kayhan.ir

کد خبر: ۶۸۳۷۴
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۹:۱۱

عوامل شکست اندلس(پرسش و پاسخ)


پرسش:
چه عواملی سبب سقوط و شکست حکومت مسلمانان اندلس شد؟
پاسخ:
اندلس (نام عربی) یکی از 17بخش خودمختار کشور اسپانیا است، وپایتخت آن شهر سیبیا یا سویل است. مسلمانان به مدت 781سال یعنی از سال 711تا سال 1492میلادی بر اندلس ونقاط دیگر اسپانیا حکومت کردند.(ویکی پدیا، دانشنامه آزاد) «لاین پل»مستشرق انگلیسی می‌نویسد: اسپانیا 8 قرن در دست مسلمانان بود، و نور تمدن آن اروپا را نورانی ساخته بود...علوم و ادب و صنعت فقط در همین سرزمین اروپایی رونق داشت، و از این رهگذر بود که علوم ریاضی، فلکی، گیاهشناسی، تاریخ، فلسفه و قانونگذاری، فقط در اسپانیای اسلامی تکمیل شده ونتیجه داده بود.(غزالی، اسلام وبلاهای نوین) از بین رفتن هر حکومت و تمدنی در طول تاریخ، علل واسبابی دارد، و غروب آفتاب حکومت و تمدن بزرگ اسلامی در اندلس نیز از این قاعده مستثنی نیست. قرآن کریم در سوره آل عمران آیه 137می فرماید: پیش از شما، سنتها و قوانینی وجود داشت (که هر قومی طبق اعمال و صفات خود سرنوشتهایی پیدا کردند که شما نیز همانند آن را خواهید داشت) پس در روی زمین سیر وسفر کنید و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان (آیات خدا) چگونه بود. به طور محوری می‌توان عوامل شكست مسلمانان در اندلس را اين گونه جمع بندى كرد:
1ـ  تلاش پیگير حكومت‏هاى محلى مسيحيان در سرنگونى حكومت اسلامى اندلس: اين حكومت‏هاى محلى در اثر غفلت مسلمانان با پشتيبانى كليسا شكل گرفتند و رفته رفته سرزمين‏هاى مسلمانان را باز پس گرفتند.
2ـ حمايت پاپ و كليسا از جنبش‏هاى ضداسلامى اندلس و پيوند دادن مسئله اندلس به حيثيت مذهبى مسيحيان و بسيج كردن نيروهاى مذهبى براى اين كار.
3ـ اختلاف‏هاى داخلى حاكمان مسلمان و دامن زدن دست نشانده‏هاى مسيحى به آن.
4ـ تجزيه‏ حكومت يگانه‏ اسلامى اندلس به دولت‏هاى كوچك و ضعيف. اين سياست در اثر هواى نفس و خوى مقام خواهى برخى سران مسلمان و در نتيجه تضعيف قدرت دفاعى مسلمانان صورت گرفت.
5ـ رقابت حاكمان مسلمان براى برترى جويى بر هم‌كيشان خود، كه به ناتوانى روزافزون قدرت نظامى و دفاعى آنان انجاميد.
6ـ پشتيبانى نكردن جدّى و مؤثر حكومت‏هاى اسلامى مركزى و آفريقا از حكومت‏هاى ضعيف شده‏ اندلس.
7ـ خيانت كردن وزيران و زمامداران ترسو و دين فروش.
8ـ نژادپرستى عرب‏ها و كوچك شمردن مسلمانان ديگر مانند بربرها و افراد بومى اندلس كه به بروز شكاف و چنددستگى در صف‏هاى واحد مسلمانان انجاميد.
9ـ نفوذ مشاوران و افسران ارشد نظامى مسيحى در ارتش مسلمانان.
10ـ كم توجهى مسلمانان به امور فرهنگى كه به ركود دانشگاه‏هاى مسلمانان منجر شد و جوانان به آموزشگاه‌های مسيحى روى آوردند و سرانجام در فرهنگ مبتذل بيگانه حل شدند.
11ـ فروش باغ‏ها و زمين‏هاى كشاورزى به مسيحيان كه به نفوذ و حضور هرچه بيشتر مسيحيان در جامعه مسلمانان انجاميد.
12ـ غفلت و كم كارى مسلمانان در بازرگانى و تجارت كه در نتيجه افسار مسلمانان را به عنوان اهرم فشارى در دست مسيحيان گذارد.
13ـ آزادى افسار گسيخته‏ جوانان در مسايل اخلاقى كه سرانجام بدنه‏ فعال حكومت اسلامى را درمنجلاب فساد غوطه ور كرد.
14ـ گستردن دام‏هاى شراب خوارگى و میگسارى در ميان جوانان.
15ـ نبودن محيط‏ هاى سالم تفريحى و آموزشى براى جوانان و دانشجويان مسلمان.
16ـ دنيازدگىِ دوران صلح و حاكم شدن روحيه‏ بى تفاوتى و راحت‏طلبى در مردم.
17ـ عدم نظارت بر كار روحانيون و مبشران مسيحى، كه به شكل توريست و استاد دانشگاه و معلم و تاجر و غيره، آزادانه در حقيقت جاسوس كليسا بودند.
18ـ حضور كمرنگ فقيهان و عالمان مسلمان در نقش آفرینی آنان در جلوگيرى از كج‏روى‏هاى جوانان.
سرنوشت ناگفتنى مسلمانان در اندلس تنها يك حادثه و اتفاق نيست، بلكه بايد اين قضيه را به عنوان يك مسئله‏ حيثيتى براى مسلمانان در نظر گرفت، كه سبب سرافكندگى تاريخى مسلمانان گرديد.
بازخوانی داستان اندلس، مصرعى از قصيده‏ شومى است كه اربابان كليسا در تاريكىِ خيالِ باطلشان براى همه‏ مسلمانان سروده‏اند، قصيده‏اى كه نخستين مصرع آن را به خون مسلمانان اندلس آغشته‏اند و هر بيتش را با پايان بخشيدن به زندگى مسلمانانِ ديگر عالم به فرجام خواهند رسانيد. داستان اندلس شرح حالِ انسان‏هاى بريده از آرمان است. توصيف مسلمانان اسير در بند شهوت و خودخواهى و كوته‏فكرى است.
اكنون ماييم و اين رُمانِ تلخ تاريخى؛ ماييم و اين همه عبرت‏هاى تاريخى. اكنون ماييم كه فردا آيندگان درباره‏ عملكرد ما داورى خواهند كرد كه آيا مانند اندلسى‏ها عمل كرديم يا نه؟