ربوبیت خداوند(خوان حکمت)
درست است كه قرآن به عنوان معلّم است، يُعَلِّمُهُمُالكِتابَ وَ الحِكمَه(1) را خداي سبحان در قرآن بيان كرده، به پيغمبر(ص) اِسناد تعليم داد و مانند آن؛ امّا در مواردي كه حصر ميكند، ميفرمايد: قرآن فقط مذكِّر است، يادآور است؛ زيرا همه اين معارف را ذات أقدس إله در درون فطرت هر كسي نهادينه كرده. يعني خداوند به انسان لوح نانوشته نداد كه به انسان بگويد برو درس بخوان، در اين لوح بنويس! انسان را با سرمايه خلق كرد كه: فَاَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقواها.
درباره علوم رائج حوزه و دانشگاه فرمود: وَاللهُ اَخرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ اُمَّهاتِكُمْ لا تَعلَمُونَ شِيئاً.(2)لكن آن علوم اصلي را كه علوم ميزبان است و صاحبخانه است، آنها را به انسان داد؛ فرمود: وَ نَفسِ وَ مَا سَوّاها. فَاَلْهَمَهَا فُجُورَها وَ تَقواها(3) و مانند آن. درباره علوم ديگر فرمود: شما با درس و بحث ياد ميگيرید. لذا قرآن میشود تَذكره، يعني عامل يادآوري و يادسپاري. فرمود: اينها آنچه را كه ما در درونشان نهادينه كرديم، به كار نمیبندند. از بيرون هر چه يادآوري میكنيم، به يادشان نمیآيد.
خداي سبحان، مربي و مدبّر انسان
فرمود: مَا يَأتِيهِمْ مِنْ ذِكرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحدَثٍ(4)؛ كلمه «رب» را هم ذكر فرمود، براي اينكه ذات أقدس إله مربّي و مدبّر اينهاست؛ اين پيام از طرف پروردگار آنهاست. پروردگار ما كسي است كه آفريدگار ما باشد، آنكه ما را آفريد بايد بپروراند. به 2 دليل ربوبيّت به خلقت برمیگردد؛ يعني كسي كه رب است، إلا و لابد بايد خالق هم او باشد. براي اينكه او اگر از خلقت خبر نداشته باشد، چگونه میتواند بپروراند؟! و ثانياً؛ ربوبيّت هم ايجاد ربط و كمال براي يك موجود مستعد و متكامل است و ايجاد ربط و كمال به خلقت برمیگردد، اين يك خلقت خاصي است. ربوبيّت يك امر اعتباري نيست! كمالبخشي است، ايجاد كمال است، دست متكامل را گرفتن و بالا آوردن است.
ربوبيّت خداوند، عامل كمال انسان
ديگران خيال میكردند، يعني مبناي علمی بيش از اين پيام نداشت، كه انسان كه ترقّي میكند، اين كمالات يكي پس از ديگري بالا میآيد، نظير برجي كه بالا آمده! امّا حكمت متعاليّه بر اساس تشكيك وجود و حركت جوهري میفرمايد: درست است انسان بالا میآيد، اما انسان مثل برجي نيست كه بالا آمده باشد! انسان يك شجره طوبایي است كه بالا میآيد، نه اينكه آنچه قبلي داشت، آنجا هست؛ روي آن يك چيزي میآيد، خير! دست قبلي را میگيرد و بالا میآورد؛ اين میشود حركت جوهري.
نگاه متفاوت به دنيا در پرتو دينداري صحيح
اگر كسي دينش حكيمانه شد، ديگر با لهو و لعب میخندد! يعني وقتي ببيند يك عدّه براي يك چيزي دعوا میكنند، اين خندهاش میگيرد؛ مثل تَه سيگار است به تعبير بعضي از اين آقايان. اگر چند نفر دعوا بكنند براي جمع كردن اين تَه سيگارها و اين چوب كبريتهاي سوخته؛ شما نمیخنديد؟! اينهایي كه كبريتها را مصرف كردند، اين چوب كبريت سوخته را انداختند؛ اين ديگر به كار كسي نمیآيد! يك عدّه میدوند دنبال اينكه اين را بيشتر جمع بكنند. آنكه حكيم است، میخندد كه اينها به دنبال چه میروند!!
خدا غريق رحمت كند مرحوم مجلسي(رض) را! ايشان اين روايت نوراني را از وجود مبارك امام صادق(ع) نقل كرده كه حضرت وقتي آن كلمات نوراني را فرمودند، يكي از اصحاب عرض كرد: امروز چه جواهري از شما استفاده كرديم. حضرت فرمود:هَلِالجُوهَرُ إلا الحَجَر.(5) حيف اين حرفها نيست كه تو آن را به جواهر تشبيه كردي؟! طلا يك سنگ زردي است، آن وقت اين حرفهاي ما را به طلا تشبيه كردي؟ اين حرف كجا، آن حرف كجا!!
اگر ما اشك میريزيم، تنها براي فدك و امثال فدك نيست؛ بلکه برای این است که اينها در خانهشان بسته شد، خيلي از آيات براي ما مجهول مانده؛ يعني آن مشكلات قرآن مانده. اين چيزهایي كه نصيب فخر رازيها و زمخشريها و اينها میشود، بله اينها در دسترس هست، امّا همان مسئله ابديّت؛ اينها براي ما مشكل است، مسئله بهشت حضرت آدم براي ما مشكل است. صدرالدين قونوي میگويد: اين دو تا اشكال را من دارم، از علماي ظاهر و باطن سوال كردم، كسي جواب نداد؛ الآن هفتصد سال است اين اشكال همچنان در كتابها هست! اگر در خانه اهل بیت باز بود، آنكه میگفت كه: سَلُونِي قَبلَ اَنْ تَفْقِدُونِي(6)، حل میكرد! آن وقت معلوم میشد قرآن چيست.
دليل ربوبيّت خداي سبحان، عظمت خلقت انسان
فرمود: مَا يَأتِيهِمْ مِنْ ذِكرٍ مِنْ رَبِّهِم؛ آن پروردگار ماست، او ما را آفريد، او يك قطره آب را به اين صورت درآورد. الآن صدها دانشكده است براي اينكه بفهمند اين بدن چیست؛ آن هم فقط درد و درمان بدن انسان! من تقريباً 21 سال قبل، براي سردرد به يك طبيبي مراجعه كردم؛ عمري را هم گذرانده بود. او میگفت كه: 5 سال قبل پزشكان پژوهشگر سردرد، 2500 نوع سردرد كشف كرده اند. اين همين يك قطره آب بود: اَلَمْ يَكُ نُطفَهً مِنْ مَنّيٍ يُمنَي(7)، او را به اين صورت در آورد. صدها دانشكده میخواهد همين بدن را بشناسند، نمیتوانند؛ چه رسد به روح كه قُلِ الرُّوحُ مِنْ اَمرٍ رَبّي!(8) اصلاً جز خضوع در پيشگاه او نيست. بيان نوراني امام سجاد(ع) در دعاي عرفه صحيفه سجاديّه این است: خدايا! اَنَا اَقَلُّ الاَقَلّينْ وَ اَذَلُّ الاَذَلّين؛(9) من يك ذرّهام، بلكه پستتر از ذرّهام؛ او که قرآن ناطق است! فرقي بين امام سجاد و حضرت امير نيست! همه اينها سَلُونِي قَبلَ اَنْ تَفقِدُونِياند. عرض میكند: خدايا! اَنَا اَقَلُّ الاَقَلّينْ وَ اَذَلُّ الاَذَلّين. وقتي در برابر آن حق تعالي قرار میگيرد كه يك قطره آب را چه جور اين كار را كرد!! جز حيرت چيز ديگر نيست. لذا كلمه رب را در غالب اين آيات ذكر میكند كه اين پروردگار شماست، اين بايد شما را بپروراند. آني كه يك قطره آب را به صورت لؤلؤ در آورد، او بايد بپروراند؛ شما كجا میرويد؟! لذا فرمود: اِذَا قُرِئَالقُرآنْ فَاسْتَمِعُوا لَهْ وَ اَنصِتُوا(10)، بعد هم تدبّر بكنيد. اما اينها اِسْتَمَعُوا وَ هُمْ يَلْعَبُون، اِسْتَمَعُوا لاهِيَهً قُلُوبُهُم(11). اين است كه به جایي نرسيدند.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (مدظلّه) در جلسه درس تفسير سوره مباركه انبياء در جمع طلاب و فضلاي حوزه علميه قم ـ 1389/3/11
______________________________
(1) بقره/ 129 (2) نحل/ 78 (3) شمس/ 8 و 9
(4) انبیا/1و2 (5) بحار الأنوار/ 47؛ 29 (6) نهج البلاغه/ خ 189ـ (عِلمُ الوَصي)
(7) قيامه/ 37 (8) اسراء/ 85
(9) صحيفه سّجاديه/ دعاي 47 (10) اعراف/ 204 (11) اشاره به/ انبياء؛ 3
خوان حکمت در ماه مبارک رمضان روزهای زوج منتشر میشود.