kayhan.ir

کد خبر: ۶۷۵۶۲
تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۳

جریان شناسی نفوذ و مصادیق آن از منظر قرآن(بخش اول)


 علی جواهردهی
نفوذ، رفتاری برای ورود در منطقه ممنوعه و حریم خصوصی فرد یا جامعه‌ای است. نفوذ‌ی‌ها افرادی هستند که با انگیزه‌های مادی و معنوی به این عمل اقدام می‌کنند. اگر انگیزه‌های معنوی در پشت جریان نفوذ باشد، خطر نفوذ بزرگ‌تر و زیانبار‌تر خواهد بود. در آیات قرآن، ابعاد گوناگون مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و در مطلب پیش‌رو جنبه‌هایی از این موضوع بررسی شده است.
چیستی نفوذ
نفوذ در لغت به معنای خرق و تجاوز، اجراء، خلوص و ورود در وسط چیزی آمده است منافذ، مجاری نفوذ و رخنه است. (المنجد، ذیل واژه‌ نفذ) در زبان فارسی نفوذ در معانی‌ای چون رخنه، رسوخ، سرایت، داخل شدن در چیزی، تاثیر و اثر کردن در چیزی، اعتبار، توانایی، و قدرت به کار رفته است.
نفوذ به معنای رخنه‌ای تاثیرگذار در چیزی به شکل مثبت و یا منفی است. از این رو، وقتی امری در دیگری تاثیرگذار باشد به عنوان امر نافذ از آن یاد می‌شود؛ تنفیذ امر به معنای اجرای امری نافذ است.
نفوذ در اصطلاحات اجتماعی و سیاسی نزدیک به مفهوم لغوی آن یعنی رخنه و نفوذ در افکار و عقاید و تاثیرگذاری برای ایجاد تغییر در جهت اهداف نفوذ‌کننده است. از این رو در حوزه رفتارهای اجتماعی وقتی از افراد صاحب نفوذ سخن گفته می‌شود، کسانی هستند که دارای محبوبیت و مقبولیت اجتماعی بوده و مردم از آنان سخن شنوی داشته و گفتار و رفتار خویش را با آنان هماهنگ می‌کنند. به سخن دیگر، صاحب نفوذ، کسی است که به عنوان مرجعیت مقبول مردم پذیرفته شده است که به طور طبیعی این مقبولیت با محبوبیت همراه است.
به عبارت ساده‌تر، کسانی در اجتماع هستند که مردم بر پایه عواطف و احساسات، مرجعیت و رهبری آنان را پذیرفته‌اند؛ این پذیرش ممکن است ریشه در عقلانیت داشته یا نداشته باشد؛ بنابر این نمی‌توان گفت هر کسی که از مرجع صاحب نفوذ پیروی و اطاعت می‌کند، متاثر از عواطف و احساسات است و عقلانیتی پشت این پیروی نیست.
از نظر قرآن آن نفوذی در چارچوب الهیات توحیدی و فرهنگ اسلامی است که دارای خاستگاه عقلانی باشد و میان عقل و قلب نوعی هماهنگی باشد. پیامبران(ع) با تاکید بر تعقل‌گرایی و خردورزی بر آن بودند تا مردم را به سمت حق و حقیقت سوق دهند و براساس همین شیوه آمیخته عقل و قلب بود که بر جسم‌ و جان مردم حکومت می‌کردند و مردم آنان را به عنوان اسوه‌های حسنه پذیرفته و با جان و دل از آنان پیروی می‌کردند و حتی رهبران را بر خویش اولویت می‌بخشند. (احزاب، آیات 6 و 21)
در تحقق نفوذ معنوی در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی، آنچه بسیار مهم و اساسی است، حکومت بر قلب‌ها و عواطف و احساسات است. از این رو خداوند می‌فرماید: «به [برکت] رحمت‌الهی، با آنان نرمخو [و پر مهر] شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار [ها] با‌ آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می‌دارد. (آل‌عمران، آیه 159)
پس با توجه به آنچه گفته شد باید گفت تفاوت نفوذ مثبت از نظر اسلام و قرآن با دیگر مکاتب و ادیان ساختگی بشری در این است که در نفوذ براساس آموزه‌های اسلام، تنها بر عواطف و احساسات تکیه نمی‌شود، بلکه عنصر عقلانیت یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های نفوذ سالم و صحیح و مثبت است.
نفوذ در عرصه سیاسی
امروزه در عرصه سیاسی، نفوذ از اهمیت بسیاری برخوردار است. اگر در گذشته نظامیان با نفوذ در خطوط مقدم دشمن و رخنه در دیوار دفاعی، بر آن بودند تا از درون کنش‌هایی را موجب شوند که موجب فروپاشی یک دیوار دفاعی از انسان و ابزار‌های دفاعی بود، امروز بیشترین کارکرد نفوذ در عرصه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است تا افکار و عقاید و عواطف و احساسات ملتی را تغییر دهند و از درون استقامت و مقاومت ملت و امتی را خرد کرده و از هم بپاشند.
واژه انگلیسی Infiuence در لغت به معنی کنش یا قدرتی است که یک نتیجه‌ای را بدون اعمال آشکار زور یا بدون اعمال مستقیم فرمان، تولید می‌کند و اصطلاحا عبارت از اعمالی است که مستقیم یا غیر مستقیم باعث تغییر در رفتار یا نظرات دیگران می‌شود. (الوانی، سید مهدی؛ مدیریت عمومی، تهران، نی، 1386، چاپ سی و یکم، ص 142.)
در فرهنگ سیاسی، «نفوذ»، شکلی از قدرت است؛ اما از اصطلاح «قدرت» به سبب شیوه‌های اجرایی چون پرهیز از کنترل، اجبار، زور و مداخله متمایز است. نفوذ را می‌توان رابطه میان بازیگرانی دانست که به موجب آن، یک بازیگر، بازیگران دیگر را وادار می‌کند تا به طریقی که خواست خود آن‌ها نیست، عمل کنند. پول، غذا، اطلاعات، دوستی، مقام و تهدید، از جمله وسایلی‌اند که فرد به کمک آ‌نها در رفتار دیگران نفوذ می‌کند. (آقا بخشی، علی‌اکبر و افشاری‌راد، مینو؛ فرهنگ علوم سیاسی، تهران، چاپار، 1386، چاپ دوم، ویرایش ششم، ص 314.)
توانایی فرد در تغییر دادن رفتار دیگران بدون داشتن موقعیت رسمی (شایان مهر، علیرضا، دایره‌ًْ‌المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، تهران، کیهان، 1379، چاپ اول، ص 620.) و فرآیند اثرگذاری بر افکار، رفتار، یا عواطف شخص دیگر را نفوذ گویند.
نفوذ، از اندیشه‌های توماس هابز (Thomas Hobbes) پیرامون قدرت گرفته شده و وارد علوم اجتماعی شده است. نفوذ، پاسخ رفتاری نسبت به اعمال قدرت و یا به عبارت دیگر، نتیجه‌ای است که از طریق به کارگیری قدرت حاصل می‌شود. (رضاییان، علی؛ مدیریت رفتارهای سیاسی در سازمان، تهران، سمت، 1386، چاپ دوم، ص 7.)
در تعاریف، از «نفوذ» به عنوان مکانیسمی برای اثرگذاری بر دیگران یاد شده است. اگر شخصی بتواند دیگری را متقاعد کند که عقیده‌اش را درباره یک یا چند موضوع تغییر دهد، رفتاری را انجام دهد و یا از انجام آن خودداری کند و به محیط پیرامون خود، به شکلی خاص بنگرد، در حقیقت نفوذ، تحقق یافته و «قدرت»، به کار گرفته شده است. (مورهد، گری‌گوری و گریفین، ریگی؛ رفتار سازمانی، سیدمهدی الوانی و غلامرضا معمارزاده، تهران، مروارید، 1385، چاپ یازدهم، ص 382.)
اقسام نفوذ از منظر قرآن
وقتی از جریان‌های نفوذی یاد می‌شود باید توجه داشت که این نفوذ گاهی در شخص و گاه در جامعه تحقق می‌یابد؛ همچنین در کسی یا چیزی که هدف و محل نفوذ است، ممکن است در شکل مادی و یا معنوی نفوذ انجام گیرد.
به نظر می‌رسد بدترین حالت نفوذ، نفوذ معنوی باشد که از طریق جنگ نرم و براساس مدل‌های روان‌شناسی انجام می‌گیرد. نفوذ معنوی نیز به دو قسمت اساسی: 1. نفوذ در عقل و ذهن؛ 2. نفوذ در قلب و عاطفه دسته‌بندی می‌شود. کسی که از نظر عقلی محل نفوذ قرار می‌گیرد، افکار و اندیشه‌هایش متأثر از جریان نفوذ قرار می‌گیرد و مبانی عقلی و فلسفی جریان نفوذ را می‌پذیرد و براساس آن، اندیشه می‌کند. البته لزوماً پذیرش عقلی و فکری به معنای پذیرش قلبی نیست؛ زیرا براساس آیه 14 سوره نمل ممکن است شخصی به امری قطع و یقین داشته باشد، ولی در مقام عمل برخلاف آن عمل کند.
اما وقتی شخصی از نظر عاطفی تحت نفوذ قرار گیرد، اراده و عمل او تحت تأثیر جریان نفوذ قرار می‌گیرد و این گونه است که خود به عنوان یک بخش از جریان نفوذ عمل می‌کند و نه تنها هزینه و مزدی در قبال اعمال و فعالیت‌های خود دریافت نمی‌کند، بلکه خود نیز از جان و مال و عرض هزینه می‌کند؛ زیرا وقتی انسانی از نظر قلب و عاطفه تحت یک جریانی مثبت و یا منفی قرار گیرد، اراده و عزم عمل او تحت حاکمیت عواطف و احساسات خواهد بود و همان چیزی را که دوست می‌دارد، می‌خواهد و برای تحقق آن تلاش می‌کند و هزینه‌های مادی و معنوی برای رسیدن به هدف خویش می‌نماید. از این رو عواطف قلبی هر کسی به معنای موتور حرکت و عمل است که او را در جهات مختلف سوق می‌دهد. بر همین اساس در اسلام گفته شده که محبت به چیزی انسان را کور و کر می‌کند و اینکه هر کسی با محبوب خودش محشور می‌شود؛ زیرا هر کسی در دنیا با محبوب خویش حشر و نشر دارد هر چند که متعلق در نزدش نباشد ولی تعلق خاطرش همیشه و همواره با اوست.
از نظر قرآن، ایمان واقعی آن ایمانی است که مبتنی بر عقلانیت برهانی در حوزه ذهن و قطع عقلی و عواطف و احساسات واقعی باشد؛ در این صورت است که انسان با جزم اندیشه‌ای و عزم ارادی عملی می‌تواند به هر چیزی که مقصودش است دست یابد.
براساس اصول جنگ نرم، بهترین سلطه‌ای که می‌تواند مفید و سازنده و بی‌هزینه یا کم هزینه باشد، سلطه‌ای است که بر اذهان و قلوب اشخاص و یا جوامع صورت می‌گیرد. چنین سلطه‌ای موجب می‌شود تا شخص و گروه و یا جامعه‌ای خودخواسته در خدمت مقاصد و اهداف خوب و بدی قرار گیرد که سلطه کننده بر آن است تا آن امر تحقق یابد.
براساس آموزه‌های وحیانی قرآن، همواره از آدم(ع) تا خاتم(ص)، پیامبران(ع) بر آن بودند تا عقلانیت و عواطف ایمانی را در اشخاص پدید آورند که خود موتور پیشرانه حرکت‌های سازنده اجتماعی در قالب تعلیم و تزکیه است تا بتوانند عدالت را در جامعه بشری بر اساس حقوق و حقایق برپا دارند و برای تحقق آن قیام کنند (حدید، آیه 25).
در برابر این حرکت سازنده پیامبران، همه شیاطین و دشمنان پیامبران پیوسته بر آن بودند تا با افسانه بافی و تحریک قومیت پرستی و نژادپرستی و آداب و سنت‌های بی‌اساس قومی و شفاهی و کتبی، عواطف و احساسات انسان را تحریک کرده و با دور ساختن مردم از عقلانیت، حرکت‌های شیطانی آنان را یاری رسانند و در خدمت اهداف شیطانی قرار دهند. این گونه است که اصول سلطه در جریان‌های شیطانی تحریک عواطف و احساسات به دور از عقلانیت است.
تأکید و اهتمام به ایمان به دور از عقلانیت و بر مدار عواطف و احساسات، الگویی است که در فرهنگ‌های شیطانی سلطه‌گر به عنوان یک اصل اساسی مورد توجه است. از این رو قرآن گزارش می‌کند شیاطینی چون فرعون با تحریک عواطف و احساسات مردم بر آن بودند تا سلطه خویش را همچنان حفظ کنند. آنان افزون بر گروه‌بندی و حزب‌سازی اجتماعات بشری (قصص، آیه 4)، پیامبران را متهم به مقاصدی چون برتری‌خواهی در میان جامعه (مؤمنون، آیه 24)، بهره‌گیری از روش‌های سلطه از طریق سحر و جادو (قصص، آیه 36)، برنامه‌ریزی برای اشغال سرزمین و آواره کردن صاحبان آن (اعراف، آیه 123) و مانند آن می‌کردند. در حقیقت با تحریک عواطف و احساسات و افترا و دروغ و کذب و بهتان قصد داشتند مردم در مسیر اهداف آنان باشند و از آن تجاوز نکرده و گرایش به حق و حقیقت و عدالت و مانند آن پیدا نکنند.
این در حالی است که براساس اصول اسلامی، شنیده‌ها باید براساس تعقل و تفکر مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد و نمی‌توان تنها براساس گفته‌ها و سنت‌های قومی و ملی و مانند آن عمل کرد، بلکه باید در قالب عقلانیت شکل گیرد به طوری که هر یک از گفته‌ها و شنیده‌ها و سنت‌ها و آداب اگر در این قالب عقلانیت قرار نگرفت باید طرد شود.
جریان‌های نفوذی
جریان‌های نفوذ شامل گروه‌های چندی است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است. در اینجا به برخی از این جریان‌های نفوذ اشاره می‌شود. گفتنی است که جریان یک حرکت پایدار، جاری و ماندگاری است که در سطح وزیر سطح جامعه در حرکت است. از این رو، جریان‌های نفوذی همانند دیگر جریان‌های اجتماعی می‌تواند رو سطحی و زیر سطحی باشد. بنابراین ما با دو جریان موازی هم، در سطح و هم زیر سطح یعنی جریان‌های آشکار نفوذی و جریان نهان نفوذی مواجه هستیم.
1. منافقان: یکی از خطرناک‌ترین جریان‌های نفوذی در جامعه اسلامی، جریان منافقان و نفاق است که بدتر از کافران هستند؛ زیرا فتنه آنان بدتر از فتنه‌ کافران است؛ چرا که این جریان نفوذی همه مظاهر اسلامی را با خود دارد و نمی‌توان به سادگی آن را از جریان اصلی باز شناخت. هر چند که در فتنه‌ها جریان نفوذ همانند کفی در سیل از آب جدا می‌شود و خار و خاشاک خود را نشان می‌دهد ولی در حالات عادی مخفی و پنهان است. راه‌های شناخت این جریان غیر از فتنه، توجه به ادبیات و لحن گفتاری و رفتاری آنان است (محمد، آیه 30)
2. دشمنان: از دیگر جریان‌های نفوذ باید به جریان‌های کفر و شرک اشاره کرد. از آنجا که شرایع آسمانی چون یهودی و مسیحی به عنوان اهل ذمه می‌توانند به عنوان شهروندان جامعه اسلامی و امت اسلام همانند منافقان درآیند می‌توانند نقش نفوذی‌ها را در جامعه اسلامی ایفا کنند. در آیات قرآنی گزارش شده که چگونه اهل ذمه از یهود با آنکه در پیمانی که بسته بودند خود را شهروندان امت قرار داده بودند، اما به جامعه اسلامی خیانت می‌کردند و در جنگ احزاب اطلاعات شهر مدینه را به دشمنان داده و زمینه را برای شکست مسلمانان فراهم می‌آورند.
منافذ و اشکال نفوذ
منافذ نفوذ در امت اسلامی دارای اشکال گوناگونی است. با توجه به اینکه انگیزه‌های اهداف نفوذ یعنی کسانی که به عنوان منافذ نفوذ دشمن قرار می‌گیرند، متفاوت است، اشکال نفوذ نیز متفاوت است. به عنوان نمونه منافذ ممکن است گرایش مادی گرایانه و یا گرایش‌های معنوی داشته باشند؛ بر همین اساس، اشکال نفوذ نیز متفاوت است.
براساس آنچه بیان شد اگر کسی در مقام جاسوسی برای دشمن برآید، ممکن است دارای انگیزه‌های مادی، یا انگیزه‌های معنوی باشد. بنابراین، جاسوسانی خواهیم داشت که به انگیزه مادی به جاسوسی می‌پردازند که شامل بیشتر جاسوسان می‌شود؛ و جاسوسانی که برای مقاصد معنوی در خدمت دشمن بوده و بی‌جیره و مواجب به آنان خدمت می‌کنند. اینان همان کسانی هستند که از آنان به عنوان همفکران و همراهان عاطفی و احساسی دشمن باید یاد کرد. در جنگ نرم تلاش می‌شود که چنین افرادی در هر جامعه پرورش یافته و به خدمت گرفته شود؛ زیرا آنان نه تنها هزینه‌ای به همفکران خود تحمیل نمی‌کنند بلکه از خود و جامعه برای تحقق مقاصد دشمن هزینه می‌کنند.
قرآن منافذ دشمن را در  چند دسته از اشخاص و مراکز دسته‌بندی کرده است:
1. جاسوسان: جاسوسان کسانی هستند که با نفوذ در جامعه اسلامی اطلاعات در حوزه‌های مهم نظامی، اقتصادی و سیاسی را در اختیار دشمن قرار می‌دهند. این گروه با همسان‌سازی از لحاظ فرهنگی، زبانی، فکری و مانند آن می‌کوشند خود را بخشی از جامعه قرار دهند. آنان کفر خویش را مخفی می‌کنند. البته این گروه می‌توانند شامل منافقان باشند. محافل نجوا به تعبیر قرآن بخشی از این مراکز جاسوسی دشمنان است. آنان با ایجاد مراکزی همانند مساجد و یا مراکز علمی و فرهنگی در خدمت دشمن بوده و اطلاعات و اخبار را جمع‌آوری کرده و به دشمنان می‌رسانند (توبه، آیات 77 و 78). از نظر قرآن جاسوسان کسانی با شکل و شمایل ویژه نیستند تا بتوان به سادگی آنان را شناخت، بلکه همین مردم عادی هستند که گاه کاتولیک‌تر از پاپ خودشان را نشان می‌دهند. اینان در اصطلاح، با گردآوری پنهانی اطلاعات و اسرار نظامی، سیاسی، اقتصادی یا صنعتی، با عناوین غیر واقعی و پنهانی به نفع دشمنان عمل می‌کنند.
2. سماعون: سماع به معنای شنوندگان گوش به زنگ، در همه جا نفوذ می‌کنند و با گوش دادن به آنچه در میان افراد می‌گذرد اطلاعات مهم را جمع‌آوری و در اختیار دشمن قرار می‌دهند.
3. سست ایمان‌ها: سست‌ایمان‌ها ناخواسته در خدمت دشمن هستند؛ زیرا تحت تأثیر جاسوسان و سماعون و دیگر عوامل نفوذی دشمن، رفتار و عمل می‌کنند و ناخواسته اطلاعات می‌دهند و شایعات را دامن زده و در جامعه پخش می‌کنند.