راهكارهاي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي
آيتالله محمدتقى مصباح يزدى
اگر انقلاب اسلامي ايران تداوم راه انبيا است (چه اينکه اين چنين است) و اگر وعده خداوند سبحان که فرمود: «كَتَبَ اللَّهُ لأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي»(1) و فرمود: «وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُه»(2)، قطعي است (چه اينکه هست) ما هم در تداوم انقلاب اسلامي که تداوم راه انبيا(عليهم السلام) است، کوشا خواهيم بود و هم چشم اميد به امدادهاي غيبي خواهيم داشت، چه اينکه تاکنون اينچنين بوده است.(3)
پس از آنکه دستاوردهاي بزرگ انقلاب اسلامي تبيين و به آسيبهاي فراروي نظام اسلامي اشاره شد، اين مسأله به ميان خواهد آمد، براي اينكه بتوان اين انقلاب را با تمام دستاوردهاي آن حفظ کرد و آسيبهاي فراروي آن را پشت سر گذاشت چه بايد كرد؟ در اينجاست که سخن از وظايف سنگيني به ميان ميآيد که بر دوش يکيک ما گذاشته شده است تا اين انقلاب به مسير خود ادامه دهد و از انحراف و يا سقوط مصون ماند. براي حفظ و تداوم نظام اسلامي بايد چاره انديشيد و راهکارهاي بقاي آن را شناخت. از اينرو، اين درس به راهکارهاي حفظ انقلاب اسلامي يافته اختصاص است.
تكليفي سنگين در برابر نعمتي بزرگ
خداوند متعال، در قبال اعطاي هر نعمتي، تكليفي متناسب با آن براي بندگان مقرر فرموده است. بر اساس بينش الهي، سراسر عالم هستي، ميدان انجام تكليف و گذراندن امتحانات الهي است:
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاه لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛(1) همو كه مرگ و زندگي را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد.
نعمتهايي كه خداوند در اين جهان به بندگان عطا ميكند، وسيلهاي براي آزمايش آنان است. هر اندازه كه نعمت بيشتري در اختيار انسان قرار گيرد، ابزارهاي آزمايش نيز افزايش مييابد و تكليف سنگينتري متوجه انسان ميشود. البته گفتني است آن آزمايش و تكليف نيز نعمت ديگري به شمار ميرود كه زمينه تكامل انسان را فراهم ميسازد. در صورتي كه آزمايش و تكليفي در كار نبود، هرگز انسان نميتوانست به سعادت ابدي دست يابد، زيرا پاداش اخروي و ابدي نتيجه تلاشهايي است كه به عنوان تكليف و آزمايش انجام ميگيرد.
ملت انقلابي ايران كه در اين دوران، از بزرگترين نعمتهاي الهي برخوردار گرديده است، بزرگترين تكليف تاريخ را هم بر دوش دارد. مطالعه تاريخ نشان ميدهد كه نعمتي به عظمت پيروزي انقلاب اسلامي، در اختيار هيچ پيامبر، امام و مصلحي قرار نگرفته است. با توجه به اين وسعت و عظمت نعمت، عظمت تكليف ملت ايران نيز روشن ميگردد. هرچند كه پيروزي انقلاب اسلامي، در واقع، در حكم پيروزي اسلام است و بر اساس آن تكليف بر گردن تمام مسلمانان ميآيد؛ ليكن بديهي است كه ايرانيان تكليف ويژهاي در اين مورد دارند، زيرا نقطهاي كه نور، بهطور مستقيم، بر آن ميتابد، با نقطهاي كه به طور غير مستقيم در معرض نور است، تفاوت زيادي دارد. نور انقلاب بهطور مستقيم به جامعه ايران تابيد و ديگران نيز به طور غير مستقيم از آن بهره بردند.
بنابراين تكليفي كه در قبال پيروزي انقلاب اسلامي، متوجه مردم ايران ميشود، با ساير مسلمانان متفاوت است، تكليف اقشار مختلف جامعه ايران نيز با يكديگر تفاوت دارد. به عنوان نمونه، اگر عنصر فرهنگ، اساسيترين عنصر اسلام تلقي شود، بزرگترين بُعد پيروزي اين انقلاب نيز بُعد فرهنگي آن خواهد بود. از اينرو، استفادهكنندگان اصلي اين نعمت نيز، در درجه اول، اقشار فرهنگي جامعه خواهند بود كه مصداق خارجي آنها، حوزهها و دانشگاهها هستند. بنابراين، وظيفه اين اقشار، از اقشار ديگر جامعه بسيار سنگينتر است.
خداوند متعال انتظار ندارد كه به سبب اعطاي نعمتها، سودي عاید او شود. در دعاي حضرت امام حسين(عليه السلام) در روز عرفه، به اين حقيقت اشاره شده است: إِلهي تَقَدَّسَ رِضَاكَ أن يَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنكَ فَكَيفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي؛ خداوندا، خشنودي تو منزهتر از آن است كه علّتي از طرف تو داشته باشد. پس چگونه از طرف من تواند داشته باشد؟
خداوند با مشخص كردن تكاليفي براي انسانها، زمينهاي براي گسترش رحمت خود فراهم كرده است. انقلاب اسلامي زمينهاي را فراهم ساخت تا در آن، به دست ملت ايران، ساير انسانها به رحمتهاي معنوي الهي دست يابند، زيرا نور و رحمت اسلام، اختصاص به ملت و نژاد خاصي ندارد و اين نور كه از ذات اقدس الهي تابيده، براي بهره گرفتن تمام انسانها در طول تاريخ است و هر انساني حق بهرهبرداري از اين نور را دارد. ليكن اين حق براي تمام انسانها تحقق پيدا نميكند و طاغوتيان مانع رسيدن اين نعمت به تمام انسانها ميشوند. مبارزه با طاغوت، براي اين است كه راه رسيدن به اين نعمت و نور الهي فراهم گردد و موانع، از سر راه انسانها برداشته شود. اما علاوه بر رفع موانع، بايد به تقويت مقتضي نيز انديشيد و اين نور الهي را به اقطار جهان رساند.
به عبارت ديگر، آن كساني كه اين نور را بهطور مستقيم دريافت كردهاند، امانتي را در نزد خود دارند كه بايد به سايرين برسانند:
إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَي أَهْلِهَا؛(1) خدا به شما فرمان ميدهد كه امانتها را به صاحبان آنها رد كنيد.
امروزه، در روي اين كره خاكي، هر انساني در هر گوشهاي از اين جهان و از هر نژاد، مليت، مذهب و فرهنگي، حق استفاده از نور اسلام را دارد و ما امانتداري هستيم كه بايد اين امانت را به دست صاحبان حق برسانيم. از اينرو، بايد براي اداي تکليف نسبت به اين انقلاب، راههاي استمرار و بقاي آن را شناخت و در اين جهت گام برداشت.
مفهوم «استمرار انقلاب»
سه برداشت در زمينه استمرار انقلاب وجود دارد كه تنها دو قسم آن مورد قبول ميباشد. طبق نخستين برداشت قابل قبول، نبايد به محض وقوع انقلاب، مردم وظيفه خود را پايانيافته قلمداد كنند؛ بلكه بعد از پيروزيِ نظامي و سياسي نيز بايد حالت بسيج و آمادگي مردم همچنان حفظ و تقويت شود تا به وسيله آنان، جميعِ مفاسد، كمبودها، و نارساييها اصلاح و رفع گردد و انقلاب به سرمنزل مقصود برسد.
بر اساس دومين برداشت قابل قبول از معناي «استمرار انقلاب»، كساني كه با ايجاد انقلاب، دچار زيان شدهاند، درصدد برخواهند آمد تا نظام را به هر طريق ممكن، از درون فروپاشند و در اين مسير پس از نااميدي از گمراه ساختن كساني كه در انقلاب نقش ايفا كردهاند، به سراغ نسلهاي بعد رفته، از طريق انجام فعاليتهاي فرهنگي و فكري، زمينه گمراهي آنان را فراهم ميسازند تا از شمار طرفداران انقلاب كاسته شود. از اينرو، بر همه مردم واجب است كه از اين دسيسهها غفلت نورزند و اجازه ندهند تا آثار و نتايج زيانبار اين فعاليتها دامنگير جامعه و انقلاب شود.
مطابق سومين برداشت از معناي استمرار انقلاب، كه غير قابل قبول ميباشد، رهبران و زمامداران هر انقلابي، پس از آنكه نظام سابق را سرنگون ساختند و خود بر اريكه قدرت تكيه زدند، اهتمامشان همه مصروف حفظ وضع موجود ميشود، روحيه انقلابيشان به روحيه محافظهكاري جاي ميسپرد و عزمشان بر ايجاد دگرگونيهاي اساسي، كلي و فراگير سستي ميپذيرد. اهداف و مقاصد انقلاب، آهستهآهسته فراموش ميشود و انقلابيون ديروز و حاكمانِ امروز، كساني را كه هنوز شور و گرماي انقلاب را در دل و جان دارند، به تندروي، خيالپردازي، آرمانگراييِ غير واقعبينانه و عدم توجه به مسايل و مشكلات موجود و محدوديتهايي كه نهاد حكومت و سياست در ميدان تغيير اجتماعي دارد، متهم ميكنند و بهاين ترتيب، پا جاي پاي نظام سابق ميگذارند و حتي مرتكب همان ستمها و بيدادگريهايي ميشوند كه از مظالم و مطاعن همان نظام محسوب ميشود. خلاصه آنكه، انقلاب با تبديل به نظام انقلابي به تدريج از جنبش و پويايي ميافتد و حتي ضد انقلاب ميشود. از اينرو، به يك انقلاب جديد حاجت ميافتد و اين انقلاب جديد، دير يا زود، پديد ميآيد، حاكمان كنوني را از سرير قدرت به زير ميكشد و نظام انقلابي جديدي بر سر كار ميآورد. اما بايد دانست كه پشتوانه اين نظريه، اصل ديالكتيك است كه ارزش و اعتباري ندارد و با برهان قابل پاسخگويي است که در درسهاي نخستين اين کتاب، به برخي از آنها اشارتي رفت. بنابراين، نميتوان نتيجه گرفت که پس از گذشت مدتي از عمر هر انقلاب ميبايست انقلاب ديگري رخ دهد؛ بلکه مديران جامعه ميتوانند به اصول انقلاب، وفادار باشند و دستاوردهاي آنرا حفظ کرده بر رشد و تعالي آن بيفزايند.
راهكارهاي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي
جهت حفظ و بقاي انقلاب اسلامي راهکارهايي وجود دارد که بايد مورد توجه حاميان انقلاب قرار گيرد و غفلتي در اين زمينه صورت نگيرد. برخي از اين راهکارها عبارتند از:
الف ـ تحکيم باورها و ارزشهاي اسلامي
همانگونه كه خداوند متعال پيامبر خويش را از يكسو، با نصرت و مددهاي غيبي خود و از سوي ديگر، به وسيله مؤمنان به پيروزي رساند، در اين عصر نيز امام خميني(ره) ی را، از يكسو، با مددهاي غيبي، نصرت الهي و عوامل روحي و معنوي و از سوي ديگر، به دست ملت مسلماني كه ايمان واقعي به اسلام و انقلاب داشتند و طالب رضايت خداوند و برقراري حكومت عدل اسلامي به دست امام زمان(عج) بودند، تقويت و تأييد فرمود. مادامي كه اين ايمان، و نه اظهار ايمان، باقي باشد، به انقلاب هيچ گزندي نخواهد رسيد.
بنابراين، در صورتي كه ملت ايران، پايههاي ايمان خود را محكم و عقايد برحق خود را تقويت كند، هرگز تحت تأثير تبليغات سوء واقع نخواهد شد و به خود سستي راه نخواهد داد:
وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِين؛(1) و اگر مؤمنيد، سستي مكنيد و غمگين مشويد چراكه شما برتريد.
در درجه بعد بايد تلاش كرد كه اين ايمان را با عمل صالح آبياري كرد تا همچنان پابرجا باقي بماند. از اينرو در بسياري از آيات قرآن كريم، خداوند متعال ايمان را در كنار عمل صالح ذكر فرموده است.(2) در درجه بعد نيز بايد روابط با دوستان و خوديها را، كه سمبل ايمان و عشق به ولايت است، تقويت كرد و غير خوديها را از خود دور كرد، چرا كه رابطه با آنان موجب قطع رابطه با خداوند خواهد گرديد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَي أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم؛(1) اي كساني كه ايمان آوردهايد، يهود و نصاري را دوستان [خود] مگيريد [كه] بعضي از آنان دوستان بعضي ديگرند و هر كس از شما آنها را به دوستي گيرد، از آنان خواهد بود.
حاصل آنکه، پاسداري از آرمانهاي اسلامي، يكي از ضمانتهاي حفظ نظام جمهوري اسلامي است. در صورتي كه اين اهداف به فراموشي سپرده نشوند و در عمل نيز به اجرا درآيند، خداوند متعال، همانگونه كه در ايجاد انقلاب، مردم را ياري رساند، در بقاي آن نيز چتر حمايت خود را بر سر آنان نگه خواهد داشت. تقويت اعتقاد به ولايت فقيه در ميان جوانان و زدودن شبهات پيرامون آن، از وظايف خطيري است كه در جهت پاسداري از آرمانهاي اسلامي از اهميت خاصي برخوردار است، بهويژه آنكه نوك پيكان حملات دشمن بر همين نقطه نشانه رفته است.
راهكار عملي مبارزه با انحرافاتي از اين قبيل اين است كه مردم از نظر فكري و شناخت اسلامي آنچنان تقويت شوند كه افكار انحرافي در آنها اثر نگذارد و از جنبه آگاهي ديني به طوري قوي باشند كه تحت تأثير شبهات واقع نشوند، و بالاتر، شبههها را هم پاسخ گويند و اسلام صحيح را بشناسند تا مخالفان مكتب نتوانند افكار غير اسلامي را بهجاي اسلام به آنها تحويل دهند. بنابراين براي حفظ ماهيت نظام كه همان اسلامي بودن آن است، بايد احکام و مباني اسلامي را در جامعه ترويج كرد.
بديهي است که روحانيت ميتواند نقشي اساسي در اين زمينه ايفا نمايد، چراکه اسلام، دينِ خاتَمِ انبيا، كاملترين مكتب و جامعِ تمام راهكارهايي است كه انسان براي قرب خداوند به آنها نياز دارد، و سعادتِ دنيا وآخرتِ او، تنها با پايبندي به اين شريعتِ جاويد و آسماني ميسّر ميشود. از سوي ديگر، براي شناسايي درست و دقيقِ اسلام و احكام و معارف آن، ميبايد به كتاب خدا و سنّت معصومان(عليهم السلام) مراجعه كرد. اين امرِ عظيم و ظريف از عهده هر كسي برنميآيد، و شاهدِ اين مدعا، تمام بدعتها و افراطها و تفريطها و انحرافاتي است كه از صدر اسلام تاكنون، و به نام قرآن و اسلام صورت پذيرفته است. از اين روي براي آنكه اسلام بتواند نقش خويش را در سعادت انسان به نحو كامل ايفا كند بايد كساني باشند كه راه شناخت واقعي آن را بدانند.
اما تنها راهِ شناخت اسلامِ واقعي در زمان فقدان ائمّه اطهار(عليهم السلام) و غيبت امام عصر عبارت است از تحقيق درست در كتاب و سنّت با بهكارگيري اَدلّه قطعيِ عقلي؛ چراكه در اين دوران، دسترسي به امام معصوم(عليه السلام) عادتاً ميسور نيست. بر اين اساس براي يافتن حقيقتِ تعاليم و معارف وحي ميبايد به كمك شيوهها و براهين قطعيِ عقلي به كتاب و عترت مراجعه كرد و علوم و مواريث اهلبيت(عليهم السلام) را به دست آورد، و اين كار، تنها به دست متخصصّان سختكوش و با تقواي علوم دين صورت ميگيرد، و در اختيار همه مردم نهاده و تبليغ ميشود؛ يعني در واقع فقيهان و عالمانِ راستين دين هستند كه با بهرهگيري از علوم عقلي و نقلي، روات و احاديثِ معتبر را شناسايي ميكنند و با استفاده از شيوههاي يقينآور و معتبر، معارف و احكام دين را از منابع و معادن آن بر ميآورند، و به تعليم و تبيين و نشر آنها ميپردازند. بنابراين، بقا و پويايي اسلام، در گرو وجود فقيهان پرهيزگار و روحانيانِ تقوا پيشهاي است كه جسم و جان خود را وقف دين خدا ساخته و ادامه راه پيامبران و امامان معصوم(عليهم السلام) را بر عهده گرفتهاند.
با توجه به اینکه هم مردم و هم مسؤولین نظام جمهوری اسلامی، وظیفهای خطیر در تحکیم ارزشهای اسلامی دارند، آیا از نظر شما از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، کوتاهی در این امر صورت گرفته است؟ اگر پاسخ مثبت است به موارد مختلفی که در ذهن دارید، اشاره کنید. گفتوگو با دوستان میتواند در این زمینه، حقایق بیشتری را بر شما آشکار سازد.
ب ـ اهتمام نسبت به مسايل فرهنگي
از آنجا كه دشمنان خارجي انقلاب براي به فساد كشاندن اخلاق و باورهاي مردم تلاشهاي فراواني ميكنند و نيز از آنجا كه آفات داخلي انقلاب در دو بعد علم و اخلاق، عارض زمامداران و مردم ميشود بايد گفت كه آفات انقلاب عمدتاً فرهنگي هستند و بنياديترين و سودمندترين شيوه حفظ و تقويت انقلاب، فعّاليّتهاي آموزشي و پرورشي است. اگر مردم و مسؤولان و دستاندركاران امور و شؤون جامعه انقلابي تعليم و تربيت صحيح و كافي نيابند، هيچ اميدي به دوام و سلامت انقلاب نخواهد بود، هرچند شخص رهبر و تني چند از زمامداران و متصدّيان امور از هر جهت صالح و شايسته باشند. مگر نه اين كه انقلاب اسلامياي كه چهارده قرن پيش در جزيره العرب به رهبري بينظير پيامبر گرامي اسلام (صلى الله عليه وآله) صورت پذيرفت، پس از مدّتي بسيار كوتاه به انحراف كشيده شد و بدانجا رسيد كه امويان و عبّاسيان زمام كارها را در دست گرفتند و به شيوه جبّاران و ستمگران عمل کردند؟ در واقع، هرچند رهبرياي برتر و بهتر از رهبري آن حضرت ممكن و متصوّر نيست، ولي آن رهبري بيمانند هم نميتوانست ضامن دوام و سلامت انقلاب باشد؛ زيرا اين امر تابع چند و چون علم، اخلاق، عمل، بينش و گرايش عموم مردم است كه تا آن زمان از تعليم و تربيت درست، به حدّ كفايت، برخودار نشده بودند.
بنابراين، براي «استمرار» انقلاب ـ يعني هم ضدّ انقلاب را در همه ميدانها مغلوب سازد و هم به جميع اهداف و مقاصد خود نائل آيد ـ مؤثّرترين و مفيدترين كاري كه ميتوان و بايد كرد فعّاليّت فرهنگي، به وسيعترين معناي اين كلمه است. بايد تلاش كرد تعداد بيشتري از مردم با احكام و تعاليم اسلام آشنا شوند و هيچ فرد، گروه يا قشري از اين آشنايي فرخنده محروم نماند و اين آموزهها و فرمودهها هرچه بيشتر در ژرفاي دل و جان افراد رسوخ يابد. علاوه بر اينكه در تعليم و تربيت ديني مردم هيچ فرد، گروه يا قشري را فراموش نميكنيم و به هيچ درجه ورتبهاي از معرفت ديني اكتفا نميورزيم، بايد از آگاه كردن مردم نسبت به اوضاع و احوال سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه خودمان و نيز ديگر جوامع به هيچ روي غفلت نورزيم.
ج ـ تقويت و برتري توان نظامي
بر اساس بينشهاي بشري، هرگاه تهديد نظامي متوجه يك جامعه شود، بايد مراحلي را براي مقابله با آن در نظر گرفت و اگر تشخيص داده شد كه دشمن از نظر نفرات، تكنولوژي، آموزش، پشتيباني و امور ديگري كه سرنوشت جنگ را رقم ميزند، برتري دارد، عقل اقتضا ميكند كه راه سازش با دشمن در پيش گرفته شود. در تاريخ نمونههاي فراواني از اين دست وجود دارد. كساني كه در فتنههاي بزرگ دچار چنين خطرهايي شده بودند، با تصميم عاقلانه تلاش كردند تا به هر نحو ممكن با دشمن سازش كنند تا در دراز مدت خود را درگير چنين معركههايي نسازند؛ به عنوان نمونه، برخي از كشورهاي اروپاي مركزي براي نرفتن زير بار تعهدات ناشي از عضويت در سازمان ملل متحد و داشتن زندگي آرام، به عضويت اين سازمان درنيامدند.
چنين بينشي با بينش اسلام سازگاري ندارد، زيرا بر اساس آموزههاي اسلامي، بايد در مقابل دشمن از تمام ابزار عادي و اسباب مادي بهره برد و از برتري نظامي دشمن جلوگيري كرد. از ديدگاه اسلام، مسلمانان بايد تلاش كنند تا از پيشرفتهترين تجهيزات نظامي برخوردار گردند و برخي سلاحها را از انحصار كشورهاي قدرتمند خارج سازند. پس بايد در جهت تهيه ادوات جنگي و دفاعي تلاش كرد و اين آيه را که شعار نيروهاي مسلح در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي بود را از ياد نبرد:
وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة؛(1) و آنچه از نيرو در توان داريد، بسيج نماييد.
اسلام به اسباب مادي و ابزارهاي ظاهري توجه دارد و حتي در زمينه تأمين هزينههاي جنگ رهنمود ارائه ميدهد. قرآن كريم در مقام تشويق مردم به جهاد، تنها به نيروي انساني اكتفا نميكند و در بسياري از آيات، ابتدا جهاد با مال را مطرح ميكند.(1) مردم بايد قبل از آنكه نوبت به نيروي انساني برسد، هزينه جنگ را تأمين كنند، حتي اگر الزامي از طرف دولت اسلامي نباشد؛ زيرا در اسلام خط فاصلي بين دولت و ملت وجود ندارد و هر وقت جامعه نيازي داشته باشد، تمام مردم بايد مشاركت داشته باشند. چنانكه دفاع نظامي نيز فقط مخصوص نيروهاي مسلح نيست، بلكه تمام نيروهاي مردمي در هنگام نياز بايد مشاركت داشته باشند و در كنار نيروهاي نظامي خود پيكار كنند.
ويژگي اسلام در بين مكاتب مختلف جهان اين است كه بهكارگيري تمام توان را جهت دفاع، مورد تأكيد قرار ميدهد. در عين حال توصيه ميكند كه هيچگاه نبايد خود را در برابر دشمن، خوار، ضعيف و شكستخورده احساس كرد؛ زيرا هر اندازه توان و نيروي مسلمانان كم باشد اگر تمام توان خود را براي دفاع از خود به كار بندند، خداوند متعال اين كمبودها را با نظرهاي غيبي خود جبران خواهد كرد. شرط بهرهگيري از حمايتهاي الهي اين است كه مؤمنان تمام آنچه كه در توان دارند را براي دفاع به كار گيرند و وجود برخي از افراد و گروههاي متخلف، آنان را از اين فيض محروم نميسازد. قرآن كريم نيز هنگامي كه از تاريخ اسلام و ديگر اقوام سخن ميگويد، بر اين نكته تأكيد دارد كه مؤمنين واقعي كه حاضر به اجراي دستورات خداوند هستند و مال و جان خود را در راه اسلام، دين حق و نظام عادلانه در طبق اخلاص ميگذارند، بايد در اين زمينه جديت داشته باشند؛ حتي اگر در كنار آنان، افرادي سستعنصر، راحتطلب و تنبل و يا حتي معاند و توطئهگر حضور داشته باشند.
د ـ حفظ وحدت كلمه
وحدت کلمه که عاملي اساسي در پيروزي انقلاب است، در حفظ انقلاب نيز نقش مهمي ايفا ميكند. براي ايجاد وحدت در جامعه يك محور مشترك نياز است تا همگان حول محور آن در حركت باشند. محبت و الفت ميان مؤمنان نيز از اموري است كه وحدت را در جامعه اسلامي به ارمغان ميآورد و ضامن بقاي انقلاب خواهد گرديد.البته بايد توجه داشت كه ملاك وحدت در جوامع، مختلف است؛ گاه همخوني، گاه همزباني و گاهي نيز هموطن بودن، ملاك ايجاد وحدت در جامعه است. اما چنين اموري نميتوانند پيوند دهنده واقعي قلبها باشند. از اين رو، بايد دين را به عنوان ملاك وحدت در جامعه قرار داد تا روابط اجتماعي به بهترين شكل در جامعه برقرار شود و عملاً رهبر ديني را محور وحدت قرار داد و با اطاعت از او وحدت رفتاري را تحقق بخشيد و از تفرق و تنازع جلوگيري کرد.
هـ ـ حفظ شور و نشاط انقلابي
بر تارك اين انقلاب، نام امام خميني(رحمهالله) ميدرخشد كه در اعلاميهها و سخنرانيهاي خود در اوايل نهضت، مباحثي را مورد تأكيد قرار ميداد كه مورد غفلت مسلمانان واقع شده بود. ايشان در اين مباحث كه حول ارزشها و آرمانهاي انقلاب رقم ميخورد، مردم را به پذيرفتن و عملي ساختن اين ارزشها دعوت ميكرد، زيرا دوري از همين باورها و ارزشها بود كه مسلمانان آن زمان را دچار نوعي خواري ساخته بود و آنان را زير يوغ مستكبران برده بود.
مردم ايران نيز با آن فطرت پاك خويش پذيراي اين دعوت شدند و با ايشان پيمان بستند كه در راه تحقق آرمانهاي خود از پاي ننشينند. سرانجام، اين عهد و ميثاق، منجر به پيروزي انقلاب اسلامي گرديد. بايد توجه داشت كه زماني اين انقلاب دچار انحراف خواهد شد كه آن اهداف و آرمانها فراموش شود و ارزشهاي ديگري جانشين آنها گردد.براي جلوگيري از انحرافات، بايد مراقب بود كه شور و نشاط براي تحقق آرمانها رنگ نبازد؛ شور و نشاطي كه ارزشها و باورهاي انقلابي را مستحكم ميسازد و پشتوانهاي نيرومند براي يك حركت اجتماعي ايجاد ميكند. خواه ناخواه در طول زمان، عواطف و احساسات انقلابي کمرنگ ميشود و بايد عاملي وجود داشته باشد تا با تغذيه فكري افراد، انقلاب را از اين آفت طبيعي برهاند. آفتي که دامنگير بني اسرائيل شد و دلهايشان به مرور ايام سخت و سختتر شد و حركت اجتماعي آنان را با مشكل مواجه ساخت:
فَطَالَ عَلَيْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُم؛(1) و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا كشيد و دلهايشان سخت گرديد.
پس گذشت زمان، ميتواند عاملي منفي براي كمرنگ شدن عواطف و ارزشهاي انقلاب باشد. با گرم نگهداشتن تنور انقلاب و ارزشهاي آن ميتوان با انحرافات مبارزه كرد و آنها را خنثي ساخت. بايد زمينه زنده ماندن ارزشها و باورهای اسلامي را تقويت كرد تا اين انقلاب بتواند در سايه عواطف و احساسات ديني، از هرگونه انحراف مصون ماند.
اگر انقلاب اسلامي ايران تداوم راه انبيا است (چه اينکه اين چنين است) و اگر وعده خداوند سبحان که فرمود: «كَتَبَ اللَّهُ لأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي»(1) و فرمود: «وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُه»(2)، قطعي است (چه اينکه هست) ما هم در تداوم انقلاب اسلامي که تداوم راه انبيا(عليهم السلام) است، کوشا خواهيم بود و هم چشم اميد به امدادهاي غيبي خواهيم داشت، چه اينکه تاکنون اينچنين بوده است.(3)
پس از آنکه دستاوردهاي بزرگ انقلاب اسلامي تبيين و به آسيبهاي فراروي نظام اسلامي اشاره شد، اين مسأله به ميان خواهد آمد، براي اينكه بتوان اين انقلاب را با تمام دستاوردهاي آن حفظ کرد و آسيبهاي فراروي آن را پشت سر گذاشت چه بايد كرد؟ در اينجاست که سخن از وظايف سنگيني به ميان ميآيد که بر دوش يکيک ما گذاشته شده است تا اين انقلاب به مسير خود ادامه دهد و از انحراف و يا سقوط مصون ماند. براي حفظ و تداوم نظام اسلامي بايد چاره انديشيد و راهکارهاي بقاي آن را شناخت. از اينرو، اين درس به راهکارهاي حفظ انقلاب اسلامي يافته اختصاص است.
تكليفي سنگين در برابر نعمتي بزرگ
خداوند متعال، در قبال اعطاي هر نعمتي، تكليفي متناسب با آن براي بندگان مقرر فرموده است. بر اساس بينش الهي، سراسر عالم هستي، ميدان انجام تكليف و گذراندن امتحانات الهي است:
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاه لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛(1) همو كه مرگ و زندگي را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد.
نعمتهايي كه خداوند در اين جهان به بندگان عطا ميكند، وسيلهاي براي آزمايش آنان است. هر اندازه كه نعمت بيشتري در اختيار انسان قرار گيرد، ابزارهاي آزمايش نيز افزايش مييابد و تكليف سنگينتري متوجه انسان ميشود. البته گفتني است آن آزمايش و تكليف نيز نعمت ديگري به شمار ميرود كه زمينه تكامل انسان را فراهم ميسازد. در صورتي كه آزمايش و تكليفي در كار نبود، هرگز انسان نميتوانست به سعادت ابدي دست يابد، زيرا پاداش اخروي و ابدي نتيجه تلاشهايي است كه به عنوان تكليف و آزمايش انجام ميگيرد.
ملت انقلابي ايران كه در اين دوران، از بزرگترين نعمتهاي الهي برخوردار گرديده است، بزرگترين تكليف تاريخ را هم بر دوش دارد. مطالعه تاريخ نشان ميدهد كه نعمتي به عظمت پيروزي انقلاب اسلامي، در اختيار هيچ پيامبر، امام و مصلحي قرار نگرفته است. با توجه به اين وسعت و عظمت نعمت، عظمت تكليف ملت ايران نيز روشن ميگردد. هرچند كه پيروزي انقلاب اسلامي، در واقع، در حكم پيروزي اسلام است و بر اساس آن تكليف بر گردن تمام مسلمانان ميآيد؛ ليكن بديهي است كه ايرانيان تكليف ويژهاي در اين مورد دارند، زيرا نقطهاي كه نور، بهطور مستقيم، بر آن ميتابد، با نقطهاي كه به طور غير مستقيم در معرض نور است، تفاوت زيادي دارد. نور انقلاب بهطور مستقيم به جامعه ايران تابيد و ديگران نيز به طور غير مستقيم از آن بهره بردند.
بنابراين تكليفي كه در قبال پيروزي انقلاب اسلامي، متوجه مردم ايران ميشود، با ساير مسلمانان متفاوت است، تكليف اقشار مختلف جامعه ايران نيز با يكديگر تفاوت دارد. به عنوان نمونه، اگر عنصر فرهنگ، اساسيترين عنصر اسلام تلقي شود، بزرگترين بُعد پيروزي اين انقلاب نيز بُعد فرهنگي آن خواهد بود. از اينرو، استفادهكنندگان اصلي اين نعمت نيز، در درجه اول، اقشار فرهنگي جامعه خواهند بود كه مصداق خارجي آنها، حوزهها و دانشگاهها هستند. بنابراين، وظيفه اين اقشار، از اقشار ديگر جامعه بسيار سنگينتر است.
خداوند متعال انتظار ندارد كه به سبب اعطاي نعمتها، سودي عاید او شود. در دعاي حضرت امام حسين(عليه السلام) در روز عرفه، به اين حقيقت اشاره شده است: إِلهي تَقَدَّسَ رِضَاكَ أن يَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنكَ فَكَيفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي؛ خداوندا، خشنودي تو منزهتر از آن است كه علّتي از طرف تو داشته باشد. پس چگونه از طرف من تواند داشته باشد؟
خداوند با مشخص كردن تكاليفي براي انسانها، زمينهاي براي گسترش رحمت خود فراهم كرده است. انقلاب اسلامي زمينهاي را فراهم ساخت تا در آن، به دست ملت ايران، ساير انسانها به رحمتهاي معنوي الهي دست يابند، زيرا نور و رحمت اسلام، اختصاص به ملت و نژاد خاصي ندارد و اين نور كه از ذات اقدس الهي تابيده، براي بهره گرفتن تمام انسانها در طول تاريخ است و هر انساني حق بهرهبرداري از اين نور را دارد. ليكن اين حق براي تمام انسانها تحقق پيدا نميكند و طاغوتيان مانع رسيدن اين نعمت به تمام انسانها ميشوند. مبارزه با طاغوت، براي اين است كه راه رسيدن به اين نعمت و نور الهي فراهم گردد و موانع، از سر راه انسانها برداشته شود. اما علاوه بر رفع موانع، بايد به تقويت مقتضي نيز انديشيد و اين نور الهي را به اقطار جهان رساند.
به عبارت ديگر، آن كساني كه اين نور را بهطور مستقيم دريافت كردهاند، امانتي را در نزد خود دارند كه بايد به سايرين برسانند:
إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَي أَهْلِهَا؛(1) خدا به شما فرمان ميدهد كه امانتها را به صاحبان آنها رد كنيد.
امروزه، در روي اين كره خاكي، هر انساني در هر گوشهاي از اين جهان و از هر نژاد، مليت، مذهب و فرهنگي، حق استفاده از نور اسلام را دارد و ما امانتداري هستيم كه بايد اين امانت را به دست صاحبان حق برسانيم. از اينرو، بايد براي اداي تکليف نسبت به اين انقلاب، راههاي استمرار و بقاي آن را شناخت و در اين جهت گام برداشت.
مفهوم «استمرار انقلاب»
سه برداشت در زمينه استمرار انقلاب وجود دارد كه تنها دو قسم آن مورد قبول ميباشد. طبق نخستين برداشت قابل قبول، نبايد به محض وقوع انقلاب، مردم وظيفه خود را پايانيافته قلمداد كنند؛ بلكه بعد از پيروزيِ نظامي و سياسي نيز بايد حالت بسيج و آمادگي مردم همچنان حفظ و تقويت شود تا به وسيله آنان، جميعِ مفاسد، كمبودها، و نارساييها اصلاح و رفع گردد و انقلاب به سرمنزل مقصود برسد.
بر اساس دومين برداشت قابل قبول از معناي «استمرار انقلاب»، كساني كه با ايجاد انقلاب، دچار زيان شدهاند، درصدد برخواهند آمد تا نظام را به هر طريق ممكن، از درون فروپاشند و در اين مسير پس از نااميدي از گمراه ساختن كساني كه در انقلاب نقش ايفا كردهاند، به سراغ نسلهاي بعد رفته، از طريق انجام فعاليتهاي فرهنگي و فكري، زمينه گمراهي آنان را فراهم ميسازند تا از شمار طرفداران انقلاب كاسته شود. از اينرو، بر همه مردم واجب است كه از اين دسيسهها غفلت نورزند و اجازه ندهند تا آثار و نتايج زيانبار اين فعاليتها دامنگير جامعه و انقلاب شود.
مطابق سومين برداشت از معناي استمرار انقلاب، كه غير قابل قبول ميباشد، رهبران و زمامداران هر انقلابي، پس از آنكه نظام سابق را سرنگون ساختند و خود بر اريكه قدرت تكيه زدند، اهتمامشان همه مصروف حفظ وضع موجود ميشود، روحيه انقلابيشان به روحيه محافظهكاري جاي ميسپرد و عزمشان بر ايجاد دگرگونيهاي اساسي، كلي و فراگير سستي ميپذيرد. اهداف و مقاصد انقلاب، آهستهآهسته فراموش ميشود و انقلابيون ديروز و حاكمانِ امروز، كساني را كه هنوز شور و گرماي انقلاب را در دل و جان دارند، به تندروي، خيالپردازي، آرمانگراييِ غير واقعبينانه و عدم توجه به مسايل و مشكلات موجود و محدوديتهايي كه نهاد حكومت و سياست در ميدان تغيير اجتماعي دارد، متهم ميكنند و بهاين ترتيب، پا جاي پاي نظام سابق ميگذارند و حتي مرتكب همان ستمها و بيدادگريهايي ميشوند كه از مظالم و مطاعن همان نظام محسوب ميشود. خلاصه آنكه، انقلاب با تبديل به نظام انقلابي به تدريج از جنبش و پويايي ميافتد و حتي ضد انقلاب ميشود. از اينرو، به يك انقلاب جديد حاجت ميافتد و اين انقلاب جديد، دير يا زود، پديد ميآيد، حاكمان كنوني را از سرير قدرت به زير ميكشد و نظام انقلابي جديدي بر سر كار ميآورد. اما بايد دانست كه پشتوانه اين نظريه، اصل ديالكتيك است كه ارزش و اعتباري ندارد و با برهان قابل پاسخگويي است که در درسهاي نخستين اين کتاب، به برخي از آنها اشارتي رفت. بنابراين، نميتوان نتيجه گرفت که پس از گذشت مدتي از عمر هر انقلاب ميبايست انقلاب ديگري رخ دهد؛ بلکه مديران جامعه ميتوانند به اصول انقلاب، وفادار باشند و دستاوردهاي آنرا حفظ کرده بر رشد و تعالي آن بيفزايند.
راهكارهاي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي
جهت حفظ و بقاي انقلاب اسلامي راهکارهايي وجود دارد که بايد مورد توجه حاميان انقلاب قرار گيرد و غفلتي در اين زمينه صورت نگيرد. برخي از اين راهکارها عبارتند از:
الف ـ تحکيم باورها و ارزشهاي اسلامي
همانگونه كه خداوند متعال پيامبر خويش را از يكسو، با نصرت و مددهاي غيبي خود و از سوي ديگر، به وسيله مؤمنان به پيروزي رساند، در اين عصر نيز امام خميني(ره) ی را، از يكسو، با مددهاي غيبي، نصرت الهي و عوامل روحي و معنوي و از سوي ديگر، به دست ملت مسلماني كه ايمان واقعي به اسلام و انقلاب داشتند و طالب رضايت خداوند و برقراري حكومت عدل اسلامي به دست امام زمان(عج) بودند، تقويت و تأييد فرمود. مادامي كه اين ايمان، و نه اظهار ايمان، باقي باشد، به انقلاب هيچ گزندي نخواهد رسيد.
بنابراين، در صورتي كه ملت ايران، پايههاي ايمان خود را محكم و عقايد برحق خود را تقويت كند، هرگز تحت تأثير تبليغات سوء واقع نخواهد شد و به خود سستي راه نخواهد داد:
وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِين؛(1) و اگر مؤمنيد، سستي مكنيد و غمگين مشويد چراكه شما برتريد.
در درجه بعد بايد تلاش كرد كه اين ايمان را با عمل صالح آبياري كرد تا همچنان پابرجا باقي بماند. از اينرو در بسياري از آيات قرآن كريم، خداوند متعال ايمان را در كنار عمل صالح ذكر فرموده است.(2) در درجه بعد نيز بايد روابط با دوستان و خوديها را، كه سمبل ايمان و عشق به ولايت است، تقويت كرد و غير خوديها را از خود دور كرد، چرا كه رابطه با آنان موجب قطع رابطه با خداوند خواهد گرديد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَي أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم؛(1) اي كساني كه ايمان آوردهايد، يهود و نصاري را دوستان [خود] مگيريد [كه] بعضي از آنان دوستان بعضي ديگرند و هر كس از شما آنها را به دوستي گيرد، از آنان خواهد بود.
حاصل آنکه، پاسداري از آرمانهاي اسلامي، يكي از ضمانتهاي حفظ نظام جمهوري اسلامي است. در صورتي كه اين اهداف به فراموشي سپرده نشوند و در عمل نيز به اجرا درآيند، خداوند متعال، همانگونه كه در ايجاد انقلاب، مردم را ياري رساند، در بقاي آن نيز چتر حمايت خود را بر سر آنان نگه خواهد داشت. تقويت اعتقاد به ولايت فقيه در ميان جوانان و زدودن شبهات پيرامون آن، از وظايف خطيري است كه در جهت پاسداري از آرمانهاي اسلامي از اهميت خاصي برخوردار است، بهويژه آنكه نوك پيكان حملات دشمن بر همين نقطه نشانه رفته است.
راهكار عملي مبارزه با انحرافاتي از اين قبيل اين است كه مردم از نظر فكري و شناخت اسلامي آنچنان تقويت شوند كه افكار انحرافي در آنها اثر نگذارد و از جنبه آگاهي ديني به طوري قوي باشند كه تحت تأثير شبهات واقع نشوند، و بالاتر، شبههها را هم پاسخ گويند و اسلام صحيح را بشناسند تا مخالفان مكتب نتوانند افكار غير اسلامي را بهجاي اسلام به آنها تحويل دهند. بنابراين براي حفظ ماهيت نظام كه همان اسلامي بودن آن است، بايد احکام و مباني اسلامي را در جامعه ترويج كرد.
بديهي است که روحانيت ميتواند نقشي اساسي در اين زمينه ايفا نمايد، چراکه اسلام، دينِ خاتَمِ انبيا، كاملترين مكتب و جامعِ تمام راهكارهايي است كه انسان براي قرب خداوند به آنها نياز دارد، و سعادتِ دنيا وآخرتِ او، تنها با پايبندي به اين شريعتِ جاويد و آسماني ميسّر ميشود. از سوي ديگر، براي شناسايي درست و دقيقِ اسلام و احكام و معارف آن، ميبايد به كتاب خدا و سنّت معصومان(عليهم السلام) مراجعه كرد. اين امرِ عظيم و ظريف از عهده هر كسي برنميآيد، و شاهدِ اين مدعا، تمام بدعتها و افراطها و تفريطها و انحرافاتي است كه از صدر اسلام تاكنون، و به نام قرآن و اسلام صورت پذيرفته است. از اين روي براي آنكه اسلام بتواند نقش خويش را در سعادت انسان به نحو كامل ايفا كند بايد كساني باشند كه راه شناخت واقعي آن را بدانند.
اما تنها راهِ شناخت اسلامِ واقعي در زمان فقدان ائمّه اطهار(عليهم السلام) و غيبت امام عصر عبارت است از تحقيق درست در كتاب و سنّت با بهكارگيري اَدلّه قطعيِ عقلي؛ چراكه در اين دوران، دسترسي به امام معصوم(عليه السلام) عادتاً ميسور نيست. بر اين اساس براي يافتن حقيقتِ تعاليم و معارف وحي ميبايد به كمك شيوهها و براهين قطعيِ عقلي به كتاب و عترت مراجعه كرد و علوم و مواريث اهلبيت(عليهم السلام) را به دست آورد، و اين كار، تنها به دست متخصصّان سختكوش و با تقواي علوم دين صورت ميگيرد، و در اختيار همه مردم نهاده و تبليغ ميشود؛ يعني در واقع فقيهان و عالمانِ راستين دين هستند كه با بهرهگيري از علوم عقلي و نقلي، روات و احاديثِ معتبر را شناسايي ميكنند و با استفاده از شيوههاي يقينآور و معتبر، معارف و احكام دين را از منابع و معادن آن بر ميآورند، و به تعليم و تبيين و نشر آنها ميپردازند. بنابراين، بقا و پويايي اسلام، در گرو وجود فقيهان پرهيزگار و روحانيانِ تقوا پيشهاي است كه جسم و جان خود را وقف دين خدا ساخته و ادامه راه پيامبران و امامان معصوم(عليهم السلام) را بر عهده گرفتهاند.
با توجه به اینکه هم مردم و هم مسؤولین نظام جمهوری اسلامی، وظیفهای خطیر در تحکیم ارزشهای اسلامی دارند، آیا از نظر شما از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، کوتاهی در این امر صورت گرفته است؟ اگر پاسخ مثبت است به موارد مختلفی که در ذهن دارید، اشاره کنید. گفتوگو با دوستان میتواند در این زمینه، حقایق بیشتری را بر شما آشکار سازد.
ب ـ اهتمام نسبت به مسايل فرهنگي
از آنجا كه دشمنان خارجي انقلاب براي به فساد كشاندن اخلاق و باورهاي مردم تلاشهاي فراواني ميكنند و نيز از آنجا كه آفات داخلي انقلاب در دو بعد علم و اخلاق، عارض زمامداران و مردم ميشود بايد گفت كه آفات انقلاب عمدتاً فرهنگي هستند و بنياديترين و سودمندترين شيوه حفظ و تقويت انقلاب، فعّاليّتهاي آموزشي و پرورشي است. اگر مردم و مسؤولان و دستاندركاران امور و شؤون جامعه انقلابي تعليم و تربيت صحيح و كافي نيابند، هيچ اميدي به دوام و سلامت انقلاب نخواهد بود، هرچند شخص رهبر و تني چند از زمامداران و متصدّيان امور از هر جهت صالح و شايسته باشند. مگر نه اين كه انقلاب اسلامياي كه چهارده قرن پيش در جزيره العرب به رهبري بينظير پيامبر گرامي اسلام (صلى الله عليه وآله) صورت پذيرفت، پس از مدّتي بسيار كوتاه به انحراف كشيده شد و بدانجا رسيد كه امويان و عبّاسيان زمام كارها را در دست گرفتند و به شيوه جبّاران و ستمگران عمل کردند؟ در واقع، هرچند رهبرياي برتر و بهتر از رهبري آن حضرت ممكن و متصوّر نيست، ولي آن رهبري بيمانند هم نميتوانست ضامن دوام و سلامت انقلاب باشد؛ زيرا اين امر تابع چند و چون علم، اخلاق، عمل، بينش و گرايش عموم مردم است كه تا آن زمان از تعليم و تربيت درست، به حدّ كفايت، برخودار نشده بودند.
بنابراين، براي «استمرار» انقلاب ـ يعني هم ضدّ انقلاب را در همه ميدانها مغلوب سازد و هم به جميع اهداف و مقاصد خود نائل آيد ـ مؤثّرترين و مفيدترين كاري كه ميتوان و بايد كرد فعّاليّت فرهنگي، به وسيعترين معناي اين كلمه است. بايد تلاش كرد تعداد بيشتري از مردم با احكام و تعاليم اسلام آشنا شوند و هيچ فرد، گروه يا قشري از اين آشنايي فرخنده محروم نماند و اين آموزهها و فرمودهها هرچه بيشتر در ژرفاي دل و جان افراد رسوخ يابد. علاوه بر اينكه در تعليم و تربيت ديني مردم هيچ فرد، گروه يا قشري را فراموش نميكنيم و به هيچ درجه ورتبهاي از معرفت ديني اكتفا نميورزيم، بايد از آگاه كردن مردم نسبت به اوضاع و احوال سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه خودمان و نيز ديگر جوامع به هيچ روي غفلت نورزيم.
ج ـ تقويت و برتري توان نظامي
بر اساس بينشهاي بشري، هرگاه تهديد نظامي متوجه يك جامعه شود، بايد مراحلي را براي مقابله با آن در نظر گرفت و اگر تشخيص داده شد كه دشمن از نظر نفرات، تكنولوژي، آموزش، پشتيباني و امور ديگري كه سرنوشت جنگ را رقم ميزند، برتري دارد، عقل اقتضا ميكند كه راه سازش با دشمن در پيش گرفته شود. در تاريخ نمونههاي فراواني از اين دست وجود دارد. كساني كه در فتنههاي بزرگ دچار چنين خطرهايي شده بودند، با تصميم عاقلانه تلاش كردند تا به هر نحو ممكن با دشمن سازش كنند تا در دراز مدت خود را درگير چنين معركههايي نسازند؛ به عنوان نمونه، برخي از كشورهاي اروپاي مركزي براي نرفتن زير بار تعهدات ناشي از عضويت در سازمان ملل متحد و داشتن زندگي آرام، به عضويت اين سازمان درنيامدند.
چنين بينشي با بينش اسلام سازگاري ندارد، زيرا بر اساس آموزههاي اسلامي، بايد در مقابل دشمن از تمام ابزار عادي و اسباب مادي بهره برد و از برتري نظامي دشمن جلوگيري كرد. از ديدگاه اسلام، مسلمانان بايد تلاش كنند تا از پيشرفتهترين تجهيزات نظامي برخوردار گردند و برخي سلاحها را از انحصار كشورهاي قدرتمند خارج سازند. پس بايد در جهت تهيه ادوات جنگي و دفاعي تلاش كرد و اين آيه را که شعار نيروهاي مسلح در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي بود را از ياد نبرد:
وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة؛(1) و آنچه از نيرو در توان داريد، بسيج نماييد.
اسلام به اسباب مادي و ابزارهاي ظاهري توجه دارد و حتي در زمينه تأمين هزينههاي جنگ رهنمود ارائه ميدهد. قرآن كريم در مقام تشويق مردم به جهاد، تنها به نيروي انساني اكتفا نميكند و در بسياري از آيات، ابتدا جهاد با مال را مطرح ميكند.(1) مردم بايد قبل از آنكه نوبت به نيروي انساني برسد، هزينه جنگ را تأمين كنند، حتي اگر الزامي از طرف دولت اسلامي نباشد؛ زيرا در اسلام خط فاصلي بين دولت و ملت وجود ندارد و هر وقت جامعه نيازي داشته باشد، تمام مردم بايد مشاركت داشته باشند. چنانكه دفاع نظامي نيز فقط مخصوص نيروهاي مسلح نيست، بلكه تمام نيروهاي مردمي در هنگام نياز بايد مشاركت داشته باشند و در كنار نيروهاي نظامي خود پيكار كنند.
ويژگي اسلام در بين مكاتب مختلف جهان اين است كه بهكارگيري تمام توان را جهت دفاع، مورد تأكيد قرار ميدهد. در عين حال توصيه ميكند كه هيچگاه نبايد خود را در برابر دشمن، خوار، ضعيف و شكستخورده احساس كرد؛ زيرا هر اندازه توان و نيروي مسلمانان كم باشد اگر تمام توان خود را براي دفاع از خود به كار بندند، خداوند متعال اين كمبودها را با نظرهاي غيبي خود جبران خواهد كرد. شرط بهرهگيري از حمايتهاي الهي اين است كه مؤمنان تمام آنچه كه در توان دارند را براي دفاع به كار گيرند و وجود برخي از افراد و گروههاي متخلف، آنان را از اين فيض محروم نميسازد. قرآن كريم نيز هنگامي كه از تاريخ اسلام و ديگر اقوام سخن ميگويد، بر اين نكته تأكيد دارد كه مؤمنين واقعي كه حاضر به اجراي دستورات خداوند هستند و مال و جان خود را در راه اسلام، دين حق و نظام عادلانه در طبق اخلاص ميگذارند، بايد در اين زمينه جديت داشته باشند؛ حتي اگر در كنار آنان، افرادي سستعنصر، راحتطلب و تنبل و يا حتي معاند و توطئهگر حضور داشته باشند.
د ـ حفظ وحدت كلمه
وحدت کلمه که عاملي اساسي در پيروزي انقلاب است، در حفظ انقلاب نيز نقش مهمي ايفا ميكند. براي ايجاد وحدت در جامعه يك محور مشترك نياز است تا همگان حول محور آن در حركت باشند. محبت و الفت ميان مؤمنان نيز از اموري است كه وحدت را در جامعه اسلامي به ارمغان ميآورد و ضامن بقاي انقلاب خواهد گرديد.البته بايد توجه داشت كه ملاك وحدت در جوامع، مختلف است؛ گاه همخوني، گاه همزباني و گاهي نيز هموطن بودن، ملاك ايجاد وحدت در جامعه است. اما چنين اموري نميتوانند پيوند دهنده واقعي قلبها باشند. از اين رو، بايد دين را به عنوان ملاك وحدت در جامعه قرار داد تا روابط اجتماعي به بهترين شكل در جامعه برقرار شود و عملاً رهبر ديني را محور وحدت قرار داد و با اطاعت از او وحدت رفتاري را تحقق بخشيد و از تفرق و تنازع جلوگيري کرد.
هـ ـ حفظ شور و نشاط انقلابي
بر تارك اين انقلاب، نام امام خميني(رحمهالله) ميدرخشد كه در اعلاميهها و سخنرانيهاي خود در اوايل نهضت، مباحثي را مورد تأكيد قرار ميداد كه مورد غفلت مسلمانان واقع شده بود. ايشان در اين مباحث كه حول ارزشها و آرمانهاي انقلاب رقم ميخورد، مردم را به پذيرفتن و عملي ساختن اين ارزشها دعوت ميكرد، زيرا دوري از همين باورها و ارزشها بود كه مسلمانان آن زمان را دچار نوعي خواري ساخته بود و آنان را زير يوغ مستكبران برده بود.
مردم ايران نيز با آن فطرت پاك خويش پذيراي اين دعوت شدند و با ايشان پيمان بستند كه در راه تحقق آرمانهاي خود از پاي ننشينند. سرانجام، اين عهد و ميثاق، منجر به پيروزي انقلاب اسلامي گرديد. بايد توجه داشت كه زماني اين انقلاب دچار انحراف خواهد شد كه آن اهداف و آرمانها فراموش شود و ارزشهاي ديگري جانشين آنها گردد.براي جلوگيري از انحرافات، بايد مراقب بود كه شور و نشاط براي تحقق آرمانها رنگ نبازد؛ شور و نشاطي كه ارزشها و باورهاي انقلابي را مستحكم ميسازد و پشتوانهاي نيرومند براي يك حركت اجتماعي ايجاد ميكند. خواه ناخواه در طول زمان، عواطف و احساسات انقلابي کمرنگ ميشود و بايد عاملي وجود داشته باشد تا با تغذيه فكري افراد، انقلاب را از اين آفت طبيعي برهاند. آفتي که دامنگير بني اسرائيل شد و دلهايشان به مرور ايام سخت و سختتر شد و حركت اجتماعي آنان را با مشكل مواجه ساخت:
فَطَالَ عَلَيْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُم؛(1) و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا كشيد و دلهايشان سخت گرديد.
پس گذشت زمان، ميتواند عاملي منفي براي كمرنگ شدن عواطف و ارزشهاي انقلاب باشد. با گرم نگهداشتن تنور انقلاب و ارزشهاي آن ميتوان با انحرافات مبارزه كرد و آنها را خنثي ساخت. بايد زمينه زنده ماندن ارزشها و باورهای اسلامي را تقويت كرد تا اين انقلاب بتواند در سايه عواطف و احساسات ديني، از هرگونه انحراف مصون ماند.