kayhan.ir

کد خبر: ۷۶۳۴۷
تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۴۵

اخبار ویژه



حباب ترکید /وزن واقعی اصلاح‌طلبان معلوم شد
سرانجام پس از ماه‌ها فضاسازی رسانه‌ای جریان اصلاحات درباره انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس دهم شورای اسلامی، نتیجه به دست آمده درباره ترکیب هیئت رئیسه این دو نهاد، عیار اصلاح‌طلبی را روشن ساخت و حباب کاذب ایجاد شده خیلی زودتر از پیش‌بینی‌ها ترکید.
روزنامه جوان با انتشار این تحلیل نوشت: چند روز پس از آنکه اعضای مجلس خبرگان رهبری در تصمیمی انقلابی به ریاست آیت‌الله جنتی رأی دادند و توهم اصلاح‌طلبان را برای این نهاد غیر حزبی و غیرجناحی باطل کردند، نمایندگان مجلس دهم نیز گام دوم را محکم‌تر برداشتند و با انتخاب علی لاریجانی به عنوان رئیس موقت مجلس نشان دادند بین واقعیت و آرزو فاصله بسیار است.
محمدرضا عارف که در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 به رغم میل باطنی و تحت فشار پدر خوانده‌های اصلاحات مجبور به کناره‌گیری از رقابت‌ها شد، خرداد امسال با اندیشه ریاست مجلس دهم نامزد انتخابات مجلس شد. به صورت طبیعی شاید او این انتظار را در خود تقویت کرده بود که با حمایت اصلاح‌طلبان و طیف نزدیک به دولت راه همواری برای رئیس شدن دارد، اما اتفاقات روز یکشنبه دو واقعیت را برای دکتر عارف آشکارتر ساخت؛ اول اینکه برخلاف القائات رسانه‌ای، اعتدال و اصلاحات قرابت چندانی با هم ندارند و هر کدام از آنها راه خود را می‌پیمایند، ولو اینکه در مواردی اشتراک منافع آنها را به هم نزدیک کند. چه آنکه اگر غیر از این بود اکثریت ادعایی اصلاحات و اعتدال می‌بایست عارف را بر کرسی ریاست می‌نشاند. بنابراین برخلاف توجیهات پس از شکست اصلاح‌طلبان که از خلوص و انسجام 103 نفره آنها می‌گوید، فراکسیون ادعایی آنها بسیار شکننده و تابع حوادث است (به این ادعای خنده‌دار اضافه کنید که گاهی تعداد نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس را تا 145 نفر هم افزایش دادند!) چنانکه مصطفی کواکبیان در اظهارنظری طعنه‌آمیز به اعضای لیست ادعایی امید، پس از اشاره به این نکته که 50 نفر از اعضای این لیست به لاریجانی رأی دادند، گفت: «آنها گرچه میثاق نامه امیدرا امضا کرده بودند و عکس یادگاری با ما گرفتند اما زنبیل را جای دیگری بردند!»
واقعیت دیگری که می‌توان اشاره کرد، نوع نگاه پدر خوانده‌های اصلاحات به عارف است. همان‌ها که او را «اصلاح‌طلب بدلی» می‌خوانند و از تکرار آن هم ابایی ندارند. این جماعت همواره کسانی را اصلاح‌طلب واقعی می‌دانند که سابقه عبور از ساختارهای رسمی نظام داشته باشند. اینان خود را نه «در نظام» که «برنظام» تعریف کرده‌اند. بنابراین هرچه ساختارشکن‌تر، اصلاح‌طلب‌تر! بنابراین عارفی که همواره خود را درون نظام تعریف کرده و می‌کند، نمی‌تواند مطلوب این جریان باشد.
در کنار اینها اگر دکتر عارف در سال 92 با «کناره‌گیری» از رقابت‌های انتخاباتی توانست اصلاح‌طلبان را شریک پیروز معرفی کند، «حضور» او در انتخابات هیئت رئیسه مجلس دهم برای مشخص کردن وزن جریان اصلاح‌طلب تا اندازه‌ای توانست توهم پیروی اصلاح‌طلبان را از بین ببرد و القای پیروزی دروغین را برطرف کرد که آن ادعاها طبل توخالی بیش نبوده است.
انتخابات هیئت رئیسه مجلس دهم این واقعیت را عیان کرد که چگالی وزن اصلاح‌طلبان بسیار پایین‌تر از آنی است که تبلیغ و بزرگنمایی رسانه‌ای می‌شود. تصمیم نمایندگان خانه ملت بار دیگر توهم «این همانی» نزد مدعیان اصلاحات را فروپاشید و ثابت کرد ایران، تهران نیست. ضمن اینکه تصمیمات خانه ملت در بهارستان گرفته می‌شود نه در کف خیابان و صفحات روزنامه‌ها.

مخالفت کرباسچی با نام فراکسیون ناکام امید
دبیر کل کارگزاران در واکنش به ناکامی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست مجلس گفت کار اصلاح‌طلبان برای وزن‌کشی در مجلس اشتباه بود.
کرباسچی در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت: در اردوگاه اصلاحات دوستان ما با وزن‌کشی اشتباه بزرگی را رقم زدند. باید در این میان کسی به عنوان کاندیدای ریاست مطرح می‌شد که یا با شخصیت کاریزماتیک خود بتواند نیروهای مختلف را به دور خود جمع کند یا از عوامل و عناوین کم‌هزینه‌تری برای رأی‌آوری استفاده می‌کرد.
وی با دعوت به وکیل‌الدوله شدن فراکسیون امید می‌گوید: ای کاش فراکسیون امید با نام فراکسیون حامیان دولت شکل می‌گرفت. تصمیمی که یقیناً معادلات دیگری را برای مجلس رقم می‌زد.
کرباسچی گفت: توجه کنیم که همه افراد لیست امید که مورد حمایت چهره‌های مطرح اصلاح‌طلبان هستند در فراکسیون امید حضور ندارند. در فهرست امید تعداد زیادی نیروهای معتدل اصولگرا جای گرفته بودند که از جمله خود آقای لاریجانی بود. نباید به اشتباه پس از پیروزی، همه را به عنوان اعضای فراکسیون امید تصور کرد. اگر اسم این فراکسیون به عنوان حامیان دولت مطرح می‌شد و به طور معقول و منطقی بر سر ریاست مذاکره صورت می‌گرفت، هر چند باز هم احتمال ریاست علی لاریجانی بیشتر بود اما در نایب رئیسی و انتخاب اعضای هیئت رئیسه می‌توانستیم امتیازهای بیشتری به دست آوریم.
کرباسچی پیش از این انتخابات در مصاحبه با روزنامه شرق که تحت عنوان «یارگیری از رقیب» منتشر شد، از لاریجانی نام برده و خواستار «سربازگیری»(!) از اصولگرایان شده بود.
در همین حال روزنامه قانون نوشت: انتخاب لاریجانی نشان داد اصلاح‌طلبان نباید هدف‌گذاری را فراموش کنند و با پیروزی‌های به دست آمده «سطح توقعات» را بالا ببرند. این درست است که باید در سیاست به بدنه اجتماعی توجه لازم را داشت اما این هم درست نیست که برای به دست آوردن دل بدنه اجتماعی هر حرکتی (ولو اینکه می‌دانیم نتیجه‌بخش نیست) انجام داد.
متأسفانه آقای عارف یک تصمیم شخصی مهم گرفت و البته برخی بزرگان نیز از آن حمایت کردند. آقای عارف تمایل نداشت به عنوان «نامزد انصراف» شناخته شود. طرف مقابل هم که از این تصمیم شخصی ایشان آگاهی داشت.

حالا که گفته‌ایم فتح الفتوح پس باید پایش بایستیم!
هاشمی می‌گوید مذاکرات هسته‌ای برخلاف دولت قبل به نتیجه رسید چون روحانی مناسب عمل کرد.
قریب پنج ماه پس از اجرای برجام و در حالی که حتی برخی مقامات دولتی به عهدشکنی برجام اعتراض دارند و از دستاورد تقریبا هیچ آن سخن می‌گویند، هاشمی‌رفسنجانی در مصاحبه با سایت آفتاب گفته است: آقای روحانی این دفعه در مذاکرات با سیاست مناسب‌تری عمل کرد. به نظرم اگر آمریکایی‌ها عقل به خرج بدهند و درست عمل کنند، می‌توانند به جای خوبی برسند. آنها در داخل خودشان مشکلات زیادی دارند و بیشتر از ما مشکل دارند و ما هم در اینجا مخالف و موافق، تندرو و معتدل، داریم. در آمریکا که جمهوری‌خواهان کنگره را دارند، عملا مخالف این کار بودند. اسرائیلی‌ها که خیلی در آنجا طرفدار و نفوذ دارند، مخالف هستند. کشورهای منطقه که نفتی هستند و آمریکایی‌ها در منطقه با آنها کار دارند، مخالف هستند. اوباما تحت فشار همه اینها جریان را هدایت کرد و به اینجا رساند، ولی آن مشکلات داخلی باقی است. البته ما انتظار داشتیم که بعد از برجام درست عمل کنند تا مشکلی ایجاد نشود، ولی کارهای نادرستی انجام دادند که خراب می‌کند، یکی همین مسئله مصادره کردن دو میلیارد اخیر بود.
وی می‌افزاید: بی‌اعتمادی‌های این سال‌های طولانی، احتیاج دارد که اینها ]آمریکایی‌ها[  چند سالی نرمش به خرج بدهند و امتیاز بدهند تا مسئولان ایران اعتماد کنند. اما آمریکایی‌ها تا الان این کار را نکردند. البته در مذاکرات هسته‌ای خوب بود و نسبتا قوی عمل کردند و به نفع ما هم عمل می‌کردند.
وی درباره عمل دولت به وعده‌های اقتصادی هم گفت: فکر می‌کنم همین امسال می‌تواند کارهای بزرگی بکند و وضع را در کشور عادی کند. می‌توانیم در کشور اشتغال ایجاد کنیم. اولین اقدامی که دولت هم دستور داده ولی در استان‌ها آنچنان فعال نیستند، این است که برنامه‌ریزی کنیم تا تمام کارخانه‌هایی که تعطیل شده‌اند و خیلی زیاد است، کارشان را از نو شروع کنند. سرمایه‌گذاری شده و نیرو دارند، ولی فعلا نقدینگی ندارند. می‌توان از طریق تسهیلات بانکی به آنها نقدینگی داد که کارشان را شروع کنند. طرح‌های نیمه‌تمام داریم که در سیاست‌های کلی نظام آمده اینها را به مردم واگذار کنند. صدها طرح بزرگ نیمه تمام داریم.
هاشمی در عین حال با انتقاد از دولت قبل گفت: یک عده‌ای فریب ظاهر‌کاری‌ها مثل مسکن مهر و یارانه‌ها و امثال آنها را می‌خورند. اینها کارهای روبنایی است. البته سیاست کشور این نیست که دولت این‌گونه کارها را بکند. بخش خصوصی باید انجام بدهد و دولت به آنها میدان، زمین و تسهیلات بدهد تا آنها مسئله مسکن را حل کنند.
هاشمی این را هم گفته که بحران بیکاری و گرانی نگران‌کننده است.
ادبیات هاشمی در رفع مسئولیت از دولت آمریکا و انداختن مشکلات به گردن اسرائیل و جمهوری‌خواهان در حالی است که دولت آمریکا - از جمله وزارت خزانه‌داری - رسما علیه اجرای برجام کارشکنی می‌کند و مشغول ارعاب بانک‌ها و شرکت‌های اروپایی برای عدم همکاری و سرمایه‌گذاری مشترک با ایران است. با این وصف، ادعای اینکه دولت در مذاکرات خوب عمل کرد، بلاوجه به نظر می‌رسد. به این معنا که در ازای امتیازات هنگفت، اتفاق اقتصادی در خودی رخ داده است.
از سوی دیگر عجیب است که آقای هاشمی عنوان معتدل را به دولت بدعهد و متعدی آمریکا می‌دهد در حالی که بر سخت‌گیری‌ها و عداوت‌هایش در پسابرجام افزوده است. هاشمی قبلا با ذوق‌زدگی نفس مذاکره با آمریکا را تابوشکنی بزرگ خوانده و سپس برجام را بزرگ‌تر از فتح خرمشهر دانسته بود.
از سوی دیگر آقای هاشمی مشکل کشور را نقدینگی توصیف می‌کند حال آن که نقدینگی در 3 ساله دولت یازدهم حدودا 3 برابر شده و از 430 هزار میلیارد به 1100 هزار میلیارد تومان رسیده است. هاشمی از کمک طرح‌های نیمه‌تمام به اقتصاد می‌گوید اما به مسکن مهر که می‌رسد چون به دولت قبل و هر چیز منسوب به دولت سابق آلرژی دارد آن را روبنایی و مخالف سیاست نظام معرفی می‌کند، حال آن که این پروژه هم 2/3 میلیون خانواده را صاحب خانه کرد و هم به اعتبار صدها شغل و صنعت وابسته، اسباب گردش چرخ اقتصاد بود و هم اینکه نیز بنابر اذعان برخی حامیان دولت (نظیر احمد خرم وزیر راه دولت اصلاحات) می‌تواند اقتصاد را از رکود خارج کند و به رونق برساند؛ اما چه می‌توان کرد که هرچه نسبت به دولت بدعهد آمریکا خوش‌بینی وجود دارد، به همان نسبت با نقاط قوت دولت قبل (با وجود همه نقطه ضعف‌هایی که می‌‌توان برای آن دولت شمرد) لجبازی و کینه‌توزی می‌شود!

اسرائیل: نقشه خاورمیانه و مرزهای کشورهای منطقه باید تغییر کند
وزیرجنگ مستعفی رژیم اشغالگرقدس گفت مرزهای بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه باید تغییر کند.
به گزارش نشریه «اسرائیل فلش» موشه‌یعلون گفت: نقشه آینده خاورمیانه با نقشه فعلی آن بسیار تفاوت خواهد داشت. مرزهای بسیاری از کشورهای عربی یک قرن قبل ترسیم شده‌اند اما جنگ‌های سالهای اخیر نشان می‌دهد که شماری از این مرزها محکوم به از بین رفتن هستند.
وی می‌افزاید البته باید بین وضع کشورهایی از قبیل مصر با توجه به تاریخ آن و وضع کشورهای دیگر تمایز قایل شد. مصر همچنان مصر باقی خواهد ماند، چرا که کشوری تاریخی و تغییرناپذیر است. اما قضیه در مورد لیبی تفاوت دارد. لیبی نتیجه جنگ جهانی اول است.
یعلون گفت: عراق و سوریه نیز وضعی مشابه لیبی دارند. این کشورها، ملت-دولتهای ساختگی هستند و اکنون ایده‌های غربی در این کشورها محکوم به فرو ریختن هستند. شک نکنید که تغییر نقشه خاورمیانه رخ خواهد داد و در واقع مرزهای خاورمیانه از همین حالا تغییر کرده‌اند. بشار اسد رئیس‌جمهوری سوریه فقط 25 درصد از خاک سوریه را در کنترل خود دارد.
تغییر نقشه خاورمیانه و ایجاد خاورمیانه‌ جدید، از اهداف شروع جنگ‌های آمریکایی صهیونیستی از سال 2001 (حمله به افغانستان و عراق و لبنان و غزه و سوریه و...) بوده است. جعل رژیم صهیونیستی در منطقه مقدمه تحرکات انگلیسی و سپس آمریکایی برای بلعیدن منطقه اسلامی غرب آسیا می‌باشد و به خاطر همین منطق تجاوزطلبی است که در همین 15 ساله قرن جدید میلادی 16-17 جنگ به منطقه تحمیل شده است.
براساس نقشه منتشره درباره آرزوهای آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها، کشورهای اسلامی از افغانستان و پاکستان تا ایران و ترکیه و عراق و سوریه و عربستان باید به چند کشور تجزیه شوند. با این حال چند جنگ راه‌اندازی شده از سوی صهیونیست‌ها علیه حزب‌الله و مقاومت اسلامی فلسطین که با هزیمت صهیونیست‌ها همراه شد، ضربه ویرانگری به ادعاهای این رژیم بود.