ردپای 60 سال خیانت و جنایت - روایتی مستند از دخالتها و جنایات آمریکا در ایران 1392-1332
ژنرالهای آمریکا چگونه شکست خوردند؟ (پاورقی)
تالیف: کامران غضنفری
در بعد از ظهر روز 21 بهمن 1357 ، زمانی که فرمانداری نظامی افزایش اوقات ممنوعیت عبور و مرور را اعلام کرد ، حضرت امام خمینی نیز بیانیه ای صادر کردند و ضمن دعوت مردم به حضور در خیابان ها و نادیده گرفتن اعلامیه فرمانداری نظامی گفتند :
« اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتناء نکنند . برادران و خواهران عزیزم ، هراسی به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی ، حق پیروز است .»126
بختیار در همان جلسه رو به سپهبد مقدم ( رئیس ساواک ) نموده ، ضمن اشاره ای دستور داد :
« تیمسار، آن طرح خودتان را به موقع اجراء گذاشته و آن عده را که با هم بررسی کرده ایم ، دستگیر نمایید .»127
سرهنگ کیخسرو نصرتی ( رئیس ستاد پلیس تهران ) که پس از پیروزی انقلاب ، خود را به کمیته امام معرفی و پس از تحقیقات آزاد شد ، گفت :
«بعد از ظهر روز شنبه 21 بهمن ماه ، سپهبد رحیمی ( فرماندار نظامی و رئیس شهربانی ) به پلیس تهران دستور داد که در کلیه ساختمان های مشرف به میدان ها و مراکز عمومی شهر سنگر گیری نمایند و آماده باشند تا نیروهای ارتشی به آنها ملحق گردند ... از دستورات و قرائن آشکار بود که کودتائی در شرف تکوین است و این کودتا قرار بود نیمه های شب انجام پذیرد . دستور رحیمی به پلیس تهران آن بود که نیروهای پلیس و ارتش، هر جنبنده ای را که در روز یکشنبه 22 بهمن در خیابان مشاهده کردند، به گلوله ببندند .»128
پس از خنثی شدن این طرح شیطانی، برژینسکی در آخرین روز حیات رژیم پهلوی (یعنی روز 22 بهمن 1357) باز هم دست از تلاش برای اجرای کودتا و سرکوب نهضت اسلامی مردم ایران برنمیدارد.
وی در کتاب خود میگوید:
«در جلسه کمیته هماهنگی در روز یازدهم فوریه [22 بهمن] ... من تأکید ورزیدم چنانچه گزینه C [کودتا] واقعاً عملی نیست، تلاش در جهت اجرای آن احمقانه بوده ولی اگر عملی است باید آن را به مورد اجرا گذاشت.»129
سولیوان که در روز 22 بهمن در تلاش برای یافتن راهی برای نجات رئیس هیئت مستشاری آمریکا در ایران بود، هنگامی که از وزارت امور خارجه آمریکا به وی تلفن میکنند، از شنیدن طرح برژینسکی بینهایت خشمگین میشود. وی ماجرا را این گونه تعریف میکند:
« نهایت خشم و عصبانیت من در این مکالمه موقعی بود که گفته شد برژینسکی درباره امکان ترتیب دادن یک کودتا برای استقرار یک رژیم نظامی به جای حکومت در حال سقوط بختیار از من نظر میخواهد.130... پس از مدتی دوباره « نیوسام» (معاون وزیر خارجه) تماس گرفت و این بار با لحنی جـّدی و آمرانه گفت به وی دستور داده شده است از من بخواهد که با رئیس هیئت مستشاری نظامی آمریکا در ایران تماس برقرار کنم و نظر او را درباره امکان دست زدن به یک کودتای نظامی سوال کرده، به واشنگتن گزارش بدهم. من از نیوسام سوال کردم که آیا او نمیداند رئیس هیئت مستشاری ما هم اکنون در یک پناهگاه زیرزمینی به دام افتاده و من برای نجات او تلاش میکنم؟ نیوسام گفت موضوع را درک میکند ولی دستوری که به او داده شده این است که نظر ژنرال رئیس هیئت مستشاری آمریکا درباره کودتا سؤال شود!»131
سایروس ونس (وزیر امور خارجه آمریکا) نیز در کتاب خود، این ماجرا را چنین بیان کرده است:
« روز یازدهم فوریه، مرکز فرماندهی نیروهای مسلح که اعضای هیئت مستشاری نظامی آمریکا هم در آنجا بودند، مورد حمله گروههای مسلح قرار گرفت. در حالی که سولیوان و همکاران او برای نجات آمریکائیان از این گرفتاری تلاش میکردند، دیوید نیوسام از اتاق وضعیت کاخ سفید، به سولیوان تلفن کرد و از او پرسید که آیا امکان دست زدن به یک کودتای فوری وجود دارد؟»132
برژینسکی که موفق نمیشود از طریق سولیوان پاسخ دلخواه خود را بگیرد، به سراغ هایزر میرود. وی سعی میکند تا از طریق معاون وزیر دفاع (دانکن) نظر هایزر را جویا شود .خود ژنرال هایزر، این ماجرا را چنین نقل میکند:
«یکشنبه یازدهم فوریه 1979 [22 بهمن 1357] مکالمه تلفنی از واشنگتن به اشتوتگارت آلمان: وقتی مکالمه شروع شد اطلاع دادم که ژنرال هیگ با من است. ژنرال دیوید جونز (رئیس ستاد مشترک) هم گفت که در آن سوی خط، دانکن و برژینسکی هم حضور دارند. دانکن رشته سخن را به دست گرفت. از من پرسید آیا از اوضاع تهران خبر دارم؟ گفتم بله. سوال بعدی دانکن سوال تندی بود. پرسید آیا مایلم دوباره به تهران بروم و رهبری کودتا را بر عهده بگیرم؟ پاسخ دادم که قبلاً بارها گفتهام اگر رهبری ارتش ایران از صحنه کنار برود، تمامی سیستم ارتش سقوط خواهد کرد. در شرایط کنونی که رهبری ارتش در زندان است، اوضاع وخیمتر است. لذا طرحهائی که در مدت اقامت من در تهران تهیه شده بود، دیگر عملی نیست... مسئله این طور مطرح شد که قرار است قضیه به شیوه آمریکایی حل شود یعنی عدهای از افسران بلند پایه برای رهبری کودتا ترغیب شوند. سرانجام بعد از آن همه روزها که سرگرم تشویق ژنرالها برای کودتا بودم، تنها مقامی که در کاخ سفید علاقهای به این راهحل نشان داده بود، برژینسکی بود. با داشتن همه این افکار در ذهن، تصمیم گرفتم محکی بزنم. تصمیم گرفتم شیوهای را که روسها در اتیوپی به کار گرفته بودند پیشنهاد کنم. گفتم حاضرم با شرایط زیر به ایران باز گردم: 1- پول نامحدود در اختیارم قرار گیرد. 2- ده الی دوازده ژنرال آمریکایی برای من دست چین شوند. 3- حدود ده هزار نفر از بهترین نیروهای آمریکایی در اختیارم قرار گیرد زیرا در این مرحله، نمیدانستم بر روی چه تعداد از نیروهای ایرانی میتوانم حساب کنم.»133
البته از همان ابتدای ورود هایزر به ایران، اسرائیلیها نیز معتقد بودند که فقط یک کودتای نظامی به اسرائیل توانائی میدهد تا حداقل مقداری از روابط خود را با ایران حفظ کند.در این راستا ، در یک گزارش «خیلی محرمانه» مورخ چهارم ژانویه 1979 ( 14 دی 1357 ) از سفارت آمریکا در تل آویو به وزارت امور خارجه آمریکا تحت عنوان "اسرائیل و تحولات ایران» چنین آمده است : «درست مثل همه ما ، اسرائیلی ها با حالت بهت زده و هراسناک ، سیر فروریختن ایران به اعماق را نظاره کرده اند. آنها معتقدند که رژیم ثابت قدم ، وفادار و طرفدار غرب شاه ، به صورت اصلاح ناپذیری از هم پاشیده شده و در انتظار جانشین پیش بینی شدهاش میباشد . در برخی افراد این شبهه وجود دارد که دولت بعدی تهران به رهبری هر کس که باشد ، به اکثر – و اگر نه تمام – جنبه های رابطه نزدیک و از روی دقت ایجاد شده میان ایران و اسرائیل ، پایان میبخشد . از نظر برخی تحلیلگران اسرائیلی ، فقط یک کودتای نظامی به اسرائیل توانایی میدهد تا حداقل مقداری از روابط خود را با ایران حفظ کند .» 134
گزارش فوق هنگامی جالبتر می شود که بدانیم این روزها مقارن با زمانی است که دیوید کیمخی ( معاون سرویس موساد ) و الیعزر تسفریر (نماینده موساد در ایران ) چندین ملاقات با شاپور بختیار داشته و با یکدیگر تبادل نظر کرده اند و آخرین ملاقات آنها در روز 18 بهمن 57 بوده است.135 یعنی کودتای نظامی خواست مشترک آمریکا و اسرائیل بود. امـّا شتاب تحولات انقلاب و فروپاشی رژیم شاهنشاهی، فرصت اجرای طرح مذکور را به آمریکاییها نداد و آنان ناباورانه، از دست رفتن مهمترین متحد خود در این منطقه از جهان را به نظاره ایستادند.