چگونه زمینهای زراعی شمال ویلا میشوند؟ (بخش پایانی)
دست باندهای قدرت و ثروت در تغییر کاربری غیرقانونی اراضی کشاورزی (گزارش روز)
حسن آقایی
هیچیک از کشاورزان باغدار، برنجکار و تولیدکننده محصول کرم ابریشم و پیله راضی به فروش اراضی خود نیستند. این اظهارنظر کسانی است که از گذشتهها تاکنون شغل زراعی دارند که با آگاهی کامل آنچه در گفتوگوهایمان ابراز کردند به نوعی نقل از همنظری دیگر همکاران خود است، چرا که همچنان از شرایط وضعیت کاری آنان مطلعاند. جدا از این موارد، برخی از زراعتپیشگان به ناچار و اکثرا به دلیل مشکلات مالی نظیر بالا بودن هزینههای شغلی و بعضا غفلت از حمایت و کمک دستگاههای مسئول مرتبط با کشت و کار، مجبور به فروش زمین تولیدیشان شدهاند.
اما آنچه در رأس این مباحث باعث تغییرات کاربری زمینهای کشاورزی به ویلاسازی و ساختمان سازی شهرک و غیره میشود بیقانونی است که ظاهرا قوانین جاری مانع این دگرگونیها نشده است.
گزارش پایانی که نظرات برخی دیگر از آگاهان امور باغ و مزارع و چند و چونهای این حرفه است را میخوانید:
فروش زمین از سختی کار نیست
جثه تکیده و چهره پرچروکی دارد. چشمانش را نگاه میکنم حالت کسی است که از شنیدن یک موضوع شادیآور خندیده باشد و یا خود یاد یک تعریف و مزاح بامزه افتاده است، نشاطانگیز است. اتوبوس که به ایستگاه میرسد با هم سوار میشویم. کمکش میکنم یک سطل پلاستیکی چهار پنج کیلویی که ظاهرا ماست است را داخل اتوبوس بیاورد. خودش یک کارتن مربع شکل حجیمی را که با نخ نایلونی محکم بسته کمی با زحمت به اتوبوس میآورد، کنار هم مینشینیم. میگوید: 68سال سن دارد و یک باغ گردو در ملایر از ارث پدریاش به او رسیده و حالا آمده سری به دو فرزند پسر و عروس و نوههایش بزند. از «فتحعلی همدانی» میپرسم: حالا فقط باغداری میکند، میگوید: «باغ بزرگی نیست اما موقع چیدن بار، کارگر میگیرم. یک زمان هر دو پسرم ملایر بودند و گاه کمک میکردند. روستا نماندند آمدند تهران. میگفتند باغبانی کار ما نیست. به آنها میگفتم باغبانی و کشاورزی کار اجدادیمان بوده. آب و خاک حرمت خاص و برکت دارد.» میپرسم آنجا زمینهای کشاورزی پابرجاست، میپرسد منظورتان خرید و فروش باغ است و عوض شدن نوع کار؟ میگویم در برخی شهرستانها و یا روستاها کشاورز به واسطه آنکه مخارج کشاورزیاش زیاد شده و کار صرف ندارد، مزرعه یا باغ خود را به فروش میگذارد. او حالا بدون آنکه به چهرهام نگاه کند سر تکان میدهد. نفس بلندی میکشد و میگوید: «قدیمیها در روستا میگفتند کسی که با خاک و آب سر و کار دارد اجر و حرمتش از زرفروش بالاتر است، چرا؟ چون فواید و کارکرد مردمیاش بیشتر از طلا و بالاتر است. معنی آن تعریف و مثال این است که فرد کشاورز قوت و غذای مردم را از خاک و آب حاصل میکند نظیر گندم، حبوبات، سبزیها و دهها نوع دیگر که لازمه زندگی ماست. بعد هم کشاورز همیشه قانع بوده است مگر اینکه کارش صدمه بخورد. اینجا باید کمکش کنند. آنهایی که زمین خود را میفروشند به خاطر سختی کار نیست. شرایط طوری میشود که دل از کار زده میشود. وانگهی هیچ کاسبی مثل طبقه زارع در تیررس خسارات ناغافل نیست که تگرگ، سیل، باد، برف، خشکسالی و آفات دیگر به دسترنج و سرمایه زندگیاش زیان میرسانند. باید کشاورز تأمین باشد و باغش را نگهدارد.»
در ادامه تهیه این گزارش نیز جویای وضعیت باغات و موضوع تغییر کاربری یک بخش دیگر کشاورزی یعنی توتستانهای تولید کرم ابریشم و پیله در روستاهای لنگرود میشوم و از «مشفقی» کارمند- که پدرشان باغدار است و گهگاه روزهای مرخصی و تعطیلات در کارهای باغ به پدر کمک میکند، درباره موضوع فروش باغ و تبدیل ویلا و ساختمانسازی میپرسم. او در خصوص کار کشاورزی کرم ابریشم و محصول پیله، میگوید: «تولید پیله کرم ابریشم 40-45 روز زمان میبرد. پس از این مدت فقط دو سه روز فرصت دارد پیله را به فروش برساند که این قضیه شامل 70-80 درصد کشاورزان میشود. چنانچه در این چند روز پیله فروخته نشود، محصول بیفایده شده و موجب زیان باغدار میشود. بر این اساس، او مجبور است پیش از مدت گفته شده در بالا، پیله را به هر قیمتی که شده بفروشد.»
تبدیل اراضی تولید کرم ابریشم 7 روستا به ویلاسازی
ادامه گفته این کارمند آگاه از امور زراعتی در مورد چگونگی موقعیت باغهای روستایی منطقه است:
«از 7-8 سال پیش حدود 70-80 نفر از باغداران محصول تولید کرم ابریشم وپیله در یک روستا و طی سال گذشته مالکان کشاورز 7 روستا زمینشان را فروختهاند. زمینهای به فروش رفته معمولا تبدیل به ساختمان سازی شدهاند. همچنان آگهی و پارچهنویسی فروش زمین در انظار عمومی نصب شده است. گفتنی است که اراضی شالیزارها دست نخورده و همچنان کارا و برقرارند.» این کارمند آگاه نیز علت آنکه کسانی زمین تحت کشت و کار را میفروشند، نظیر برخی دیگر، در این میداند که نسل جدید علاقهای به رویکرد شغل پدری ندارند و برای جویای کار به شهر میروند. میپرسم پول حاصل از فروش زمین کشاورزی هزینه چه کارهایی میشود، میگوید: «برخی به بانک میسپارند و یا صرف امور دیگری میکنند. آنچه مسلم است صرف بازگشت به کار زراعی فروشنده نمیشود.»
تغییر کاربری اراضی کشاورزی غیرقانونی است
دگرگون کردن بافت زمینهای کشاورزی به ساخت و ساز ویلا غیرقانونی و تخلف است و کار برخی گروهها و تحمیلگران قدرتمند است... وزارتخانههای مربوط و نیز مسئولان شهری تابعه باید در نگهداری اراضی کشاورزی کوشش کرده و بازرسی کل کشور، در این زمینه، به عنوان زمین زمینخواری، مسئولان و کسانی که مجوز این تغییرات کاربری را میدهند مورد بازخواست قرار دهد. این مضامین برگرفته از گفتار یک نماینده مجلس است.
عضو کمیسیون کشاورزی، آب، منابع طبیعی مجلس در برابر این پرسشم که در خصوص رواج یافتن فروش و تغییر کاربری زمینهای کشاورزی از جمله باغات و شالیزارها به ویلاسازی چه نظری دارد در حالی که برخی از دستاندرکاران زراعی علت فروش اراضی را بالا بودن هزینههای زیاد شغلیشان میگویند.
«سید محمدسادات ابراهیمی» در این زمینه چنین توضیح میدهد: «کلا بحث تغییر دادن کاربری اراضی کشاورزی به مسکونی هیچگونه توجیه ندارد و از نظر قانونی ممنوع است. متأسفانه بعضی باندهای قدرت و لابیهای مختلف قدرت برخی اراضی را مورد کاربری دیگر قرار میدهند.»
وی در همین ارتباط با بیان اینکه ما مشکل قانونی نداریم، میافزاید: «مجریان و وزارتخانههای راه و شهرسازی، جهادکشاورزی و مسکن باید برای نگهداری اراضی کشاورزی تلاش کنند.»
ادامه گفتار نماینده حوزه انتخابیه شوشتر و کتوند، با تأکید بر غیرقانونی و تخلف بودن تغییر کاربری اراضی زراعی و مجازات متخلفان، مبین آن است باید اول خود مردم (منظور ذینفع در موضوع موصوف) و مسئولان مورد بازخواست قرار گیرند. بعد توسط سازمان بازرسی کشور باید تحت عنوان زمینخواری که پدیده شوم و ناپسند است با افراد و مسئولان مربوط که مجوزهای خلاف قانون را میدهند بازخواست شوند.»
از عضو کمیسیون کشاورزی مجلس، به رغم تأکید بر آنچه در خصوص برخورد قانونی با عوامل متخلف تغییر کاربری اراضی زراعی، میپرسم توصیه دیگری دارد، اظهار میکند: «در نهایت توصیه میشود در مرحله اول جهادکشاورزی با قدرت و قوت وارد عمل شود. سپس وزارت راه و شهرسازی از دادن مجوز خودداری کند و خود مسئولان شهرستان هم اقدام قانونی نمایند.»
وی در عین حال نیز میگوید: «در موارد خاص اگر نیاز به توسعه شهر و روستا باشد و اراضی مستعد برای کشاورزی نباشد و همچنین در صورتی که مسئولان محلی تشخیص تغییر کاربری دهند باید طبق ضوابط قانونی اعمال شود.»
روایت باغداری تا میوهفروشی
اما روایت باغدار قدیمی و میوهفروش کنونی که به عبارتی در هر دو حال شریک بوده است، جالب و قابل تأمل است. «فلاحتی» پس از دیپلم و وظیفه سربازی در باغ پدری که وارث پدرش بوده چند سالی مشغول بوده است. وی میگوید: «در دوران تحصیل هم به اتفاق دو برادر بزرگترم به کارهای باغ رسیدگی میکردم. پدر علاقه زیادی به حفظ و سلامت باغ داشت. محصول عمده باغ سیب و مقداری هم انگور و گوجهسبز بود. پدر انصافا از ما بچههایش بیشتر زحمت میکشید طوریکه بیشتر اوقات صبحانه و ناهارش را در آلاچیق ساخته شده در گوشه باغ صرف میکرد. کهولت سن و آسیب بینایی باعث شد به امور آبیاری، سمپاشی و جمعآوری علفهای هرز و... کمتر رسیدگی کند و تقریبا خانهنشین شد. در آن وضعیت دو برادرم به شراکت، یک خانه در شهر خریدند و رسیدگیشان مثل سابق نبود و به اوضاع باغ کمتر میرسیدند. کار به جایی رسید که صحبت اجاره دادن باغ و یا فروش آن مطرح شد. پدر راضی نبود. میگفت باغ را از دست ندهیم ولی آنطور نشد. خلاصه باغ بین شش فرزند و اعضای خانوادهمان تقسیم شد. من هم سهم خود را گرفتم و مدتی بعد روستا را ترک کردم و تنها به تهران آمدم. مدتی بیکار بودم تا آنکه یکی از آشنایان که در یک مغازه میوهفروشی کار میکرد و در خرید و فروش محصولات خبره شده بود را دیدم. او از دوستان قدیمی پدرم بود. پیشنهاد کرد شراکتی یک دکان اجاره کنیم و میوهفروشی راه بیندازیم. قبول کردم. حالا سالها از آن زمان میگذرد و پدر به رحمت خدا رفته است.»
از او میپرسم، حالا از تقسیم و فروش باغ سابق پدری چه نتیجهای میگیری و تأثیرش را چطور تعریف میکنی، میگوید: «حقیقتش این است که باغ داشتن یک برکت است و به قول پدرم زمین و باغ هدیه خداوند به بندگان است. حالا اگرچه آن زحمات و هزینههای باغداری را ندارم و شاید سود نقد مناسب شغلم نسبت به مشکلات سرمازدگی محصول و مخارج آن، یک امتیاز باشد اما فکر میکنم فروش باغ از دست دادن یک پشتوانه مالی خانوادگی بود و فقط مخارج یک عده را تأمین میکرد.»
ویلاسازی به سبک آپارتمان!
پیاده و تفریحکنان در کوچه نسبتا طولانی تا بنبست ماشینرو آهسته میروم. یک سمت کوچه بیشتر خانههای حیاطدار سنتی قدیمیساز، یک طرف دیگر عمدتا شهرکسازی ویلایی است که تعدادی به مرحله تکمیل بنا نرسیده است. دو سوی شمالی و جنوبی هر یک از شهرکها که مساحتشان نسبتا بزرگ است ساختمانهای چند طبقه است که کنار یکدیگر ردیف شده و فاصله عرضی بین طرفین آنها یک گذرگاه عابر و ماشینرو به پهنای چهار پنج متر تا انتهای طولی زمین شهرک است. آنچه که نخست به شدت جلب توجه بیننده میشود ارتفاع بلند طبقاتی هر ساختمان و نماهای ناهموار آنهاست که به عنوان ویلا، مفهوم و سبک و متد ویلای کلاسیک (یک بنای تک طبقه) و جلو فضای سبز و گلکاری، هیچ نشانی ندارند. اما تنها چیزی که کم دارد آسانسور است!
راه را ادامه میدهم، شهرک دیگری را میبینم که آن هم طبقاتی است. با اندکی تأمل این فکر پیش میآید کسانی که ویلاسازی روی زمینهایی که شالیکاری و باغ بودهاند را طبقاتسازی کرده هیچ توجهی به لزوم لااقل بهره بردن مردم خریدار از جریان هوای آزاد، آسایش فکر و آرامش محیطزیست نداشتهاند آن هم در حالی که مردم برای دوری از شلوغی و سرسام شهرهای بزرگ و در رأس آنها، تهران، به مناطق خوش آب و هوا، سکوت نسبی و رفع خستگی کار به سرسبزی و خرمی روی میآورند و هنگام استراحت در تفریحگاه میخواهند افق دیدشان باز باشد نه اینکه ساختمانهای دکلوار و پرتردد را ببینند. شاید منظور برخی آپارتمانسازان به عنوان ویلاسازی تقلید از کلانشهر پایتخت باشد. اما این طرح و هدف این معنا و بازخورد را نیز دارد: کسانی که ساکن برج یا چند طبقهای ساخت و یا دو طبقهسازی هستند و آنجا زندگی میکنند برای تغییر آب و هوا این شهرکهای طبقاتی را انتخاب میکنند، جز تغییر مکان از آپارتمانها در شهرهای بزرگ و کوچک، اتفاق ویژهای متأثر از آرامش و گل و سبزه که وجود نداشته، صورت نخواهد گرفت.
اما با اهمیتتر و حتی حیاتیتر منظور این نوشتار آن است که چرا ویلا به مفهوم اصیل آن و یا شهرکسازی خاصه از نوع تجمیع ساختمانهای بلند، در زمینهایی احداث میشوند که تا چند سال پیش باغ و شالیکاری بوده است؟! که راه خود را میپیمایم و از کوچهها و محل شهرکها دور میشوم به سمت جایی که تا چندین سال قبل کران تا کران هکتارها زمین در قطعات مجزا برنجکاری بود. پارسال سری زدم به آن محل دیدم دو سه قطعه زمین شالیکاری دیگر کم شده و جایشان دیوارهای بلوک و تیرآهن بالا رفته است. عدهای کارگر ساختمانی مشغول تکمیل بناها بودند.