راهکارهاي روان شناسانه قرآن براي درمان افسردگي
مشکلات و شکستها در زندگي از مهمترين عوامل ايجاد اندوه و در نهايت افسردگي است. افسردگي انسان را از حالت طبيعي و اعتدال خارج ميکند و زمينه بسياري از بدبختيهاي ديگر و گاه حتي خودکشي ميشود. انسان در حالت افسردگي در نوميدي کامل قرار ميگيرد و انگيزه حرکت و زندگي را از دست ميدهد. احساس افسردگي، انسان ثروتمند و قدرتمند را در چنان حالتي قرار ميدهد که دنيا با همه بزرگي و امکانات رفاهي و آسايشي آن براي او تنگ ميشود. اين تنگدلي و در نهايت دلتنگيهاست که بسيار خطرناکآفرين، زندگي شخص را تهديد به زوال و نيستي ميکند و شور و نشاط زندگي را از او سلب کرده و او را به خمودي ميکشاند و خوره جان و تن ميشود.
مشکلات و شکستها در زندگي از مهمترين عوامل ايجاد اندوه و در نهايت افسردگي است. افسردگي انسان را از حالت طبيعي و اعتدال خارج ميکند و زمينه بسياري از بدبختيهاي ديگر و گاه حتي خودکشي ميشود. انسان در حالت افسردگي در نوميدي کامل قرار ميگيرد و انگيزه حرکت و زندگي را از دست ميدهد. احساس افسردگي، انسان ثروتمند و قدرتمند را در چنان حالتي قرار ميدهد که دنيا با همه بزرگي و امکانات رفاهي و آسايشي آن براي او تنگ ميشود. اين تنگدلي و در نهايت دلتنگيهاست که بسيار خطرناکآفرين، زندگي شخص را تهديد به زوال و نيستي ميکند و شور و نشاط زندگي را از او سلب کرده و او را به خمودي ميکشاند و خوره جان و تن ميشود.
در مقاله حاضر راهکارهاي قرآني درباره چگونگي مواجهه با شکستها و ناکاميها بيان شده و راه هاي مديريت روان و احساسات در مقابله با فشارها تبيين گرديده است.
شکستها و ناکاميها، عامل افسردگي
افسردگي حالتي رواني است که نشانههاي آن شامل بيعلاقگي نسبت به لذات زندگي، نداشتن انگيزه، بيحالي، بيتحرکي، گوشهگيري، گرفتگي خلق و خو، زودرنجي، ماتمزدگي، کاهش فعاليتهاي ذهني، کاهش خلاقيتها و فعاليتهاي حياتي، از دست دادن انرژي حياتي، احساس نااميدي، افکار خودکشي و ديگر جنبههاي شناختي و جسماني است.
برخي از روانشناسان، افسردگي را در واقع يک اختلال در مغز ميدانند. استفاده از فنآوريهاي جديد تصويربرداري از مغز، روشن ساخته است که در افسردگي، مدارهاي عصبي که مسئول تنظيم افکار، خلق، فکر کردن، خوابيدن، اشتها و رفتار هستند از حالت طبيعي خارج شده و ارتباطات صحيحي بين اين مناطق وجود ندارد.
براي افسردگي علل و عوامل گوناگوني را مطرح ميکنند که از جمله آنها علل وراثتي است. البته بسياري از افراد به سبب علل خارجي و بيروني و محيطي گرفتار افسردگي ميشوند؛ زيرا شکستها و ناکاميهاي گوناگون در زندگي چون شکست عشقي، شکست کاري يا حتي مرگ دوستان و آشنايان بسيار نزديک که شخص به آنان وابستگي عاطفي و روحي دارد، از مهم ترين عوامل افسردگيهاست. عامل سوگنشيني در غم از دست دادن کساني که دوستشان داريم، در بسياري از موارد اگر استمرار يابد، موجب افسردگي ميشود.
به نظر ميرسد که اندوه از دست دادن هر کس و هر چيزي که انسان به آن وابسته است و احساس تعلق دارد، علت اصلي در ايجاد افسردگيهاست. هر انساني به کسان يا اموري وابستگي و احساس تعلق دارد که نوعي اعتياد است؛ وقتي متعلق از شخص گرفته شود، آن تعلق بيمتعلق آدمي را ميآزارد و رنج ميدهد. چنين شخصي همانند معتادي است که موادمخدر را از او گرفتهاند ولي اعتياد هنوز وجود دارد. چنين شخصي در درون نيازي را احساس ميکند که نميتواند بدان پاسخي مناسب دهد. از همينرو گرفتار رنج شديد ميشود که در اصطلاح از آن به اندوه و حزن ياد ميشود.
از سنتهاي الهي اين است که آدمي را با مصيبتهاي گوناگون، از وابستگي و دلبستگي رهايي بخشد؛ چرا که انسان براي دنيا ساخته نشده است؛ زيرا دنيا مکاني براي نشو و نمو انسان و گذرگاهي به سوي ابديت اخروي است. پس هرگونه وابستگي، امري نادرست و رويهاي غلط و باطل است؛ چه رسد که انسان به اين امور دلبسته شود و فراتر از وابستگي، به اين امور تعلق و يا تعلقخاطر پيدا کند. هرگونه علقه به اين امور که از زينتهاي دنياست نه زينتهاي انسان، موجب ميشود که در صورت از دست دادن، احساس کمبود و ناکامي و شکست کرده و دچار افسردگي شود.
از نظر قرآن هرگاه انسان، چيزي را از دست دهد که از آن او نيست، ولي بدان تعلقخاطر يافته و وابسته و دلبسته شده است، احساس شکست و ناکامي ميکند و دچار افسردگي ميشود. لذا وابستگي و دلبستگي را مهمترين علت و عامل در ايجاد افسردگي ميشمارد.
راهکارهاي قرآني در درمان افسردگي
راهکاري که خداوند براي رهايي از افسردگي ارايه ميدهد ارتباط تنگاتنگي با بينشها و نگرشها دارد. قرآن در تحليل علت افسردگي به حوزه بينشها و نگرشها توجه خاصي مبذول ميدارد و از همين منظر نيز به ارايه راهکارهاي برون رفت بلکه ريشهکني علل و عوامل افسردگي و اندوه و حزن ميپردازد.
خداوند در آيات قرآني بيان ميکند که اصولا دنيا محل گذر انسان است و هرگونه تعلق و وابستگي و دلبستگي به آن، کاري بيهوده و لغو است. از همين زوايه ديد است که از نظر خداوند زندگي دنيا به عنوان لهو و لعب مطرح ميشود؛ زيرا نبايد به عنوان يک اصل مورد توجه و طلب قرار گيرد. هرگونه طلب دنيا، کاري بيهوده است و آدمي را از مقصد عالي دور ميسازد. (انعام، آيه52)
بدترين حالتي که انسانها در زندگي دنيوي بدان گرفتار ميشوند فراتر از طلب دنيا، دلبستگي به آن است به گونهاي که دنيا براي آنها محبوب و دوست داشتني ميشود. (ابراهيم، آيه3) در چنين حالتي، فقدان محبوب دشوارتر شده و اندوه و حزن به شدت افزايش مييابد و شخص را به جنون ميکشاند.
در حالي که اصولا از نظر انسان مؤمن که نگرش الهي دارد و براي او آخرت و ابديت اصالت دارد، دنيا ابزاري براي آخرتسازي است. نگاه مؤمن به دنيا نگاه به ابزاري است که ميبايست به درستي از کارکرد هر يک آگاه شد و آن را براي مقاصد اخروي به کار گرفت. بنابراين، دنيا و متعلقات آن هرگز برايش هدف نميشود.
انسانها باتوجه به فقر ذاتي (فاطر، آيه15) همواره دنبال غذا و بينيازي هستند. از اينرو، آن را در هر چيز کمالي ميجويند. همين مسئله موجب ميشود که در ماديات دنيا، کمالاتي را جست وجوکنند، در حالي که ذات دنيا ناپايدار و متغير است و هرگز کمالات آن ثابت و باقي نيست، ولي اشتباه ادراکي و محاسباتي بشر موجب ميشود تا بدان گرايش يافته و آن را به عنوان کمالي که فقرزداست بجويد خداوند براي اصلاح نگرش انسان به دنيا، از طريق عقل و وحي بر آن است تا بيان کند که کمال مطلق تنها در خداوند غني حميد است (همان) و براي اينکه به غنايي برسند ميبايست خود را به خدا برسانند و خدايي شوند.
خداوند در آيه 50 سوره ذاريات از مردم ميخواهد که از غير خدا هر چيزي که هست بريده و منقطع شده و به سوي خدا بگريزند (ففروا الي الله) در حقيقت از نظر خداوند دنيا همانند پيچکي است که آدمي را به گير مياندازد و به بند ميکشد و اجازه نميدهد تا حرکت کمالي داشته باشد. لذا انسانها بايد از دنيا و متعلقات آن به سوي خداوندي که غني حميد است بگريزند تا نجات يابند.
تسليم و رضا، مهمترين مؤلفه آرامش
خداوند در آيات قرآني بر آن است تا زندگي انسان را در همين دنيا بهگونهاي سامان دهد که سعادتآفرين باشد و آسايش و آرامش را در همين دنيا پيش از آخرت تجربه کند. به اين معنا که تمام زندگي او در دنيا و آخرت به سلامت باشد و از هيچ بيماري جسمي و رواني رنج نبرد. از همين رو آموزههاي معرفتي و دستوري قرآن براي مديريت جسم و جان انسان در دنيا وارد شده تا انسان، سالم و معتدل در دنيا زندگي کرده و سالم و سلامت به آخرت برود و در دارالسلام براي ابديت زندگي کند. (مريم، آيه33)
هدف خداوند در همين آيات آن است تا انسانها حقيقت مالکيت، ربوبيت، قدرت و علم خداوند را بشناسند و بدانند که همه چيز در هستي براساس يک نظام عادلانه و حکيمانه ساخته شده و خداوند براي رساندن هر چيزي به آن هدف حکيمانه به مديريت و ربوبيت ميپردازد و با پرورش هر چيزي بر آن است تا آنها را به کمال بايسته و شايسته خود برساند. خداوند هم دانا به نيازهاي هر کسي است و هم توانا به انجام آن است. پس پرسش ذات هر موجودي را ميشنود و به آنها پاسخ مناسبي ميدهد.
همين مسئله موجب ميشود تا انسان مؤمن به اين باور برسد که همه چيز در دنيا براساس يک حکمتي است و هرگز امري در جهان بيمشيت و اراده الهي رخ نميدهد. پس هر چيزي که در دنيا اتفاق ميافتد، مبتني بر مشيت حکيمانه و عادلانه الهي است و خداوند بر آن است تا به مهر و رحمت و گاه به چوب مصيبت، مردم را به سوي کمال سوق دهد که همان قرب صفات الهي است که با رباني شدن انسان تحقق مييابد. (ذاريات، آيه 56؛ آلعمران، آيه 79)
از آيات قرآني به دست ميآيد که انسان اگر بتواند نگرش خود را براساس تسليم و رضا سامان دهد، از همه مصيبتها و مشکلات رهايي يافته و همواره در آرامش و آسايش خواهد بود، هرچند که به ظاهر از نظر مادي فقير است ولي از نظر روحي و رواني در آسايشي است که خوابيدن روي سنگ خارا نيز براي او چون خوابيدن بر روي تشکي از پر قو است.
1-مقام تسليم: يکي از مهم ترين نگرشهايي که خداوند در آيات قرآني بر آن تاکيد دارد مقام تسليم است. اصولا هدايت وحياني بر کليديترين واژه و مفهومي که تاکيد دارد همين تسليم است. از همينرو عنوان اسلام بر هدايت وحياني درطول تاريخ بشريت اطلاق شده است. تسليم در لغت درچند معنا از جمله به معناي سلام کردن، اعطاي چيزي به کسي، گردن نهادن، راضي شدن به چيزي، اطاعت و انقياد و فرمانبرداري و سرسپردگي آمده است. (لغتنامه، ج 4، ص 5891، «تسليم») اما آنچه در اينجا مراد است همان سرسپردگي و انقياد محض است. خداوند از انسانها ميخواهد تا همواره تسليم محض خداوند باشند؛ چرا که چنين حالتي در انسان نشان از پذيرش خالقيت، الوهيت، مالکيت و ربوبيت خداوندي دارد. برآيند چنين ايماني به خداوند آن است که در شخص آرامشي نسبت به همه وقايع هستي پديد ميآيد که هيچ چيزي نميتواند جايگزين آن شود. (بقره، آيه 112) از نظر قرآن، انساني که به چنين بصيرت و ايماني رسيده است در برابر خداوند تسليم محض بوده ودر همه زندگياش اهل توکل و تفويض است.(يونس، آيه 84) و از هيچ کسي و هيچ چيزي نميترسد و خوف و هراسي به دل راه نميدهد.(يونس، آيات 83 و84) از نظر قرآن کسي که به مشيتالهي قايل باشد و بداند که در جهان چيزي بيرون از دايره مشيتالهي رخ نميدهد، در برابر مشيتالهي که حکيمانه و عادلانه است تسليم ميشود و همين روحيه تسليم است که او را به آرامش ميکشاند و اهل توکل ميکند. (توبه، آيه 51) از مهمترين علل و عوامل زمينهساز روحيه تسليم در برابر مشيتالهي به آگاهي از عزت و حکمت خداوند (بقره، آيه 208 و 209)، ايمان به خدا (بقره، آيه 285)، توجه به بازگشت همه چيز به سوي خداوند (بقره، آيات 208 تا 210)، توجه به گستردگي نعمتهاي خداوند (نحل، آيه 81)، اعتقاد به توحيد (حج، آيه 34)، اعتقاد به توحيد ربوبي و ربوبيت خداوند بر همه هستي (بقره، آيه 131)، تقوا پيشگي (آلعمران،آيه 102) و مانند آن اشاره کرد.
2-مقام رضا: بيگمان نتيجه «تسليم» و برآيند طبيعي آن در «رضا» نهفته است. رضا که در لغت به معناي خشنودي است (لغتنامه، ج 7، ص 10662)، «رضا»؛ مفردات الفاظ قرآن کريم، راغب اصفهاني، ص 356، «رضي».) از سوي بنده به اين معناست که قضا و قدر الهي را ناپسند نشمارد و اين امر محقق نميشود مگر آنکه بنده به قضاي الهي و کارهاي تکويني و احکام تشريعي خداوند راضي باشد. (الميزان، ج 9،ص 375) چنين حالتي در بنده موجب ميشود که وقتي مصيبت و مشکلاتي در زندگي او پديد آيد نسبت به آن واکنش غيرمنطقي نداشته باشد و آرامش خود را از دست ندهد. وقتي انسان نسبت به مشيتالهي راضي و خشنود باشد، چنين خشنودي بطور طبيعي خشنودي خداوند را نسبت به بنده موجب ميشود و تحت فضل و رحمتالهي قرار ميگيرد. (مائده، آيه 119، توبه، آيه 100، مجادله، آيه 22) خداوند در آيات 27 تا 29 سوره فجر بيان ميکند که چگونه نفس مطمئن به خداوند، از رضايت دو سويه سود ميبرد و زندگياش به آرامش خاصي ميرسد.
مهم ترين عامل در ايجاد مقام رضا، تسليم در برابر مشيت الهي است. کسي که در برابر خداوند تسليم است هيچ چيزي از ثروت و فقر، هجر و قرب، درد و سلامت، او را تحت تاثير قرار نميدهد بلکه در برابر خداوند حکيم و عادل سر تسليم فرود آورده و بدان راضي است. انساني ميتواند به اين مقام برسد که در زندگي دنيوي از چشم دوختن به داشتههاي ديگران و دلبستگي به دنيا اجتناب ورزد (طه، آيات 130 و 131) و از عقل و خرد واقعي بهرهمند باشد که او را به جاي دنياطلبي به سوي آخرت طلبي و بهشت سوق ميدهد. پيامبر(ص) ميفرمايد: يا علي العقل مااکسبت به الجنه و طلب به رضي الرحمن؛ اي علي! عقل چيزي است که با آن بهشت و خشنودي خداوند رحمان به دست ميآيد. (کنزالعمال، ج 13، ص 151، ح 36472).
نگاه اهل بيت(ع) به مشيت الهي
امام باقر(ع) در ديدار جابربن عبدالله انصاري از بينش و نگرش اهل بيت(ع) و رضايتمندي ايشان به مشيت الهي اينگونه سخن ميگويد که در حکايت پيشرو آمده است: جابربنعبدالله انصاري، صحابي رسول خدا(ص) در بستر بيماري افتاده و آخرين لحظات زندگاني خود را ميگذراند. امام باقر(ع) به عيادت او رفت و کنارش نشست و فرمود: اي جابر، حالت چطور است؟ جابر، پيرمردي که عمري را در رکاب پيشوايان معصوم عليهمالسلام گذرانيده بود، عرض کرد: حال پيرمردي را دارم که پيري را بر جواني ميپسندد و مرگ را نسبت به زندگاني بيشتر دوست دارد و به بيماري نسبت به تندرستي علاقه بيشتري دارد. او ميخواست اينگونه بر ناملايمات شکر گزارد و بگويد که از هيچيک از آنها نابردباري نميکند. اما امام باقر(ع) سخني فراتر از آن گفت و فرمود: «اما من آنچه را خدا بخواهد دوست دارم. اگر جواني را بخواهد به آن علاقهمندم و اگر بيماري را بر تندرستي من بپسندد، من هم همان را ميخواهم و اگر زندگي را بر مرگ در مورد من ترجيح دهد، همان را برميگزينم.»
(جامعالسعادات ج 3/ ص 285)
باباطاهر همداني به خوبي مقام رضا را در شعر زير سروده است:
يکي درد و يکي درمان پسندد
يکي وصل و يکي هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
صبر در برابر مشکلات وناکاميها
کسي که بتواند به مقام تسليم و رضا برسد ميتواند به سادگي در برابر مشکلات و مصيبتها صبر کند و از افسردگي رهايي يابد و کسي که بداند دلبستگيهاي او به دنيا نادرست است و بايد خود را از آن برهاند در برابر از دست دادن نهتنها اندوهگين نشود بلکه شاد باشد که بند و متعلقي و تعلقي از او برداشته شده است. بسياري ازکساني که گرفتار تعلقات دنيوي هستند وقتي با مرگ مواجه ميشوند، به عذاب سختي در هنگام مرگ دچار ميگردند؛ زيرا ميبينند که تعلق هست ولي متعلق از آنان جدا شده است. اين حالت و احساس از دست دادن، آنان را به جنون ميکشاند و در عالم برزخ نفير ايشان بلند است.
اگر بتوانيم خود را از متعلقات و تعلقات رهايي بخشيم ديگر در هنگام دادن نعمتي خوشحال نميشويم و درهنگام از دست دادن آن نيز ناراحت و اندوهگين نشده و دچار افسردگي و نوميدي نخواهيم شد. (آل عمران، آيه 153؛ حديد، آيه 23) و دادنها و گرفتنها را مايه اکرام و اهانت نميشماريم (فجر آيات 15 و 16) و با مسائل زندگي به گونهاي ديگر برخورد کرده و بويژه در برابر مشکلات و مصيبتها و ناکاميها صبر پيشه کرده و به مشيت الهي گردن مينهيم و تسليم محض او ميشويم.
* محمد دربندي