kayhan.ir

کد خبر: ۹۳۲۳
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۳۹۳ - ۲۲:۱۲

مادر متدین زیباکلام چه دعایی در حق او می‌کند؟ (خبر ویژه)

صادق زیباکلام می‌گوید مادر متدینش نگران عاقبت به خیری اوست.

زیباکلام پایان سال 1392 یادداشتی را منتشر کرده و نوشت: بزرگترین آرزوی من برای سال جدید آن است که خداوند به من ایمان و تقوا عنایت بفرماید. این آرزو را مادرم همواره در مورد من داشته است. به هر کس رسیده گفته «صادق» (یعنی من) را دعا کنید که با ایمان و مومن شود. فکر کنم، یعنی مطمئن هستم که ضعف‌ها و سستی‌های اعتقادی زیادی دارم که مادرم این همه نگرانم هست و دعا می‌کند خداوند به من ایمان و تقوا عنایت فرماید و مومن شوم. همین چند روز پیش بهشان تلفن کردم که از ورودشان به مشهد اطمینان پیدا کرده باشم که بحمدالله به سلامت رسیده بودند. قبل از آنکه مجالی پیدا کنم بپرسم پروازتان چطور بود، باز گفتند که اولین حاجتی که از حضرت ثامن‌الائمه(ع) خواستم، التماس برای آن بود که تو باایمان و باتقوا شوی.
وی می‌افزاید: مادر من بیش از آن که نگران این دنیای من باشد، همواره نگران آن دنیای من بوده. همواره به من می‌گوید؛ «مادر این دنیا زودتر از آنچه فکر کنی تمام می‌شود... یک ذره به فکر آخرتت باش.» نمی‌دانم چرا این‌قدر مادرم فکر می‌کند که وضع دین و ایمان من خراب است. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم که اگر این‌قدر که مادرم نگران آن دنیای من است، یک مقداری هم دغدغه این دنیای مرا می‌داشت، بد نمی‌شد.
صادق زیباکلام ادامه می‌دهد: شاید حق با مادرم باشد و آن دنیای من خراب که چه عرض کنم افتضاح باشد. البته کلاً مادرم دید خیلی منفی نسبت به من دارد. اگر جایی ده‌ها نفر باشند و من هم باشم و اتفاق سوئی بیفتد، مادرم بی‌اختیار به من می‌گویند «کی درست می‌شوی...» مادر من درست برعکس مادران دیگر است. من را یک‌جورهایی ام‌الفساد و مفسد فی‌الارض می‌داند. بعضی وقت‌ها آن‌چنان در مورد من صحبت می‌کند و از مخاطب می‌خواهد برای من دعا کند که اگر مخاطب مرا نشناسد تصور می‌کند که من منگل یا عقب‌مانده هستم، یا معتاد به شیشه و کرک هستم و یا تا سوم راهنمایی بیشتر نتوانسته‌ام درس بخوانم، یا جانی بالفطره هستم و یا سارق و راهزنی بی‌رحم و یا مال مردم‌خور و خلاصه سمبل همه زشتی‌ها و پلیدی‌ها.
وی خاطر نشان کرده است: حتی در مواردی که دیگران از باب احترام یا از باب اعتقاد از من تعریف و تمجید کرده‌اند، ایشان به یک‌باره پاسخ داده‌اند که شما (یعنی تعریف‌کننده) مرا خوب نمی‌شناسد. او فقط ظاهر مرا می‌بیند و نمی‌داند که چه پرونده سنگین و مهیبی در آن دنیا دارم. از تعریف‌کننده می‌خواهد که به جای آن حرف‌ها برایم دعا کند تا شاید ذره‌ای ایمان پیدا کنم و بار معصیتم در آن دنیا اندکی سبک‌تر شود. از دیگر توجهات ایشان در مورد من پرداخت رد مظالم و صدقه است. صدقه را می‌فهمم و دست‌بوسشان هستم که فکر سلامت و رفع بلا از من است؛ اما هیچ‌وقت نفهمیده‌ام که چرا این همه نیاز به رد مظالم دارم؟
زیباکلام نوشت: از رضا‌شاه که دفاع کرده بودم دیگر نورعلی نور شده بود. نه تنها به من گفتند؛ «تن آن مرد (منظورشان مرحوم پدرم هست) را در قبر لرزانده‌ام»، بلکه گفتند: «هم دنیایم را تباه کرده‌ام و هم آخرتم را.» از همه جالب‌تر آن بود که معتقد بودند «اگر خداوند معصیت‌های دیگرم را ببخشد، دفاع از رضاشاه حتی با توبه هم امکان بخشش وجود ندارد.» نمی‌دانم برای دفاعم از رضا شاه چقدر رد مظالم دادند. فقط می‌دانم تا چند هفته‌ای، هر کس مرا می‌دید، می‌پرسید چکار کرده‌ام که مادرم این همه به آدم‌ها التماس می‌کند که برایم دعا کنند. بعضی وقت‌ها دچار مالیخولیا می‌شوم که نکند برخی از هم‌مسجدی‌هایش از دوستان اصول‌گرا هستند که این قدر پرونده‌ام نزدش خراب است.
زیبا‌کلام در پایان می‌نویسد: به هر حال از من خواسته‌اند در آستانه سال جدید توبه کنم و به فکر قیامتم باشم که این دنیا زود می‌گذرد. من هم از همه خوانندگانی که مرا می‌شناسند استدعا می‌کنم که آرزوی من و مادرم را برآورده کنند و دعا کنند که خداوند مرا به راه راست هدایت کند.