدئولوژي‌هاي مدرن (فارغ از تفاوت‌‌ها و تضادهاي هسته‌هاي بنيادين مفهومي‌شان و نيز فارغ از پيوند‌ها و تعلقات متفاوت و بعضاً متضاد اقتصادي و طبقاتي و معطوف به گروه‌هاي اجتماعي مختلفي كه دارند) داراي مجموعه‌أي از كاركردهاي عام و مشترك در چارچوب ترويج و بسط و تحكيم عالم مدرن هستند كه برخي از آن‌ها را فهرست‌وار نام مي‌بريم:
1 ـ  ايدئولوژي‌هاي مدرن همگي و عليرغم تفاوت‌‌ها و بعضاً تضادهايي كه باهم دارند، به لحاظ انسان‌شناسي به صورت نوعي انسان مدرن يعني «صورت مثالي انسان بورژوا» نظر دارند. «در صورت مثالي انسان بورژوا»، بشر به عنوان موجودي خودبنياد و نفسانيت‌مدار تعريف مي‌شود كه وجوه اصلي وجود اورا سودمحوري نامحدود نامشروع نامشروط دم‌افزون بريده از حدود شريعت، و اخلاق و لذت‌طلبي نامحدود نامشروع نامشروط هوس‌بازانة‌ بريده از شريعت و اخلاق و نيز قدرت‌طلبي استثماري استكباري استيلاجويانة‌ نامشروع و ظالمانه و غيراخلاقي؛ تشكيل مي‌دهد. بشر مدرن به عنوان يك سوژة نفسانيت‌مدار خود بنيادانگار در ذيل پول‌سالاري و سرمايه‌سالاري دقت شود، سرمايه‌سالاري و نه لزوماً سرمايه‌داري هويت پيدا مي‌كند و فعليت مي‌يابد.
صور و انواع مختلف و گاه متضاد ايدئولوژي‌هاي مدرن همگي به صورت مثالي انسان بورژوا نظر داشته و بدان رجوع مي‌كنند. مفهوم «انسان بورژوا» آن‌گونه كه ما در نظري داريم بسيار فراتر از مفهوم طبقاتي «بورژوازي» است كه «ماركس» و بسياري جامعه‌شناسان ديگر مطرح كرده‌اند. انسان بورژوا در نظر ما معنايي فراتر از طبقه سرمايه‌دار دارد و به عنوان صورت مثالي بشر مدرن بر همة ظهورات فردي و جمعي و طبقاتي و نژادي و جنسي بشر مدرن و مصاديق مفهومي متعدد و متنوع آن صدق مي‌كند.
علي اي حال ايدئولوژي‌هاي مختلف مدرنيستي علي رغم همة اختلافات و تضادهاشان، به انحاء واَشكال و صور مختلف در ذيل صورت مثالي انسان بورژوا قرارگرفته و بدان رجوع مي‌كنند و هريك به طريقي و به نحوي شأن يا شئون و وجه يا وجوهي از آن را قوام و يا بسط مي‌بخشد.
2 ـ ايدئولوژي‌هاي مدرن مثل خود مدرنيته گرفتار در حجاب خود بنيادانگاري نفساني هستند و از اين‌رو در بُِعد از حق و حقيقت قراردارند. بنابراين ايدئولوژي‌هاي مدرن همگي، نوعاً و ذاتاً حقيقت‌گريز هستند و پيروان خود را در مراتب مختلف حُجُب ظلماني و نفساني اسير مي‌كنند.
3 ـ ايدئولوژي‌هاي مدرن وظيفة بسط و تحكيم مدرنيته و دفاع از آن را برعهده دارند، از اين‌رو نوعاً و ذاتاً تحميق‌گر و تخديركننده‌اند. زيرا براي دفاع از سلطة استكباري نيست‌انگاري مدرن و كوشش در جهت بسط و تحكيم و تداوم آن بايد به تحميق و تخدير مردمان پرداخت و ايدئولوژي‌هاي مدرن در كنار علوم انساني سكولاريستي بخش مهمي از اين مأموريت را برعهده دارند و فعليت مي‌بخشند.
4 ـ ايدئولوژي‌هاي مدرن چه آن‌ها كه صراحتاً «آته‌ئيست» (لامذهب) هستند و چه آن‌ها كه دعوي دئيسم دارند يا حتي برخی از ان‌ها که مدعی به اصطلاح دینداری‌اند، همگي ذاتاً و نوعاً غيرديني وضدديني هستند و اين امر ريشه در ماهيت نيست‌انگارانه و اومانيستي آن‌ها دارد.
5 ـ ايدئولوژي‌هاي مدرن هريك تصويري وهم‌آلود و دروغين [در چارچوب وهمِ خود بنيادانگاري نفساني مدرن] از انسان و وضع او در عالم و نسبتش با خود و ديگران و هستي، در ذهن پيروان خود ايجاد مي‌كنند كه به دليل جوهر اومانيستي-  سكولاريستي‌اي كه دارند، تماماً غيرحقيقي و ظلماني و گمراه‌كننده است. البته ايدئولوژي‌هاي مدرن در مقايسه با يكديگر به لحاظ درجه و ميران ظلماني‌انديشي ضدديني و حق‌گريزانه در مراتب مختلفي قراردارند اما در خصيصه كلي وهم‌انديشي ظلماني، حق‌گريزي و دين‌ستيزي وحدت نوعي و ماهوي دارند.
6 ـ ايدئولوژي‌هاي مدرن هريك به طريقي براي گروه‌هاي اجتماعي و طبقات و جماعت‌هاي مردمي عالم مدرن (غربي يا غرب‌زده)‌ هويت‌سازي مي‌كنند و اين هويت‌‌ها ذاتاً اومانيستي- سكولاريستي است.