ضرورت بررسی دلایل کمرنگ شدن گفت وگو در خانوادهها(بخش پایانی)
زمزمههای یکدلی پشتوانه زندگی مشترک(گزارش روز)
حسن آقایی
رفوگر 80 ساله: قالیهای دستبافت، که 70 سال سابقه کار دارد روزی روزگاری او تنها نانآور 14 عضو خانوادهاش بوده که 6 تاشان فرزندش بوده اما اینک هیچ کدام از آنها نمیآیند حال و احوال و چطوری و چه کار میکنی را بپرسند درحالی که این پدر 5 سال است تنها است!
دیگری یک مرد است که قطعه زمینی داشته تصمیم میگیرد آن را بفروشد. چرا؟
چون ماشینش «رنو» بوده و سرکار خانم همسرشان تذکر داده ماشین را مقابل خانه پارک نکند. چرا؟ چون آبرویشان جلوی در و همسایه میریزد!
شماره پایانی گزارش نیز نظر و باورهای جمعی از مردم و یک جامعهشناس را میخوانید.
6 فرزند دارم نمیآیند حالم را بپرسند
روی چند تخته قالی دستبافت چهار تا شده نشسته است. اطرافش انبوهی نخ و پشم به هم تنیده شده است. کنارش روی یک فرش تا شده مینشینم. آرام میگویم خسته نباشی. حواسش به رفو کردن است. کمی بلند میگویم...
حالا آهسته سر بلند میکند. عینکش را بر میدارد و روی سینهاش آویزان میشود بعد متوجه میشوم شنواییاش او ضعیف است. هفتاد سال کار رفوگری قالی و اکنون در هشتاد سالگی روی سلامت بینایی و شنواییاش اثر گذاشته است.
سوالم را تفهیم «لطیف تبریزی» میکنم. پاسخش مقایسه خانوادههای دیرینه و قشری در روزگار کنونی است. «همه مردان قدیمی سرکار میرفتند. در گفتوگو و خرید مایحتاج خانواده همیار بودند. مردخانه با همسرش راحت و همدل گفتوگو میکرد. اما الان دراین زمانه آسایش نیست. هرکس؛ فرزند فکر زندگی خودش است حتی همسر آدم مهر و محبت ندارد!»
این پدر سالخورده در آخر صحبتش لایه اندکی از گذشته و حال خود و اعضای خانوادهاش برمیدارد و میگوید: «سالها پیش، من تنها عضو خانوادهام بودم که کار میکردم و چهارده نفر شامل شش فرزند، خانم، مادر، برادر مصرف کننده بودند. حالا چی؟! بچهها به سراغم نمیآیند. هرکس گرفتار کار و زندگی خودش است. یک پسرم در غرب شهر نمیآید حال پدرش را بپرسد که چطور است درحالی که پنج سال است تنها زندگی میکنم.»
16 ساعت کار فرصت صحبت کجاست؟!
از هفت صبح تا ساعت یازده شب کار میکند. به خانه میرسد شام میخورد و میخوابد.
«مسعود نصیرراد» مغازهدار گفتوگویم در پیادهرو را با یک نفر شنیده است، جلو میآید. میگوید هر روز از هفت صبح تا یازده شب کار میکند هنگامی که وارد خانه میشود شام را میخورد و میخوابد. میگویم ساعتی از زمان کار را کم کند تا فرصت مناسب برای صحبت با اهل خانواده باشد. جواب میدهد حال ندارد، دلخوش نیست. تعریف دلخوشی به نظرش داشتن درآمد است اگرچه میگوید محتاج نیست ولی میافزاید برج و مخارج کار و زندگی زیاد است. او سه فرزند و همسر خانهدار دارد که دو نفر از فرزندانش زندگی مستقل دارند.»
نقبی به فضای عاطفی گذشته
یک پژوهشگر اجتماعی پاسخ سوالم را با بیان این مطلب آغاز میکند که گروههایی از زوجین و دیگر اعضای کانون خانواده همواره فرصتی برای تعاملات و همگوییهای محبتآمیز و همداستانی ندارند، وی درباره سختیهای هر روزه روند زندگی و چگونگی وضعیت کردارها، بازخوردها و علل آنها سخن میگوید:
«صنوبر محمدی» میگوید: «اگر به گذشتهها نگاهی بیندازیم به واقع میبینیم زنان در خانواده نقش و وظایف خودشان را در قبال همسر و فرزندان به خوبی ایفا میکردند. به فرض مثال، پدر خانواده به هر شغلی مشغول بود زمانی که به منزل میرسید، خانه از آرامش و فضای عاطفی موج میزد و مادر خانواده در کنار فرزندان تمام همت و سعی خود را به کار میگرفت تا نهایت آرامش و آسایش را برای او و دیگر اعضای خانواده فراهم کند. همه افراد خانواده ساعتها کنار هم مینشستند و با هم در مورد اتفاقات روزمره و... صحبت میکردند. گاه با رفتن به پارک نزدیک محل زندگی سعی میکردند لحظههای با هم بودن را قدر بدانند و به نوعی خستگی فکری و حتی جسمیشان را در همان مدت رفع میکردند.»
وی بخش دیگر گفتارش را معطوف به برخی از عوامل بازدارنده و یا کاهنده فرصت برای گفتوگوی اهل خانه میداند. وی میگوید: «یکی از معضلات امروز جامعه، صنعتی شدن و بخصوص در کلانشهرها که خود موجب ایجاد افت همصحبتی زن، شوهر و فرزندان شده، پدیده اقتصاد است که متاسفانه سبب شده خانواده کمتر فرصتی دارند تا کنار هم بنشینند و حرف خود را با هم درمیان بگذارند به این دلیل که زن و شوهر صبح زود هر دو برای انجام کار از منزل بیرون میروند و تا دیر وقت بیرون هستند و زمانی که به خانه برمیگردند از فرط خستگی توان صحبت کردن ندارند. اگر هم صحبتی باشد درباره خرید فلان وسیله جدید و یا ترافیک و آلودگی و... است و کمتر صحبت همدلی و همراهی است. لذا انباشته شدن حرفها و فرصت مطرح نشدنشان پس از مدتی میتواند افراد را منزوی و به نوعی خلأ عاطفی ایجاد کند. به طوری که پس از چند سال زوجین به ظاهر زیریک سقف زندگی میکنند اما در واقع خانه برای هر دو آنها به یک مکان مشترک و خوابگاه بدل شده است. شکاف عاطفی آنقدر عمیق است که به وضوح یک فضای خالی و غفلتزده در بین زن و شوهر احساس میشود که به مرور آسیبهای اجتماعی بسیاری به دنبال خواهد داشت.»
محور گفت و نظر این شهروند بیشتر پیرامون نوع کردارها و نماد آنها و نیز بینظمی در اقتصاد خانوادگی برخی از خانوادهها است.
از «علی علیمردان» بازنشسته که چهار فرزند دارد نخست میپرسم در محیط خانوادگی چقدر فرصت برای تعاملات و مفاهیم ارزشی و همدلی دارد؟ او میگوید: «فرزندانم نگاه واقعبینانه به زندگی دارند و با هم در امور خانوادگی مشورت میکنیم.»
نظر وی به این پرسش که در قشرهایی از خانوادهها زوجین در فرصتهایی یومیه به موضوع و تشریح ملاکهای معنوی نظیر ضرورت همبستگی فکری، همیاری و مسائل عاطفی چرا کمتر میپردازند و چرا بیشتر صحبتها در زمینه مشکلات روزمره است؟ او با ابراز تاسف از آن که عدهای رنگ اصیل زندگی را مخدوش میکنند، اضافه میکند چنان افرادی با کنار گذاشتن واقعیت، فقط زحمت و درآمد را به بطالت حیف و میل میکنند. به عنوان نمونه یک شخص که در نقطهای از حومه شهر قطعه زمینی داشت تصمیم گرفته بود ملکش را به فروش برساند. علت فروش آن بود که چون ماشینش «رنو» بود خانمش گفته ماشین را مقابل خانه پارک نکن که آبرویمان در انظار میرود! این طرز فکر نشان از دگرگونی منفی بخشی از یک زندگی میباشد.
او ادامه میدهد: «یک آفت دیگر در زندگی، چشم و همچشمی است که عاملش نشان دادن برخی از صحنههای فیلم و یا سریال در بعضی تولیدات است که تصاویر جذاب و مجلل خانههای اشرافی و همینطور تبلیغات برای مصرف مواد غذایی خوراکی و سفرههای رنگارنگ است. در نتیجه توقع برخی از افراد خانواده خصوصاً بچهها را تحریک خواهد کرد. عامل دیگر آن است که جمعی و یا یک شخص که به میهمانی یا مجلسی آمده است ضمن صحبتهایش از رفتن به فلان رستوران و غذاهای چنان و چطور بودن و هزینه چند ده هزار تومانی تعریف میکند. اینگونه تعاریف ممکن است تأثیر روانی در مخاطب بگذارد درحالی که منظور از میهمانی و گردهمنشینیها دیدار و جویای حال و سلامت، تجدید مهرورزی و گفتوگو مفید و بیپیرایه است که در توسعه رشته محبت و نیز شناخت بیشتر بچههای فامیل و دوستان که موجب تحکیم روابط آیندهشان خواهد شد مؤثر است.»
«علیمردانی» در ادامه بیان نظرات خود اکثر عوامل گرفتاری بعضی خانوادهها را بینظمی اقتصادی میخواند و میگوید: « کسانی که نظامندی اقتصادی برایشان مشکل است، باید دفترچهای برای میزان دخل و خرج تهیه کنند که مثلاً مشخص باشد آخر و یا وسط ماه چرا پول برای مصارف خانواده کم آمده است. آیا خرید غیرضروری بوده است؟ انجام این شیوه مدیریت باعث آرامش خانواده شده و در آن صورت، فرصتهای آزاد زوجین برای یکدیگر و سایر اعضاء خانواده، صرف جروبحث به جای همسازی و همدلی نمیشود.»
«زوجین هر زمان فرصت آزاد دارند میتوانند بنشینند درباره حال و وضع زندگی و همدلی صحبت کنند اما گاه گفتوگوها باهم برابری ندارند یعنی نظرشان یکی نیست. علتش کم شدن محبت و گرفتاریهای زندگی است.»
«آقا محمدی» در گذرگاه یک بازارچه قدیمی مشغول کسب و کار است. از وضع و حال زندگی و روابط خانوادگی در گذشته و امروزه میگوید. مقایسه میکند توان اقتصادی خانواده گذشته با زمان کنونی: «در زمان قدیم یک نانآور عضو خانواده کار میکرد و ده نفر میخوردند. الان به علت گرانی و الگوی مصرف چند نفر کار میکنند تا زندگی کنند. الان اهل خانه در بعضی جاها به فرمان هم نیستند. چون مهربانی نسبت به هم کم شده اگرچه پدر و مادر دلسوز بچهها هستند در قدیم مردم کم وسع بودند اما به خانواده و سایرین هم محبت میکردند.»
ادامه صحبت «محمدی» بیانگر جایگاه و نقش زن در انسجام و ترویج عواطف در بنیاد خانواده است. او توضیح میدهد: «زن در خانواده علاوه بر وظایف روزمره، نقش مهم مادری که همان تربیت صحیح فرزندان و نقش همسری برای مرد خانواده را نیز ایفا میکند چراکه محوریت کانون خانواده با مادر پیوند خورده است. پس، هستی زن در جمع اعضای خانواده یک نقش کلیدی و حساس است. او عواطف خود را میان خانواده تقسیم کرده و حتی وجودش باعث ایجاد مهر و محبت میان تکتک اعضای خانه میشود. اما باید گفت امروزه این نقش به واسطه پدیده چشم و همچشمی و معضلات اقتصادی، کمرنگ شده است. زنان امروز به جای انجام رتق و فتق امور، بیشتر وقتشان را خارج از منزل سر کار شغل خود میگذرانند. زمانی که به منزل مراجعت میکنند بهرغم خستگی ناشی از کار و شلوغی شهر، به کارهای تلنبار شده روز مشغول میشوند در چنین احوالی، زن دیگر حالی برای ابراز علاقه به همسر و فرزندان ندارد و با این که تشنه سخن گفتن و مطرح کردن بسیاری از مسایل عاطفی و معنوی است، اما خستگی و کمحوصلگی مجالی برای هر آنچه میخواهد بگوید را به او نمیدهد. حرفهای ناگفته روزها و هفتهها و شاید ماهها و سالها در دل او بماند و کمکم از فضای عاطفی خانواده دور کند و در تنهایی خود زندگی کند و اینجاست که متأسفانه جدایی عاطفی رخ میدهد و او در قالب شخصی قرارگرفته که تنها وظیفهاش طبخ غذا و انجام کارهای خانه است. در این وضعیت، به مرد خانواده تنها به عنوان «عابر بانک» نگریسته میشود و فرزندان فقط مصرفکننده هستند. اگر همصحبتی باشد تنها درحد گفتارهای روزمره تکراری است: «شام چی میخوریم، پول بده فلان کلاس ثبتنام کنیم و... و بدینسان و بدان دلایل، این نوع زندگی خانوادگی نتیجهاش دور شدن از احساس و عاطفه و یکدلی است.»
یک راهکار تسهیلات برای زنان شاغل
در بخش پایانی مباحث مطرح شده از این دانش آموخته جامعهشناسی میپرسم از آنچه که معضل و علل کاهش تعاملات و کمرنگگرایی و یا نبود همصحبتی و مهرورزی و عطوفت در لایههایی از کانونهای همزیستی گفتید، راهیابی ممکن برای خروج از آن به نظرتان چیست؟ وی اظهار میکند: «یکی از راهکارهای کاهش این معضل فرهنگسازی و برنامهریزی اصولی است چراکه مبحث خانواده یکی از مسائلی است که هرچقدر هم به آن پرداخته شود بازهم جای سخن و بحث دارد. یکی از راههایی که دولتمردان و متولیان امور باید نگاه جدی به آن بیندازند این است که با یک برنامهریزی صحیح و عملی، تسهیلاتی را برای زنان شاغل بیندیشند تا آنها زمان بیشتری را در کنار خانواده سپری کنند. در این راستا باید نقش رسانهها بخصوص صدا و سیما هم پررنگ باشد از اینکه در سریالها نقش آنان را فقط در چارچوب «آشپزخانه» قرار ندهند.»
این جامعهشناس با انتقاد از برخی سریالهای رسانه ملی میگوید: «صداوسیما متأسفانه در ساختارهای خود دست به چنین اعمالی خواسته و یا ناخواسته زده است بهطوری که در برخی سریالها زنان شاغل را افرادی باکلاس و موفق نشان میدهد و زنان خانهدار را بسیار معمولی و گاه حراف و خالهزنک! که از نقش اصلی خود فاصله گرفتهاند، نشان میدهند.»
خانواده رفیق باشند مشکلات نخواهند داشت
«سجاد نادری»، معلم بازنشسته، معتقد است اگر خانواده باهم رفیق باشند و همدیگر را بفهمند مشکلات بر زندگی تأثیر ندارد. مرد به تنهایی اگر مشکل دارد باید آن را در محل کارش جا بگذارد. موقعی به منزل رسید با روی خوش، احوال همسرش را جویا شود درحالی که کارهای خانمها در خانه سختتر از کار کردن بیرون است.
وی درمورد تأثیر تعامل در اهل خانه، بر این باور است که باید تعامل پدر و مادر مثبت باشد علاوه آن که باعث پایداری خانواده شده، روی درک و تربیت بچهها نیز تأثیر میگذارد. اما چنانچه ناهمدلی و کممهری رخ دهد فضای زندگی خانوادگی سرد و ناسازگاری گاه به دور شدن رسمی ختم و یا به جدایی معنوی زیر یک سقف میانجامد.»
این معلم سابق معتقد است اگر همه زن و مردهای همسر و اعضای آنان به قرآن روی آورند هیچ مشکلی روی بنیاد زندگی اثر نخواهد گذاشت. از وی نقش اقتصاد را در خانواده میپرسم. او با این اظهار که زن و مرد باید شرایط را درک کنند، از آن میگوید که در سال60 و هنگامه جنگ تحمیلی، معلم بوده، حقوق ماهانهاش 2700 تومان بوده، از آن مبلغ 2500 تومان کمک به جبهه میکرده و با 200 تومان و داشتن دو فرزند و همسر با آن مقدار پول میساختند.