اخبار ویژه
محقق آمریکایی: دروغ و جعل سند مبنای جنجال هستهای علیه ایران بود
یک خبرنگار و محقق آمریکایی ضمن انتشار کتاب بحران ساختگی تصریح کرد کل ماجرای جنجال علیه برنامه هستهای ایران براساس جعل سند و برای هدف براندازی رژیم طراحی شده بود.
گرت پورتر که از منتقدان جنگ ویتنام میباشد کتاب «بحران ساختگی: داستان ناگفته خطر اتمی ایران» را پس از 6 سال تحقیق و بررسی تألیف کرده است.
به گزارش گویانیوز، او تاریخدان آمریکایی است که برای کشف حقیقت و پی بردن به جنبههای پنهان بحران اتمی ایران؛ تمامی اسناد محرمانه و غیرمحرمانه، انعکاسات رسانهای؛ اظهارات مقامات دولتی آمریکا در برابر کمیسیونهای متعدد کنگره آمریکا؛ اسناد سازمان سیا و وزارت دفاع آمریکا را علاوه بر تمامی اسناد و گزارشات آژانس بینالمللی انرژی اتمی و سازمان ملل در این مورد را بررسی کرده و با برخی تنظیمکنندگان آن گزارشات مصاحبه نموده و نهایتاً به این نتیجه رسیده است که بحران اتمی ایران ساخته و پرداخته تاریکخانههایی واقع در تلآویو و واشنگتن بوده و با هدف «تغییر رژیم» ایران تعقیب شده است.
براساس بررسیهای این کتاب؛ رابرت گیتس؛ وزیر سابق دفاع آمریکا؛ که دو سال پیش بازنشسته شد و در 20 سال گذشته بر مناصب عالی دولتی اعم از ریاست سازمان سیا و وزارت دفاع آمریکا تکیه زده بود؛ نقش کلیدی در اشاعه این دروغ در سطح جهان داشته است.
تلاش 6 ساله گرت پورتر که سابقه تدریس در آمریکن یونیورسیتی و کالج نیویورک را دارد، به نگارش کتابی 312 صفحهای منجر شد که هماکنون در برخی محافل سیاسی و تصمیمگیری آمریکا تنش ایجاد کرده و خاطرات تلخ ارائه اطلاعات غلط؛ که منجر به فاجعه حمله آمریکا و متحدانش به عراق شد را به یاد آورد. به نوشته پورتر «تولیدکنندگان اسناد جعلی در مورد برنامه هستهای تسلیحاتی ایران به خوبی از تجربیات تولید اسناد مشابه در مورد عراق بهره گرفته و تلاش فراوان کردند که حفرههای موجود در آن اسناد را پر کرده و آن را عوامپسند کنند.»
کتاب «بحران ساختگی»، با تکیه بر گفتوگوهایی با مقامهای ایرانی و مقامهای سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی،نشان میدهد که چگونه از آژانس سوءاستفاده شده است تا گزارشهایی ارائه کند که به طور ضمنی وجود فعالیت هستهای پنهانی در ایران را تایید کند؛ گزارشهایی که پایه و اساس اصلی آنها اسنادی بود که اسرائیل تولید کرده بود. این کتاب همچنین به گزارشهایی میپردازد که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و دیگر نهادهای اطلاعاتی این کشور برای اثبات ادعای خود مبنی بر اینکه برنامه هستهای ایران با هدف تولید سلاح کشتار جمعی است؛ جعل کردند.
به گزارش گویانیوز: گراهام فولر، معاون رئیس شورای اطلاعات ملی در سازمان سیا و نویسنده کتابهای «جهانی بدون اسلام» و «سه واقعیت و یک دروغ» در مورد این کتاب چنین نوشت: «در شرایطی که بسیاری از خبرنگاران غربی احساس مسئولیتی در قبال اخبار مربوط به «ایران هستهای» ندارند و همزمان از رویارویی شدید و احتمال جنگ حرف میزنند، کتاب پورتر دیدگاهی متفاوت همراه با جزئیاتی فراوان در مورد وارونه جلوه دادن «شواهد» برای تامین و پشتیبانی از اهداف سیاسی مشکوک آمریکا و اسرائیل ارائه میدهد.
فصل اول کتاب به تاریخچه برنامه هستهای ایران در زمان شاه میپردازد و نشان میدهد این برنامه با حمایت فنی و لوژستیکی آلمان و فرانسه پیش میرفت و آمریکا نیز مشکلی با آن نداشت. «ایران برنامه هستهای خود را در زمان حکومت پهلوی دوم آغاز کرد.
در آن زمان، ایالات متحده و اسرائیل با دیکتاتور ایران متحد بودند و به برنامه هستهای ایران اهمیت نمیدادند. اما پس از سقوط رژیم شاه در 1357، ایالات متحده، از همان سالهای اولیه 1360، به طور تهاجم آمیز مداخله کرد تا ایران را از تعقیب حق قانونی خود برای دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای، بازدارد.»
پورتر تصریح میکند: همزمان ایران نیاز خود با دریافت سوخت برای رآکتور آزمایشی تهران؛ و برای مصارف بهداشتی را به آگاهی آژانس بینالمللی انرژی رساند و از این نهاد برای تامین نیازهای خود درخواست کمک کرد ولی با پاسخ مناسب روبرو نشد. در این دوران ایران با کمبود شدید برق روبرو شد و جهت رفع این مشکل مجدداً به فکر راهاندازی نیروگاه اتمی بوشهر افتاد که 90 درصد ساختمان و تاسیسات آن توسط شرکت زیمنس آلمان تکمیل شده بود. آلمان تحت فشار آمریکا از تکمیل پروژه نیروگاه اتمی بوشهر خودداری کرد و هیچ کشور غربی دیگر حاضر به همکاری با ایران در این پروژه نشد.
نمایندگان ایران برای تعقیب قرارداد تامین سوخت از شرکت «اورودیف» فرانسه که یک و نیم میلیارد دلار سرمایه ایران را در ازاء تامین سوخت در اختیار داشت؛ وارد مذاکره شد. ولی آمریکا در زمان ریگان فرانسه و دیگر همپیمانان خود را از تامین سوخت مورد نیاز ایران؛ که در چارچوب مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود؛ منع کرد. از آن پس تمامی تلاشهای قانونی ایران با کارشکنی آمریکا روبرو شد تا جایی که ایران مجبور گردید به فکر خودکفایی در تامین سوخت هستهای افتاده و در این راستا به خرید تجهیزات غنیسازی اورانیوم بپردازد.
به نوشته پورتر؛ ایران میدانست که اگر لیست خریدهای خود را در اختیار آژانس قرار دهد آمریکا برای توقف این معاملات از هیچگونه فشار و تلاشی فروگذار نخواهد نمود.
به نوشته پورتر «علیرغم اتهامات بعدی آمریکا و اسرائیل مبنی بر اینکه ایران علاقمند به کسب فنآوری غنیسازی اورانیوم به منظور نیل به تسلیحات هستهای است، هیچ مدرک و سند قاطعی تاکنون در پشتیبانی از این ادعاها ارائه نشده است.»
پورتر بعد از اشاره به حمایت آمریکا از رژیم صدام در حمله به ایران به ریاست گیتس در سازمان سیا اشاره میکند. بعد از اینکه گیتس رئیس سازمان سیا شد پراکندن اطلاعات غلط ادامه یافت. بر پایه اسنادی که پورتر بدست آورده؛ گیتس اولین کسی بود که در اظهارات خود در برابر کمیسیون قوای مسلح کنگره آمریکا در 7 فروردین 1372 بدون ارائه سند و یا مدرکی گفت «ایران در حال دستیابی به قابلیت تولید سلاح کشتار جمعی و خواهان کسب توانايی ساخت سلاح اتمی است». به نظر میرسد که جمله «قابلیت تولید سلاح اتمی» از همین زمان مرسوم شده باشد.
بپرسید چرا فقط در پستو میگوید تقلب دروغ بود؟!
مشاور خاتمی و رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک در دولت اصلاحات گفت اصلاحات یک گفتمان و خاتمی یک ایده است اما اعتدال گفتمان نیست.
محمدرضا تاجیک در مصاحبه با روزنامه آرمان اظهار داشت: خاتمی ترجمان و تجلی یک گفتمان، یک قدرت، یک سیاست متفاوت است. او یک فرد نیست، یک ایده است، یک اندیشه است، یک منش است، یک روش است. ممکن است عرصه سیاست و قدرت امروز و فردای ما خاتمی را برنتابد، اما نمیتواند خاتمیسم را از متن به حاشیه بکشاند. خاتمیسم جزئی لایتجزا از تاریخ اکنون و آینده ما باقی خواهد ماند.
وی در پاسخ این سؤال که آیا گفتمان اعتدال ادامه گفتمان اصلاحطلبی است، اظهار داشت: نمیتوان از گفتمانی به نام گفتمان اعتدال سخن گفت. ما در دوران پیشاتولد یا پیشاتدوین این گفتمان به سر میبریم. حتی اگر بتوان از «گفتمانی در راه» به نام گفتمان اعتدال سخن گفت، تردیدی نباید داشت که این گفتمان اکنون در مرحله جنینی خود است و هنوز برای تشخیص دختر یا پسر بودن، سالم یا ناقصبودن، سفید یا سیاه بودن، زنده یا مرده، و طبیعی یا سزارینی به دنیا آمدن آن، خیلی زود است. آنچه در آن تردید نیست تکرار و بازتاب برخی مفاهیم و ایدهها و آموزههای اصلاحطلبی در پیکره و ساحت گفتمانی اعتدالگرایی است. با وجود این جغرافیای مشترک مفهومی، جریان اعتدالگرایی را نمیتوان ادامه طبیعی و بدیهی اصلاحطلبی فرض کرد.
وی ضمن پوپولیستی خواندن دولت روحانی ادامه میدهد: اگرچه مفهوم اعتدال ریشه در ادبیات دیرینه این مرز و بوم دارد، اما اعتدال به مثابه یا به نام یک جریان یا یک گفتمان، در دامان شرایط انتخاباتی متولد میشود. لذا بیش و پیش از آنکه یک گفتمان معرفتی و اندیشگی باشد یک گفتمان سیاسی است. بنابراین صرفا از روی تساهل و تسامح میتوان از چنین گفتمانی سخن گفت.
تاجیک گفت: جریان اعتدالگرای «واقعا موجود» را نمیتوان در قاب و قالب یک گفتمان نقاشی کرد. بیتردید، عدم شناسایی دو فاکتو یا دوژوه جریان اعتدالگرایی به مثابه یک گفتمان، بدان معنا نیست که میتوانیم آن را «روش» بدانیم و بنامیم.
این اظهارات در حالی است که وی در آخرین سالهای دولت اصلاحات اذعان کرده بود: «اگر یک نفر آدم یک تعریف از اصلاحات داد که دو نفر اصلاحطلب پیرامونش اجتماع کردند، من هرچیز را قبول دارم. ما در تعریف اصلاحات ماندیم؛ شش سال است.» خاتمی نیز تا همین سالهای اخیر تصریح کرده که اصلاحات هرگز تعریف نشد. بدتر از همه اینکه از مدل ادعایی اصلاحطلبی قائل به ساختار، افراطیگری و ساختارشکنی و آشوبافکنی بیرون آمد. در انتخابات سال گذشته نیز با فهم اینکه مردم به اصلاحطلبان روی خوش نشان نمیدهند، اصلاحطلبان نامزد خود (عارف) را وادار به انصراف و طفیلیوار از روحانی حمایت کردند که به اذعان خودشان تا هفتههای آخر جزو نامزدهای آنان نبود.
اما درباره بلوف «خاتمیسم» باید پرسید این چه ایسمی است که بارها از سوی خود مدعیان اصلاحطلبی لگدکوب شد. آیا غیر از این است که اصلاحطلبان در دولت اصلاحات خاتمی را تهدید میکردند که ما خودمان تو را روی کار آوردهایم و اگر همراهی نکنی از قطار اصلاحات پیاده میکنیم؟! آیا به خاتمی اردک لنگ و شاه سلطان حسین صفوی نگفتند؟ و آیا خود خاتمی ضمن ادعای اصلاح طلبی، دنبالهرو آشوبطلبی افراطیون نشد و اعتبار نیم سوز خود را به آتش آشوبطلبی نکشید؟!
یادآور میشود طی روزهای اخیر نشریات زنجیرهای در اقدامی هماهنگ، به ترویج خاتمی و تطهیر وی از خیانتهای روزگار فتنه روی آوردهاند و برای «حق بیان» وی ابراز نگرانی میکنند! حال آن که خاتمی با وجود اعتراف به دروغبودن ادعای تقلب در چند محفل خصوصی، بیان و زبانش بند آمده و آن قدر جرأت و حریت ندارد که همین واقعیت را به مردم بگوید. چرا که در آن صورت وسعت خیانت وی و دیگر دستاندرکاران فتنه 88 در ایجاد التهاب عمومی، فریب مردم، تحریک به آشوب، بازکردن مسیر احیای خیابانی گروهکها و تمهید اجرای سناریوی سرویسهای بیگانه ذیل عنوان «تقلب، اسم رمز آشوب» علنی خواهد شد و در آن صورت امثال خاتمی باید به عنوان خائنانی که از نظام مقدس جمهوری اسلامی هتک حرمت کردند و به عنوان جنایتکارانی که باعث کشتهشدن دهها نفر شدند و خون آنها بر گردن سران فتنه سنگینی میکند، مجازات شوند و حداقل مجازات بغی و فساد فیالارض و محاربه، اعدام است.
البته توقع دور از واقعی است که تصور کنیم نشریات زنجیرهای اجاره دشمن، به جای تصاویر گل و بلبل، یک بار با شجاعت از خاتمی بپرسند و تیتر بزنند که آیا چندین جا در محافل داخلی اصلاحطلبان اعتراف کرده ادعای تقلب در انتخابات 88- آن هم با حجم 11 میلیون رأی - دروغ بوده یا نه؟ قطعا نه خاتمی به عنوان کسی که تا به امروز در پازل نقشه دشمن پاگذاشته، آنقدر مروت دارد که از سر صداقت و با صدای بلند با مردم حرف بزند و نه نشریات اجارهای اجازه دارند چنین بیانی را تیتر کنند.
وقتی عضو سازمان تروریستی را فعال حقوق کودک جا میزنند
رسانههای ضد انقلاب پس از بازداشت یک عضو گروهک تروریستی منافقین در تبریز، او را فعال حقوق کودک جا زده و برای وی مظلومنمایی کردند!
به گزارش رجانیوز، رسانههای ضد انقلاب مدتی است بر روی فردی به نام «سعید-ش» که در تبریز دستگیر شده با عنوان «فعال حقوق کودک» مانور خبری داده و جمهوری اسلامی را متهم به برخورد با فعالان حقوق کودک میکنند.اما بنابر اعلام منابع آگاه قضایی و امنیتی، فرد دستگیر شده نه فعال حقوق کودک، بلکه دارای روابط گسترده با سازمان منافقین بوده است.
وی پس از آن که طی 4 سال گذشته به صورت علنی در صفحه فیسبوک خود و برخی جلسات به تبلیغ سازمان پرداخت، حدود 2 سال قبل از طریق مرز زمینی به ترکیه رفت و در آنجا با چند نفر از اعضای کادر و همچنین اعضای رده بالای منافقین دیدار داشت و در مدت سکونت خود در ترکیه در منزل آنان اقامت میکرد. «سعید-ش» از چندی پیش با دستورالعملهای دریافت شده از سازمان و طبق برنامهریزی به ایران بازگشته بود.
پس از بازگشت به ایران، مدتها مکان سکونت وی نامعلوم بود و حتی دوستان صمیمی وی نیز اطلاعی از محل سکونت وی نداشتند. او در این مدت صریحا به بسیاری از دوستان و اقوام خود گفته بود که نیروی سازمان است و وظیفه تشکیلاتی بر عهده وی گذاشته شده است.
میگویند پیرمردی وقتی فرشته مرگ را دید خود را به کودکی زد و شست خود را در دهان گذاشت که مثلا دارد شیر میخورد. حال حکایت سازمان تروریستی منافقین است که اعضای آن با وجود ترور 17 هزار نفر، خود را مدافع حقوق بشر و حقوق کودک و... جا میزنند. جالب اینکه شیرین عبادی - از عناصر سلطنتطلب فراری- نیز نامزدی خود برای جایزه به اصطلاح صلح نوبل را مدیون سازمان منافقین و کسانی چون کریم بغدادی و... است.
ورود کیهان به نهاد ریاست جمهوری ممنوع شد
مسئولان ذیربط در نهاد ریاست جمهوری، توزیع روزنامه کیهان در این نهاد را ممنوع کردند.
این مسئولین ضمن تماس خواستار قطع سهمیه ارسالی کیهان به نهاد ریاست جمهوری شدند و این در حالی است که روزنامه کیهان طی چند دهه اخیر مانند سایر روزنامهها به نهاد مذکور ارسال و توزیع میشد. مسئولان مذکور همچنین خواستار قطع ارسال کیهان عربی و انگلیسی شدهاند.
عجیب اینکه پیش از این خبرهایی مبنی بر تهیه بولتنی جهتدار - و بعضا تحریفآمیز- درباره نشریات منتقد دولت منتشر شده بود.
مسئولان ذیربط نهاد ریاست جمهوری توضیح ندادهاند که کدام نگرانی باعث ممنوعیت توزیع کیهان در سطح این نهاد شده و آیا قرار است آن مجموعه کاملا کانالیزه شود؟!