kayhan.ir

کد خبر: ۶۴۴۷
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۷:۵۳
ردپای 60 سال خیانت و جنایتر(پاورقی) - روایتی مستند از دخالت‌ها و جنایات‌ آمریک ادر ایران 1392-1332

نیابت شاه از طرف صهیونیست ها در حمایت از سلطنت طلبان یمن (پاورقی)


Research@kayhan.ir
تالیف: کامران غضنفری


تحريک و حمايت
کردهاي عراق
در اواخر دهه 1340 و اوايل دهه 1350، رژيم شاه شروع به تحريک کردهاي عراق عليه دولت اين کشور نمود. شاه اين اقدامات را با هماهنگي و همکاري آمريکا و اسرائيل انجام مي‌داد و منظور از آن، سرگرم کردن دولت عراق به درگيري‌هاي داخلي و دورنگاه داشتن اين کشور از درگيري‌هاي اعراب و اسرائيل و عدم فرصت به آن جهت ايجاد مزاحمت براي همسايگانش بود. کريستين دلانوا در اين زمينه مي‌نويسد:
" شاه توسط سازمان سيا از دولت آمريکا مي‌خواهد که به کردهاي عراق که با حکومت مرکزي آن در نبرد بودند اسلحه بدهد تا عراق را تضعيف کنند. اين کمک، تکميل کننده کمک تسليحاتي مهمي بود که ايران در اختيار کردهاي عراق مي‌گذاشت. هنري کيسينجر و ريچارد نيکسون با تقاضاي شاه موافقت کردند."19 در پي اين توافق، اسرائيل تجهيزات نظامي و مهمات روسي به غنيمت گرفته شده از ارتش‌هاي عرب در جنگ شش روزه (1967) اعراب و اسرائيل را از طريق ايران در اختيار کردها قرار داد. در کنار آن، اسرائيل کردهاي عراق را در خاک ايران آموزش نظامي مي‌داد و ماهيانه پانصد هزار دلار براي تأمين هزينه جنگ با عراق در اختيار ملا مصطفي بارزاني قرار مي‌داد. در نتيجه، اين عمليات بخش عمده‌اي از ارتش عراق (4 تا 5 لشکر) را در کردستان اين کشور به خود مشغول کرد و تلفات سنگيني به آنها وارد نمود. علاوه بر آن، با منحرف‌کردن بخش عمده انرژي و توان نظامي دولت عراق به کردستان، اين عمليات مانع از بکارگيري نيروهاي عراقي در جنگ اعراب عليه اسرائيل شد.(20) در طي اين دوران، افسران آموزش ديده ساواک و موساد، ملبس به لباس‌هاي کردي در مناطق کوهستاني مرزي منتهي به کردستان عراق، اکراد را از پشتيباني آموزشي، تسليحاتي، تدارکاتي و لجستيکي برخوردار مي‌ساختند.
سرهنگ کتيبه در اين زمينه در کتاب خود مي‌نويسد:
"سال 1353 يا 1354 بود که گردان ما را براي پشتيباني از کردهاي بارزاني به حاج عمران مأمور کردند. کردهاي بارزاني آن وقت با عراق مخالف بودند و در صدد اجراي عملياتي بر ضد بعثي‌ها بودند ... مقداري اسلحه را که اسرائيل براي بارزاني‌ها فرستاده بود، در منطقه اروميه و پيرانشهر مشاهده کردم. بعضي از توپ‌هايي که اين‌ها از مصر غنيمت گرفته بودند و بعضي از سلاح‌هايي که در جنگ اعراب و اسرائيل به دست اسرائيلي‌ها افتاده بود، براي بارزاني‌ها فرستاده بودند."(21)
خود شاه نيز طي مصاحبه‌اي با محمد حسنين هيکل (روزنامه‌نگار معروف مصري) در سال 1355 مي‌گويد:
" دولت‌هاي عراق براي سال‌ها از طريق تبليغات خصمانه و تلاش‌هاي خرابکارانه شان ما را آزار مي‌دادند. من امکانات بالقوه ناآرامي را در کردستان بررسي کردم و پس از تفکر پيرامون اين مسئله، تصميم گرفتم از آن حمايت کنم. روشن است که من نمي‌خواستم مسئله کردستان را بار ديگر فعال کنم زيرا ما يک اقليت کرد در ايران داريم، اما مي‌خواستم به‌صورت حکومت بغداد يک سيلي زده باشم. وقتي آنها دست از آزار ما کشيدند، ما هم دست از آزار آنها کشيديم. امور کردستان (عراق) براي ما سيصد ميليون دلار خرج برداشت."(22)
البته شاه اشاره نمي‌کند که پس از حل‌وفصل مناقشات خود با دولت عراق و دستيابي آمريکا و اسرائيل به اهداف خود، کردهاي عراق را در برابر هجوم گسترده ارتش عراق تنها مي‌گذارند و رژيم بعثي عراق نيز به‌طور وحشيانه‌اي کردها را قتل عام و سرکوب مي‌کند.
پشتيباني از عربستان
 در نبرد با يمن
ايران در طول جنگ‌هاي داخلي يمن ميان سلطنت‌طلبان و جمهوري‌خواهان طی سال‌هاي 1341 الی 1349 ، به‌صورت ارسال اسلحه و آموزش نظامي از جناح سلطنت طلب متمايل به بلوک غرب، حمايت نمود.(23) و اين مسئله پس از کودتاي نظاميان طرفدار جمال عبدالناصر در يمن به رهبري سرهنگ عبدالله سلال بر عليه محمد البدر (پادشاه يمن) در تاريخ 4 مهر 1341 و اعلام حکومت جمهوري، انجام گرفت. بيش از همه،  عربستان، اردن، ايران و اسرائيل از بروز چنين وضعيتي اعلام نگراني کردند. محمد البدر به عربستان گريخت و در نتيجه با حمايت عربستان و طرفداري قبايل شمال يمن از وي، آتش يک جنگ داخلي شعله‌ور شد. شوروي و مصر بلافاصله به پشتيباني از جمهوري‌خواهان پرداختند و با برقراري يک خط هوايي از قاهره به صنعا، تجهيزات نظامي و پشتيباني خود را به انقلابيون رساندند.(24)
در اين ميان اسرائيل نيز از دو طريق به حمايت از سلطنت‌طلبان يمني پرداخت. نخست به واسطه برخي از يهوديان يمني که با هماهنگي سيا و موساد، از اسرائيل به يمن بازگشتند تا نحوه استفاده از سلاح‌هاي مدرن را به هم‌ميهنان خود بياموزند. دوم، از طريق همکاري با ايران؛ البته با رعايت اين احتياط که نقش اسرائيل و هرگونه نشانه‌اي دالّ بر مداخله اسرائيل در درگيري‌هاي داخلي اعراب، پنهان نگاه داشته شود. به‌منظور کمک به نيروهاي محمد البدر، اسرائيل بخشي از سلاح‌هاي روسي به غنيمت گرفته شده در جنگ با اعراب را به ايران مي‌فرستاد تا پس از تعميرات لازم و بسته‌بندي مجدد (براي ازميان رفتن هر گونه ردّي در مورد مبدأ اصلي آنها) به مناطق جنگي يمن حمل گردد. البته پيش از هر چيز يک مقام بلندپايه ساواک به‌منظور ملاقات با "کمال ادهم" رئيس سرويس اطلاعاتي سعودي و انجام هماهنگي‌هاي لازم براي شروع عمليات، به عربستان سفر کرد. هم زمان، يکي از معاونين تيمسار نصيري (رئيس ساواک) به يمن شمالي اعزام شد تا محمد البدر را از حمايت‌هاي نظامي و آموزشي ايران از واحدهاي چريکي وي مطمئن سازد.(25) هم‌چنين اسرائيلي‌ها در برخي مواقع با استفاده از آرم نيروي هوايي شاهنشاهي ايران بر بدنه هواپيماهاي خود، مستقيماً از طريق فضاي هوايي عربستان، مهمات و ملزومات نظامي را توسط چتر براي سلطنت‌طلبان يمني فرو مي‌ريختند.(26) و اين يعني هماهنگي و همکاري رژيم‌هاي ايران و عربستان و اسرائيل.