kayhan.ir

کد خبر: ۹۴۹۳۰
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۳۹۵ - ۲۲:۵۷

اخبار ویژه



اعترافات منافقین درباره برخورد تاکتیکی با مرحوم هاشمی
رفتار زیگزاگ و پرتناقض عناصر فرصت‌طلب و گروهک‌های نفاق با مرحوم هاشمی رفسنجانی به غایت عبرت‌آموز است.
این طیف هر چند اجزای مختلفی را تشکیل می‌دهند اما در سوءاستفاده و کاسب‌کاری و مصادره به مطلوب حجت‌الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی اشتراک‌نظر دارند و شامل طیفی از مدعیان اصلاح‌طلبی و گروهک‌هایی نظیر ملی- مذهبی و... می‌شوند. مدعیان اصلاح‌طلبی (شامل ائتلاف طیف موسوم به چپ و کارگزاران) تا قبل از دوم خرداد 76 به دو گروه حامی وی (حاضر در دولت سازندگی) و معترض به وی (چپ‌ها) تقسیم می‌شدند. افرادی مانند عبدالله نوری و به ویژه عطاءالله مهاجرانی (معاون حقوقی پارلمانی رئیس دولت سازندگی) در اواخر دوره سازندگی دست به قلم شده و تصریح کردند باید به واسطه تغییر قانون اساسی، مقدمات سومین دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی را به عنوان «امیرکبیر ایران» فراهم کرد.
بعد از دوم خرداد و در آستانه انتخابات مجلس ششم در بهمن سال 78 - با وجود جانبداری هاشمی از خاتمی در انتخابات 76- چپ‌های مدعی اصلاح‌طلبی با انبوهی از رسانه‌ها و تریبون‌ها (نظیر روزنامه صبح امروز حجاریان) بسیج شدند تا با ناجوانمردی، عنوان «عالیجناب سرخپوش» قتل‌های زنجیره‌ای را برای آقای هاشمی جا بیندازند. آنها حتی عنوان «آغاسی» را برای هاشمی در انتخابات مجلس ششم ساختند. آن روزگار عطاءالله مهاجرانی وزیر ارشاد بود، اما نه تنها علیه ترور شخصیت «امیرکبیر» دیروز اعتراضی نکرد بلکه امکانات وزارت ارشاد در خدمت انتشار کتاب‌های سیاهی مانند «عالیجناب سرخپوش» به قلم اکبر گنجی و دیگرانی نظیر عماد باقی و... قرار گرفت.
اکنون همین مهاجرانی در مطلبی با عنوان «هاشمی رفسنجانی: الذی لیس کمثله شخص» می‌نویسد: هاشمی رفسنجانی نه تنها نظیر نداشت بلکه گمان نمی‌کنم در آینده هم ملت ما شاهد فردی با مختصات هاشمی باشد. 25 سال با ایشان آشنا و از نزدیک همکار بودم. در دوران وزارت هم به مناسبت‌های مختلف، ایشان را می‌دیدم و به ایشان پناه می‌بردم و یاری و راهنمایی می‌خواستم در هر دیدار جلوه تازه‌ای از شخصیت ایشان بروز و نمود پیدا می‌کرد. او راهنما برای من و نسل ما که در حلقه مدیران نسل اول انقلاب بودیم، به مثابه راهنما بود».
یادآور می‌شود افراطیون مدعی اصلاحات که سال 78 مرحوم هاشمی را عالیجناب سرخپوش می‌خواندند، در سال 84 پس از شکست مصطفی معین در مرحله اول انتخابات، هاشمی را تبدیل به «قدیس اصلاحات کردند»!
در همین قالب متناقض و مزورانه، روزنامه شرق که 24 مرداد 95، «اهمیت هاشمی» را به «اعلام ختم دوره انقلاب» دانسته بود، حالا عکس تمام صفحه می‌زند و از یار و امید امام بودن برای هاشمی می‌نویسد؛ بی‌آنکه تأکید خود این روزنامه و عقبه سیاسی آن ذره‌ای دلبستگی به امام و انقلاب ندارند. همچنین «صادق-ز» از همین طیف متظاهر به سوگواری برای هاشمی، 12 خرداد 92 به روزنامه زنجیره‌ای بهار گفت: «حاکمیت اپوزیسیون نمی‌خواهد اما ما نمی‌توانیم اپوزیسیون را از دید حاکمیت تعریف کنیم. همان گونه که ما می‌بینیم هاشمی به اپوزیسیون تبدیل می‌شود، حاکمیت هم این را می‌بیند و به هاشمی می‌گوید آشیخ اکبر باید تکلیفت را معلوم کنی؛ از شما بهره‌برداری می‌کنند و هل می‌دهند تا چهره‌ای بسازند که در مقابل نظام قرار بگیری. ضرورت دموکراسی خواهی، اینها (نهضت آزادی، سازمان مجاهدین انقلاب، دفتر تحکیم) را پشت سر کسی سوق خواهد داد که شنل اپوزیسیون را به تن کند. هاشمی که عمر نوح ندارد. 5 یا 10 سال دیگر با ما نخواهد بود اما جنبش ادامه پیدا می‌کند. اگر هاشمی، خاتمی و هر کسی نتواند حداقل خواسته‌های این جنبش را لبیک بگوید، جنبش آنها را پس می‌زند. نگران نباشید که آقای رفسنجانی می‌تواند پا به پای ما بدود یا نه، اگر نتواند همپا با جبهه اپوزیسیون بدود، حذف می‌شود... مهم نیست هاشمی چه می‌کند. او یا می‌تواند پا به پای این قطار باشد یا نه. اگر حذف شد هیچ اتفاقی نمی‌افتد، اپوزیسیون یک شخصیت دیگر را درون نظام پیدا می‌کند»(!)
اما گروهک‌هایی مانند ملی مذهبی و نهضت آزادی نگاه دوگانه‌ای مبتنی بر «حمایت تاکتیکی- انتقام» به مرحوم هاشمی داشتند چنان که ارگان اینترنتی گروهک ملی- مذهبی 19 آبان 91 نوشت: «پرسش اساسی این است که با هاشمی چگونه باید رفتار کرد؛ او که در کارنامه‌اش قلع و قمع «دیگران» را به طور پررنگ دارد و در تصمیم‌های بزرگ از جنگ تا اتفاقات سال 67، قتل‌های زنجیره‌ای ]!؟[ و... جزو تصمیم‌سازان بوده و اکنون با دموکراسی‌خواهان افق مشترک پیدا کرده است... تکلیف چیست؟ آیا باید تاریخ هاشمی را به فراموشی سپرد یا این که به طور تاکتیکی فعلاً در مورد او سکوت کرد تا اگر زوری دارد ضربه‌اش را به حکومت بزند و بعد که نوبت خود او رسید به حسابش رسید، یا این که اصولاً تاریخ او را فاش‌گویانه بر سر کوی و برزن فریاد زد و از هر سازش و حمایتی از او تن زد؟»
ارگان گروهک ملی- مذهبی ادامه می‌دهد: «تکلیف با هاشمی چیست، اگر بر این باشیم که باید پراگماتیستی عمل کرد و به فراخور وضعیت، وزن قدرت را سنجید و موضع خود را تعیین کرد؛ خیلی زود می‌توان به این رسید که پس حمایت از هاشمی به صلاح است. چرا که او به نسبتی به تحقق خواسته‌های ما نیز کمک می‌کند فارغ از این که دیگران در مورد ما چه فکر می‌کنند و اگر آرمان‌خواهانه عمل کنیم هرگز به زیر علم کسی چون هاشمی نخواهیم رفت چرا که عملکرد او با آب کوثر هم پاک نخواهد شد و همدستی با او دامن آدمی را آلوده می‌کند!»
این سایت می‌افزاید: هرگز نباید از گناه اینان گذشت اما باید با ایشان تاکتیکی برخورد کرد یعنی در برابر گناهانشان سکوت کرد تا وقت آن برسد.

از ترور شخصیت مرحوم هاشمی تا نماز با کفش و بی‌وضو پشت سر او!
برخی مدعیان حمایت از هاشمی، هیچ نسبتی با اسلام و انقلاب ندارند. یکی از این عناصر مذبذب که در فتنه 88 بازداشت شد و با نفوذ در میان شماری از روزنامه‌نگاران توانست به ملاقات مرحوم هاشمی در اردیبهشت 92 برود،‌ اعتراف جالبی در این باره دارد.
«فواد-ش» 27 اردیبهشت 92 در سایت ضدانقلابی گویا‌نیوز ضمن اشاره به ملاقات مذکور نوشت: «در سال 72 هاشمی را عامل فقر و بدبختی مردم قلمداد می‌کرد و در سال 76 خوشحال شد از اینکه دوران ریاست هاشمی تمام شده است. زمستان سال 78 هاشمی کاندیدای مجلس شده بود. با «سلطان علی پروین» عکس یادگاری می‌انداخت. من هم پرسپولیسی دوآتیشه کلی فحش به علی پروین دادم که چرا با «عالیجناب سرخ‌پوش» عکس انداخته. هر روز روزنامه‌ها را در راه برگشت از مدرسه به خانه در اتوبوس می‌خواندم. به حرف‌های بچه‌های دبیرستانی گوش می‌دادیم. همه اکبر گنجی می‌خواندند. می‌گفتند باید هاشمی رای نیاورد. عاقبت همه هم به او گفتند «آغاسی». 18 تیر سال 1380 در سالگرد کوی دانشگاه تهران روبروی درب اصلی کوی شعار می‌دادیم، «عالیجناب سرخ‌پوش ما همه گنجی شدیم.» و هنوز هاشمی منفور بود. من این صحنه‌‌ها را هیجان‌زده ثبت می‌کردم در ذهنم وی آنگاه به خطبه‌های هاشمی در نماز جمعه 26 تیر 1388 اشاره می‌کند و می‌نویسد: آن روز شعار می‌دادیم هاشمی هاشمی سکوت کنی خائنی! من در عمرم نماز نخوانده بودم. آن روز هم نمازی نمادین خواندم با کفش و بدون وضو. آخر نماز هم با یک خانم جوان کنار دستم  که نمی‌شناختم، دست دادم با خنده قبول باشید گفتیم. تا میدان ولی‌عصر رفتیم و آنجا صف ما را درهم شکستند.»

اعتماد: اوراق قرضه بی‌رویه می‌تواند دولت را ورشکسته کند
«استقراض دولت و انتشار اوراق قرضه شمشیر دو لبه‌ای است که می‌تواند موجب ورشکستگی قوه مجریه شود.»
روزنامه اعتماد با انتشار این مطلب نوشت: استقراض قوه مجریه از مردم در قالب اوراق مشارکت امر چندان شگفت‌آوری نیست و در بسیاری از کشورهای دنیا این اتفاق می‌افتد. حسن این کار در آن است که شفافیت در بخش اقتصادی دولت نسبت به قرض گرفتن از بانک‌ها بالاتر می‌رود و بدهی بازاری برای دخالت گسترده‌تر مردم را پیدا می‌کند. اما این طرح مانند هر شمشیر دولبه دیگری، اگر به درستی اجرا نشود، اثرات سوء به مراتب بزرگ‌تری برجا خواهد گذاشت که بالا رفتن بدهی‌های دولت بدیهی‌ترین آنها است.
نکته کلیدی این است که قوه مجریه در سال آینده 44 هزار میلیارد تومان از مردم در قالب اسناد خزانه و اوراق مشارکت قرض می‌گیرد و 20 هزار میلیارد تومان قرضی که از مردم گرفته بود را باید پس دهد.
این کار را از باب اینکه شفافیت در بودجه ایجاد و بدهی دولت شفاف می‌شود و بازار بدهی دولت شکل می‌گیرد امری است پسندیده. اما اینگونه استقراض‌ها بسته به آنکه در کجا سرمایه‌گذاری شود نیاز به ملاحظه دارد. چون اگر پول صرف پروژه‌ای شود که بازدهی نداشته باشد، محل بازپرداخت استقراض از مردم نمی‌تواند به شکل مداوم از مردم باشد بلکه باید در میان مدت از محل سود پروژه‌های اجرا شده حاصل شود.
بنابراین دولت باید با تدبیر به این مسائل بنگرد که صرفاً استقراض از مردم صرف سرمایه‌گذاری مناسب شود و محل باز پرداخت آن از پروژه‌های سرمایه‌گذاری باشد در این حالت است که میزان بدهی دولت سیر نزولی به خود می‌گیرد وگرنه خطر افزایش بدهی دولت به مردم می‌تواند دامنگیر شود. بازار بدهی می‌تواند راهگشا باشد، به شرطی که توجه کافی و برنامه‌ریزی لازم را داشته باشد وگرنه مشکلاتی که می‌سازد بیش از قرض گرفتن از بخش‌های دیگر است.
فراموش نکنید دولت به بانک‌ها و پیمانکاران طلبکار سود پول نمی‌پردازد، حال آنکه به اوراق مشارکت سود تعلق می‌گیرد و پرداخت آن در صورتی که با انتشار اوراق جدید همراه باشد، چون باتلاق شیره اقتصاد را به درون می‌کشد و حتی می‌تواند موجب ورشکستگی قوه مجریه شود.

سیاست ارزی دولت به تورم ختم خواهد شد
یک روزنامه حامی دولت نوشت: با دلار 4 هزار تومانی، تورم سر بلند می‌کند.
وقایع اتفاقیه در گزارشی خاطرنشان کرد: زمانی که بانک مرکزی اعلام کرد، از این پس نرخ ارز در حاشیه بازار تعیین خواهد شد و این بانک دیگر در قیمت‌گذاری دخالت نخواهد کرد، شاید تصورش را هم نداشت، افزایش لجام گسیخته نرخ ارز که دلار را تا مرز چهار هزار تومان هم رساند، تک‌رقمی شدن نرخ تورم را با ابهام مواجه کند. گویا بانک مرکزی با تعیین نرخ ارز در حاشیه بازار، گل به خودی زد زیرا تشدید نظارت‌های این بانک و برخوردهای قهری با برخی صرافان، حکایت از آن دارد که عمر آزادسازی نرخ ارز، بسیار کوتاه بود و گران شدن بسیاری از کالاها که تأمین مواد اولیه‌شان برای تولید، نیاز به دلار ارزان دارد، موجب تورم بسیاری از کالاها، به ویژه کالاهای صنعتی در کشور شد؛ همچنین کالاهای وارداتی هم این روزها قیمت خود را بالا کشیده‌اند. حالا اصلی‌ترین نگرانی، از بازگشت تورم دوررقمی به اقتصاد ایران است؛ دست کم به تحلیل بسیاری از صاحب‌نظران اقتصادی این اتفاق، مخدوش شدن دستاورد رساندن تورم به زیر 10 درصد، در آینده‌ای نه چندان دور به وقوع خواهد پیوست. روند افزایشی نقدینگی که بر اساس آمارهای رسمی بانک مرکزی، بیشتر از هزار هزار میلیارد بوده و هنوز شرایط برای مهار مهیا نشده است، بدون هیچ تعارفی، هم بر تورم و هم بر بازار ارز تأثیرگذار بوده و هر دو را بیش از هر زمان دیگری، روی ریل افزایش قرار خواهد داد. به اعتقاد این تحلیلگران، همه این اتفاق‌ها موجب شده است در این مقطع از شرایط اقتصادی، انتظار از بازار ارز، افزایش قیمت‌ها باشد نه روندی کاهشی. از سوی دیگر، رصد تحولات قیمتی برخی بازارها، دو حالت از تأثیر افزایش نرخ دلار در تورم بسیاری از کالاها را به تصویر می‌کشد؛ اینکه جو روانی چهارراه استانبول موجب گرانی در بازارهای مختلف می‌شود یا این نکته که برخی کالاهای وارداتی که تولید داخلی مشابه آنها در داخل کشور وجود ندارد، واقعاً به تبعیت از دلار چهار هزار تومانی، گران‌تر شده‌اند.
نمونه این اتفاق، چند روز پیش در بازار لوازم خانگی افتاد؛ به طوری که محمد طحانپور، دبیر اتحادیه تولیدکنندگان و توزیع‌کنندگان لوازم خانگی، از افزایش چهار تا هفت درصدی قیمت در بازار لوازم خانگی با وجود دلار چهار هزار تومانی خبر داده و پیش‌بینی کرده بود، روند افزایشی قیمت‌ها در بازار آزاد ارز ادامه داشته باشد. انگار بار دیگر، تورم، نوسانات نرخ ارز، افزایش حجم نقدینگی، رکود اقتصادی و کسری بودجه دولت، دست به دست هم داده‌اند تا بسیاری از مأموریت‌های اقتصادی آن با شکست مواجه شوند، در حالی که فقط چند ماه برای تحقق آنها زمان دارد.