kayhan.ir

کد خبر: ۸۷۴۱
تاریخ انتشار : ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۸:۵۵

10 پرسش مهم پیرامون اسلامی شدن دانشگاه‌ها


اشاره:
بحث مهم وتعیین کننده اسلامی کردن دانشگاه ها ،سالیانی است که دغدغه مهم بسیاری از دلسوزان کشور است . درست تر آن است که بگوییم از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی،یکی از آرزو های مهم واساسی داشتن دانشگاهی اسلامی ومستقل برای تربیت نسلی توانمند وخود اتکا بوده است. توفیقات بسیاری در این مسیر حاصل شده که حاصل تلاش دلسوزان امر است اما قطعا تا نقطه مطلوب فاصله ای بسیار طولانی داریم.تاکیدات چند سال اخیر رهبر معظم انقلاب بر این امر باردیگر موضوع دانشگاه اسلامی را به دغدغه مهم علاقه‌مندان به امور زیر بنایی تبدیل کرد ومباحث نظری در باره آن بالا گرفت.صفحه دانشگاه به فراخور اهمیت موضوع دیدگاههای گوناگونی در این باب تقدیم شما کرده و ان‌شاءالله خواهد نمود.
   پرسشهای مهمی که در این مجال تقدیم می‌شود می‌تواند راه گشا وتاثیر گذار در مقال بوده وبه پاسخگویی اهل نظر منتهی شود:
در این نوشتار قصد داریم به 10 سؤال اصلی و مهم که اغلب در مواجهه با مسئولان نهادهای سیاست‌گذار مطرح می‌شود، پاسخ دهیم. باید توجه داشت که قصد ما از طرح این مباحث توجیه کم‌کاری‌ها و نادیده انگاشتن اقدام‌های اشتباه نیست بلکه دقت دادن بیشتر به مسائلی است که در بدو امر بسیار ساده و بدیهی به نظر می‌رسند. البته شاید لازم باشد به هر یک از این سؤال‌ها به صورت جداگانه و مفصل پاسخ داد اما از آنجا که بسیاری پاسخ‌ها به هم شبیه‌اند، ذیل یک سؤال آورده شده‌اند.
 1. میزان اهتمام متولیان امر به مسئله‌ی اسلامی‌ کردن دانشگاه‌ها چقدر بوده است؟ آیا مشکل در نبود اراده برای اجراست یا نبود امکانات؟ نتوانسته‌اند یا نخواسته‌اند؟
تصور ابتدایی بسیاری از منتقدان این است که مسئولان متولی اسلامی شدن دانشگاه‌ها به لحاظ شخصی اعتقادی به اسلامی شدن نداشته‌اند و از روی عمد اهتمام لازم را برای اجرایی‌کردن این مسئله به خرج نمی‌داده‌اند.
 واقعیت این است که اگرچه تصمیم‌های شخصی افراد از ابتدای انقلاب اسلامی روند اسلامی‌کردن دانشگاه‌ها را تند و یا کند کرده است، اما قاطبه‌ جریان متولی این فرآیند در دوره‌های سیاسی مختلف افرادی متعهد، دغدغه‌مند و دلسوز تشکیل می‌داده‌اند که بنا به فهم خود اقدامی را در این راستا صورت داده‌اند. از ابتدای انقلاب ده‌ها نهاد و صدها نفر از نخبگان تلاش کرده‌اند که برای اسلامی شدن دانشگاه‌ها کاری انجام دهند؛ از تشکیل ستاد اسلامی کردن دانشگاه‌ها گرفته تا شورای عالی انقلاب فرهنگی، جهاد دانشگاهی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، سازمان سمت و ده‌ها مؤسسه‌ دیگر همگی قصد داشته‌اند تا گامی برای اسلامی شدن بردارند و نمی‌توان تمام ایشان را به کارشکنی متهم نمود.لذا آنچه امروز با شدت وضعف حقیقی ،شاهد آن هستیم بیشتر حاصل "نتوانستن" هست تا"نخواستن"!
2. آیا مسئولان متولی اسلامی کردن دانشگاه‌ها تعریف مشخصی از اسلامی کردن را پذیرفته‌اند؟ آیا بدون داشتن تعریف مشخص از «دانشگاه اسلامی» و «علم دینی» می‌توانیم به دانشگاه اسلامی برسیم؟ آیا به نظریه‌ی جدیدی برای اسلامی شدن دانشگاه‌ها نیاز است یا همان نظریه‌های قبلی کفایت می‌کنند؟
متأسفانه علی رغم گذشت سی و چند سال از انقلاب اسلامی، باید گفت که همچنان بین مسئولان و متولیان امر در رابطه با تعریف «دانشگاه اسلامی» اختلاف نظر وجود دارد و تعریف واحد و مشخصی مورد توافق قرار نگرفته است، اما در مجموع می‌توان گفت گستره‌ قلمرو اسلامی‌ شدن از ابتدای انقلاب بسیار افزایش پیدا کرده و در مجموع بین مسئولان فهمی عمیق‌تر در این رابطه حاصل شده است.
در دوران کنونی اگرچه هنوز کسانی هستند که اسلامی‌ شدن را صرفاً با احداث نمازخانه، اخراج استادان ضدانقلاب و اصلاح وضعیت پوشش دانشجویی همسان می‌گیرند اما بسیاری از مسئولان امروز معتقدند که اقدام‌های فوق،هرچند ضروری‌ست اما به تنهایی دردی را دوا نخواهد کرد و این ساختار دانشگاهی است که باید اصلاح گردد؛ متون درسی باید تغییر کند؛ فضای حاکم بر دانشگاه می‌باید فضای تعلیم و تربیت باشد و از همه مهم‌تر علم دینی بر دانشگاه‌ها حاکم شود.
 3. اسلامی‌ شدن فرآیندی از بالا به پایین است یا از پایین به بالا؟ به صورت یک امر درون‌زاست یا برون‌زا؟ دولتی است یا مردمی؟
از این سؤال دو برداشت می‌توان داشت؛ برداشت اول این است اسلامی‌ شدن چون فرآیندی از پایین به بالاست، دولت نباید کاری به اسلامی ‌شدن دانشگاه‌ها داشته باشد. دانشگاه‌ها مستقل‌اند و خود در این رابطه تصمیم می‌گیرند که اسلامی شوند یا نه. این برداشت از یک رویکرد لیبرالی نشأت می‌گیرد که مجموعه‌ وظایف دولت را تنها در امور مربوط به رفاه و امنیت جامعه می‌داند. اما از نظر ما دولت تنها متولی آب، نان، جاده و تفریح مردم نیست بلکه متولی سعادت اخروی ایشان نیز هست.
 متأسفانه برخی چنان این مسئله را مطرح می‌کنند که انگار مهم‌ترین مانع اسلامی‌ شدن دانشگاه‌ها دولت است و اگر دولت کاری به کار دانشگاه‌ها نداشته باشد، خود به خود اسلامی خواهند شد! درحالی که اساساً امور معنوی از سنخ مسائلی هستند که چون با طبع مادی و غریزی اولیه انسان سازگاری ندارند، نیازمند مراقبت بیرونی نیز هستند و پیگیری خاص می‌طلبند. اما برداشت دوم از سؤال به معنای این است که آیا اگر مردم (در اینجا دانشگاهیان) از ریشه با اسلامی شدن مخالف باشند آیا دولت با اجبار می‌تواند کاری را پیش ببرد؟ پاسخ منفی است.
 بسیاری از امور اگر از جانب دولت سیاست‌گذاری نشود هیچ‌کس به صورت فردی توانایی اصلاح آن را نخواهد داشت؛ برای مثال نقش دولت در اسلامی کردن ساختار اداری دانشگاه، تدوین آیین‌نامه‌های ارتقا و جذب اساتید، تغییر سرفصل دروس، ساعات تدریس، عناوین پژوهشی و... واضح است. همچنین برخی فعالیت‌های ترویجی در ایجاد دانشگاه اسلامی و نیل به علم دینی نیز با سیاست‌گذاری دولت تقویت می‌شود.
اسلامی‌ شدن از سنخ اموری است که اراده‌ دانشگاه‌ها و دولت هر دو را با هم می‌طلبد و تجربه نشان داده که اگر از اهرم زور و اجبار استفاده شود، در دراز مدت نتیجه‌ی معکوس خواهد داد.
 4. چقدر می‌توان به اسلامی‌ شدن از راه ساختارهای دولتی امیدوار بود؟ آیا اساساً با فعالیت ستادی دانشگاه اسلامی می‌شود یا باید به سراغ خود دانشگاه‌ها رفت؟
باید توجه داشت که حضور دولت لزوماً به معنای کافی بودن اقدام‌های دولتی نیست و بروکراسی دولتی یکی از موانع اساسی در پیشبرد امور در ایران است و اینکه تصور شود با سیاست‌گذاری و ابلاغ صرف مصوبات، کاری از پیش خواهد رفت، تصوری خام خواهد بود. باز هم تجربه نشان می‌دهد که با مکانیسم‌های مجازات – پاداش و با استفاده از افرادی که منش کارمندی دارند و به صورت از سربازکنی کار را انجام می‌دهند، اسلامی‌ شدن حاصل نمی‌شود و نیاز به افرادی معتقد و دغدغه‌مند، چه در دولت و چه در خارج آن است تا این فرآیند را پیگیری کنند. باید روحیه‌ای جهادی با تلاشی عالمانه تلفیق شود و جنبشی فراگیر سرتاسر دانشگاه‌ها را در بر بگیرد تا روندی رو به رشد داشته باشیم.
 واقعیت این است که بسیاری از متولیان اسلامی کردن دانشگاه‌ها اهمیت چندانی برای جمع‌های کوچک استادی و فعالیت‌های دانشجویی قائل نیستند و تصور نمی‌کنند که خیلی از این دانشجوهای عادی که در گروه‌های کوچک مطالعاتی و پژوهشی جمع شده‌اند، تأثیراتی به مراتب بیشتر از این فعالیت ستادی دارند و اگر از همین آب باریک حمایت به عمل آید جوی‌ها و رودها تشکیل خواهد شد.
 5. جایگاه داشتن "نقشه" در فرآیند اسلامی‌ شدن چیست؟ اسلامی شدن یک فرآیند هماهنگ است یا اقتضایی و محلی؟ نقشه‌نیاز داریم یا نقشه‌ها؟
اسلامی‌ شدن مانند هر فرآیند برنامه‌ریزی‌ شده‌ی دیگر نیازمند نقشه‌ی راه و عملکرد است. البته سند دانشگاه اسلامی همانند نقشه‌ی جامع علمی، نقشه‌ی مهندسی فرهنگی و سند تحول در آموزش و پرورش قرار نیست تمام مشکلات را حل کنند اما تدوین این سیاست‌ها چند فایده‌ی مهم خواهد داشت:
 نخست اینکه دست‌اندرکاران سیاست‌گذاری نظام حول مفاهیم و راهبردهای اصلی اسلامی ‌شدن اجماع خواهند کرد و بدین ترتیب جلوی تشتت و ناهماهنگی در اجرا گرفته خواهد شد و مشخص می‌شود که تعبیر دقیق اسلامی‌ شدن که پذیرفته شده چیست و تعابیر افراطی و تفریطی کدام‌اند.
 دیگر آنکه افرادی که در صف و در دانشگاه‌ها به دنبال اسلامی‌ کردن هستند، نسخه‌ای جهت اجرا به دست خواهند آورد که اگر به خوبی نگاشته شده باشد، نقشه‌ی راه آن‌ها را به معنای دقیق کلمه نشان خواهد داد. بسیاری از رؤسای دانشگاه‌ها و معاونان ایشان نه تخصص و زمینه‌ی خاصی در رابطه با اسلامی‌ شدن و مفاهیم مرتبط با آن دارند و نه مشکلات اجرایی و تراکم کاری به ایشان فرصت تأمل و برنامه‌ریزی کردن در این رابطه را خواهد داد. بنابراین تدوین سیاست‌های این چنینی امکان فعالیت در این زمینه را برای اغلب مدیران میانی که اشراف چندانی به لحاظ تئوریک و نظری بر موضوع ندارند، فراهم خواهد کرد.
 البته در نگاشت سند دانشگاه اسلامی باید به شرایط متفاوت دانشگاه دولتی و آزاد، تهران و شهرستان، کوچک و بزرگ و... توجه کرد و تا حدی در اجرای مصوبات به این دانشگاه‌ها باید استقلال عمل داده شود.
 6- آیا 14 سال زمان ، برای سیاست‌گذاری و تصویب اسناد کفایت نمی‌کند؟ آیا بهتر نیست به جای سیاست‌گذاری سراغ اجرای مصوبات قبلی برویم؟ آیا ما به اندازه‌ی کافی در رابطه با اسلامی‌ شدن، سیاست نداریم؟
ضمن تأکیدبراینکه یکی از مشکلات اصلی در فرآیند اسلامی‌ شدن، نبود نظارت مسمتر و نبود ضمانت اجراست و اینکه پیگیری مصوبات و اسناد قبلی و اجرایی کردن آن‌ها اولویت بیشتری نسبت به تصویب مصوبات جدید دارد، باید گفت که ما در رابطه با اسلامی‌ شدن دانشگاه‌ها در بخش‌هایی با تراکم قانون و مصوبه مواجه هستیم، اما در بخش‌هایی خلأ وجود دارد؛ برای مثال «سند دانشگاه اسلامی» که مصوب سال 1379 است در رابطه با گزینش استاد، دروس معارف اسلامی، بازنگری در متون درسی و بسیاری موارد دیگر آنچه لازم است گفته اما در بخش‌هایی مانند مدیریت دانشگاه و اصلاح فضای فرهنگی دانشگاه‌ها همچنان جای خالی وجود دارد.
 به طور کلی اغلب اسناد کلان مرتبط با تحول علم و دانشگاه از چند مشکل رنج می‌برند:
- در آن‌ها به ذکر کلیات بسنده شده، آن هم کلیاتی آرمانی و بسیار بزرگ که معلوم نیست اگر تمامی امکانات و افراد کشور هم بسیج شوند بتوان به آن‌ها رسید. مواردی مانند «حاکمیت ارزش‌های اسلامی بر فضای دانشگاه» یا «قدسی نمودن دانش» که به عنوان اهداف این نقشه‌ها مطرح می‌شود اگرچه دوست داشتنی است، اما به سادگی و حداقل ظرف مدت کوتاه در نظر گرفته شده برای اجرای نقشه‌ها، حاصل نمی‌شود.
 - دوم اینکه راهبردها و سیاست‌های حاکم بر این نقشه‌ها باید ناظر به حل مسئله و مشکل خاص باشد که متأسفانه این‌گونه نیست. اساساً یک «راهبرد» باید بیان کند که بین روش‌های گوناگون برای حل یک نقیصه و با توجه به شرایط و امکانات موجود، «از چه طریق» می‌خواهیم به مطلوب برسیم. نه آنکه هر چه فعالیت خوب و لازم در عالم است را به عنوان راهبرد پیشنهاد بدهد.
- و در نهایت یک سند باید سلسله مراتب اقدام‌ها به صورت مرتبط با هم و از کلی به جزئی مطرح کند که با اجرای آن مشکل مرتفع شود اما اغلب این اسناد حرف‌ها و آرمان‌های بزرگی را مطرح می‌کنند بدون اینکه بدانند چگونه می‌توان بدان‌ها رسید. به عنوان مثال ما در کشور ضعف تولید علم داریم؛ وقتی می‌گوییم «راهبرد ما برای تولید علم، تقویت نظریه‌پردازی در کشور است» یعنی ما از راه پژوهش و مطالعه راه‌های مختلف برای تولید علم را بررسی کرده‌ایم و دیده‌ایم که بین «ترجمه‌ی کتاب‌های جدید، بورس دانشجویان و...» این «شیوه» بهترین است و ذیل آن نیز باید اقدام‌های جزئی‌تر مطرح شود که البته پی‌بردن به این راهکارهای جزئی نیازمند کار پژوهشی است که در تدوین اغلب اسناد بالادستی بدان بی‌توجهی می‌شود که امیدواریم در بازنگری سند دانشگاه اسلامی به این موارد توجه بشود.
 7. بین مؤلفه‌های مختلف دانشگاه اسلامی، اسلامی‌ شدن ظاهر دانشگاه (به طور مشخص در موضوعاتی مانند پوشش، روابط دختر و پسر، نماز و...) چقدر اهمیت و اولویت دارد؟ چقدر امکان تحقق دارد؟
در واقع پاسخ به این سؤال نیازمند مشخص شدن یک سؤال تئوریک و زیربنایی‌تر است و آن اینکه در تربیت فرد و جامعه، اصلاح باطن اولویت دارد یا اصلاح ظاهر؟ اگر الگوی بعضی از اساتید که معتقدند اصلاح ظاهر مقدم بر باطن است را بپذیریم، اقدام‌هایی که از نظر برخی در اسلامی‌ شدن دانشگاه‌ها سطحی تلقی می‌شوند، مثل عفاف و حجاب و تفکیک جنسیتی بسیار هم عمقی خواهند شد بلکه به‌واقع تنها اقدام اساسی در این رابطه محسوب می‌شوند. چرا که اصلاح ظاهر ساده‌تر بوده و تأدب حداقلی به آداب شریعت را نشان می‌دهد و چنین فرهنگی لاجرم افراد را متناسب با خود تغییر خواهد داد.
 برخلاف آنچه از سوی مخالفان تبلیغ می‌شود، دانشگاه و دانشگاهیان به نسبت سایر صنوف و اقشار جامعه، کمترین تأثیرپذیری را از فضای آن دارند و اتفاقاً جزو اقشار "هنجارفرست" جامعه محسوب می‌شوند. اما این‌گونه نیست که دانشگاه بریده از جامعه بتواند این فرآیند را به راحتی طی کند.
 این تفاوت در واقع تفاوت دو مشرب فکری، عرفانی و تربیتی است؛ دسته‌ی اول باید به این سؤال پاسخ بدهند که آیا بدون تغییر در نظر و عقیده، ایجاد تغییر در ظاهر ممکن است؟ و دسته‌ی دوم باید بگویند که چه تلازمی وجود دارد که اگر فردی به امری معتقد باشد، به عمل بدان هم ملتزم باشد؟ به هر حال پاسخ به این سؤال‌ها به سادگی میسر نیست و در اینجا موضوع بحث مطرح شد.
 8. آیا امکان ایجاد یک دانشگاه اسلامی بدون توجه به بیرون جامعه ممکن است؟ آیا تا جامعه‌ی ما اسلامی نشود، دانشگاه‌ها اسلامی می‌شود؟
علی رغم آنکه گفته شد،دانشگاه و دانشگاهیان تأثیرپذیری کمتری از فضای آن دارند و جزو اقشار هنجارفرست جامعه محسوب می‌شوند، اما این‌گونه نیست که دانشگاه بریده از جامعه بتواند این فرآیند را به راحتی طی کند. در واقع اسلامی‌ شدن دانشگاه‌ها عمق و گستره‌ی زیادی دارد و باید اجزای فراوانی در درون و بیرون دانشگاه با یک‌دیگر هماهنگ شوند که این کار مشکلی است.
 برای مثال در گروه معارف استادان باید معلومات بسیار زیادی داشته باشند و بتوانند پاسخ سؤال‌های متنوع دانشجویان را با صبر و حوصله بدهند؛ استادان دروس تخصصی باید مهارت آموزشی مناسب داشته باشند و در اختصاص نمره، عدالت را رعایت کنند؛ مدیر خوابگاه باید از وقت شخصی و اوقات فراغت خود برای حل مشکلات روحی و روانی دانشجویان بزند؛ مواد مخدر در حاشیه‌ی دانشگاه به فروش نرود؛ فضای دانشکده‌ها وسیع و جذاب و نه افسرده و مرده باشد؛ امکانات غذایی و تفریحی فراهم باشد؛ بودجه‌ی تغییر متون درسی به درستی تخصیص داده شود؛ محیط دانشگاه‌ها مختلط و تحریک‌آمیز نباشد؛ برخورد مأمورین حراست و انتظامات با دانشجویان توهین‌آمیز نباشد؛ و خلاصه هماهنگ کردن این افراد که همگی ویژگی‌های روانی خاص خود را دارند و از فضای جامعه نیز تأثیر می‌پذیرند، امری ضروری وتاثیر گذار است.
 9. با این همه اقدام‌ها و تلاش، چرا اسلامی‌ شدن دانشگاه‌ها نتایج عملی و ملموسی نداشته‌است؟ چرا آمد و شد مدیران باعث نشده که تغییری در فضای دانشگاه‌ها «مشاهده» شود؟ پس چه زمانی قرار است دانشگاه‌ها اسلامی شوند؟
قبل از پاسخ به این سؤال باید تکلیف خود را راجع به ماهیت «فرآیند اسلامی‌ کردن دانشگاه‌ها» تعیین کنیم؛ آیا این مسئله از سنخ «مشکل» است که باید «پروژه» و اقدام‌هایی برای حل آن طراحی شود یا از سنخ «مسئله» و رویکرد است که باید «فرآیند و پروسه»ای برای تغییر آن در نظر داشت؟ اگر اسلامی‌ شدن را به مثابه یک پرونده بدانیم که شامل اقدام‌هایی است که با انجام آن‌ها پرونده پیش می‌رود و پروژه به پایان می‌رسد، این پرونده سال‌هاست که بسته شده و تمامی اقدام‌هایی که می‌بایست در این رابطه انجام شود، در گذشته امتحان شده و در یک کلام پروژه‌ی اسلامی‌ کردن دانشگاه‌ها شکست خورده است!  اما اگر به واقع معتقد هستیم که اسلامی شدن از جنس تربیت انسان‌هاست و پروسه و فرآیندی در جهت تغییر فضای حاکم بر یک جامعه است، نباید به‌دنبال نتایج دم دستی و سریع باشیم و ارزیابی این فرآیند نیز با ارزیابی یک پروژه متفاوت خواهد بود. برای مثال یکی از اقدام‌هایی که تقریباً توسط تمامی صاحب‌نظران و در اغلب اسناد مرتبط با اسلامی‌ شدن مطرح شده، «جذب و گزینش اساتید متعهد و متخصص» برای تدریس در دانشگاه‌هاست. حال سؤال اینجاست که آیا این اقدام یک بار برای همیشه در یک دانشگاه انجام می‌شود؟ آیا نمی‌بایست دانسته‌های علمی و حتی اعتقادی اساتید دانشگاه‌ها مرتب به‌روز شود و متناسب با تغییر شرایط زمانه بهبود یابد؟ آیا خود اساتید از شرایط فرهنگی و سیاسی جامعه تأثیر نمی‌پذیرند و تغییر نمی‌کنند؟
 پاسخ عالمانه به این سؤال‌ها نشان می‌دهد که نگاه پروژه‌ای و کوتاه‌مدت به این فرآیند، مانعی بر سر راه اسلامی ‌شدن بوده و ما را از کوشش مستمر و طراحی راه‌های جدید دور خواهد نمود. اسلامی‌ شدن روندی دفعی و یک‌باره نیست و اساساً بسیاری از کارهایی که ما در رابطه با اسلامی‌کردن علم و فرهنگ دانشگاه انجام می‌دهیم از سنخ همین کارهایی است که به زودی اثرش را نمی‌توان «مشاهده» کرد. بنابراین باید خود اقدام‌ها را مورد ارزیابی و رصد قرار داد و نه فضای بیرونی را که به این سادگی تغییر نمی‌کند.
 10. اصلی ترین راهکار اسلامی‌ شدن دانشگاه‌ها چیست؟
اگر فرآیندی بودن اسلامی‌ شدن را پذیرفته‌ایم، به نظر می‌رسد راهکار اصلی اسلامی‌ شدن، از نوع فرآیند باشد. بنابراین هر راهکاری که تحمیلی، ضربتی و کوتاه مدت باشد محکوم به شکست خواهد بود. به نظر میرسد راهکار اصلی اسلامی‌ شدن دانشگاه‌ها «ترویجی» است. البته ترویج به معنای اعم کلمه که ترویج سند دانشگاه اسلامی، مفهوم اسلامی‌ شدن، دعوت کردن از اساتید مختلف و نیز درگیرکردن بدنه‌ی اساتید و دانشجویان منتقد، اجرای مشارکتی فعالیت‌های لازم همه و همه را شامل می‌شود. باید روی جمع‌های کوچک ولی عمیق دانشجویی - استادی سرمایه‌گذاری کرد تا نتیجه‌ کار احتمالاً بعد از 8-10 سال به دست آید.

محمدحسین سیاح‌طاهری