kayhan.ir

کد خبر: ۵۹۴۶۷
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۲
بازخوانی داستان نفوذ در اسناد لانه جاسوسی (4)

سفارت آمریکا و رهبرسازی

سید روح الله امین آبادی
در ماه‌های پایانی منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی لانه جاسوسی با پی بردن به این واقعیت که دیگر کار تمام شده و شاه رفتنی است تلاش داشت تا رهبری انقلاب که در شخصیت امام خمینی منحصر بوده را متشتت ساخته و عنوان «رهبران انقلاب » را بر زبان‌ها بیندازد.  در این راستا روزنامه‌هایی چون آیندگان که علنا به رژیم صهیونیستی وابسته بودند و سران آن روزگاری سانسورچی رژیم طاغوت بودند پای کار آمده و در صفحات نخست خود از واژه «رهبران انقلاب» بهره جستند. (1)
این مسئله در روزهای پس از پیروزی انقلاب نیز تشدید شد ولی آن چه که برای آمریکا و لانه جاسوسی مهم به نظر می‌رسید تمرکز بر شخصیتی بود که این قابلیت را داشته باشد و بتواند آن چه را که آمریکا می‌خواهد در صحنه سیاسی ایران پیاده کند، شخصیت‌های بسیاری در این میان آزموده شدند. آیت‌الله طالقانی یکی از این شخصیت‌های مبارز و ضد آمریکایی بود که سابقه ممتدی از مبارزه و زجر و شکنجه در راه اسلام و انقلاب داشته است و در این رابطه غائله دستگیری فرزند ایشان در بهار 58 به وجود آمد (2) تا شاید از این غائله برای نفوذ استفاده شده و رهبری در ایران قطب بندی شود ولی آیت‌الله طالقانی با علم به این ماجرا به قم رفته و با امام خمینی دیدار کرد و گفت «رهبری حضرت آیت‌الله خمینی را نه ما بلکه دنیا پذیرفته است، همه می‌دانند که این رهبری رهبری غیرعادی بود، بر طبق موازینی که دنیا در رهبری دارد نبود، رهبری است که منشا آن ایمان، تقوا، وارستگی، صمیمیت و قاطعیت می‌باشد.»(3)
با ناکام ماندن این پروژه لانه جاسوسی دیگری خط نفوذ را بر روی شخصیت‌های دیگری پیگیری کرد و در نهایت تلاش‌های پیش و پس از انقلاب در فردی به نام «آیت الله شریعتمداری» به نتیجه رسید و غائله‌های زیادی پس از پیروزی انقلاب با محوریت وی به وجود آمد.
الان نمی‌توانیم ولی وقتش خواهد رسید
در اسناد لانه جاسوسی بارها نام آیت‌الله شریعتمداری ذکر شده است.  
در یکی از این اسناد رحمت الله مقدم مراغه‌ای استاندار وقت آذربایجان شرقی و از اطرافیان شریعتمداری به مامور سفارت آمریکا می‌گوید: «خيلي‌ها از شريعتمداري به خاطر عدم رهبري انتقاد مي كنند، در صورتي كه اين انتقاد نابجاست و [امام ] خميني قدرتمندتر از آن است كه شريعتمداري فعلا بتواند با او مقابله كند. ولي البته وقتش خواهد رسيد، او افزود كه آذربايجان مترصد اشاره او ( شريعتمداري ) است .» (4)
در سند ديگري به تاریخ 16 خرداد 1358 ضمن اشاره به فعاليت هاي آیت‌الله شريعتمداري و فاصله عميق او از انقلاب و به نقل از یکی از ژنرال‌های وفادار به شاه آمده است «ارتش خود را آماده مي كند تا سازماندهي شده و از خود در مقابل انقلاب دفاع كند. گروه[ی] اميدوارند كه با شريعتمداري متحد شوند. به طوري كه گفته شده رئيس سابق ستاد ارتش - ژنرال قره باغي - تحت حمايت شريعتمداري در خفا به سر مي‌برد. اين مسئله اميد را به ميانه روها داده است كه وقتي شريعتمداري وضع را مناسب ببيند با آنها كنار خواهد آمد» (5)
رابطی که به دنبال سازش انقلاب بود
یکی دیگر از شخصیت‌هایی که رابط آیت‌الله شریعتمداری با سفارت آمریکا بوده فردی است به نام ناصر میناچی که در کابینه بازرگان وزارت ارشاد را عهده‌دار بوده است.
تماس‌هاي‌ ميناچي‌ با سفارت‌ آمريكا در زمان‌ پيروزي‌ انقلاب‌ نيز قابل‌ توجه‌ است‌. آن‌گونه‌ كه‌ به‌ نظر مي‌رسد، وی از طرف‌ آیت‌الله شريعتمداري‌ براي‌ به‌ سازش‌ كشاندن‌ انقلاب‌ تلاش‌هايي‌ را آغاز كرده‌ بود.
در یکی از اسناد آمده است «میناچی مخصوصاً از جانب‌ آيت‌الله‌ شريعتمداري‌ مأمور شده‌ است‌ تا نظر آمريكا را در قبال‌ دولت‌ شريف‌امامي‌ در يابد. شريعتمداري‌ و ساير رهبران‌ مذهبي‌ در قم‌، آماده‌ بودند تا با دولت‌ ايران‌، اگر اين‌ دولت‌ قرار است‌ باقي‌ بماند، همكاري‌ كنند. ميناچي‌ اين‌ فكر را به‌ ميان‌ آورد كه‌ رهبري‌ مذهبي‌(شريعتمداري‌) معتقد است‌ كه‌ شاه‌، كليد حفاظت‌ در قبال‌ هرج‌ و مرج‌ وكمونيسم‌ است‌. رهبري‌ ميانه‌روي‌ مذهبي‌ مي‌خواهد با دولت‌ فعلي‌ ايران‌همكاري‌ كند.» (6)
اين‌ سند، آشكارا تلاش‌ آمريكا را براي‌ پشتيباني‌ عناصر سازشكار در برابر طرفداران ‌واقعي‌ انقلاب‌ و در واقع‌، انحراف‌ نهضت‌ اسلامي‌ نشان‌ مي‌دهد.
در سندی دیگر که از لانه جاسوسی به دست آمده است سفارت آمریکا تلاش‌های آیت‌الله شریعتمداری برای رسیدن به مرجعیت را تحلیل کرده و درباره تاریخ تولد، وضع زندگی، تحصیلات، نوع تفکر و اینکه وی در تصاحب مقام مرجعیت چه کسانی را رقیب خود می‌داند و ...اطلاعاتی را به مرکز مخابره کرده است. (7)
مرجعی که به دنبال کمک مالی آمریکا بود!
در قسمتی از یک سند دیگر با اشاره به دیدار یک آمریکایی با آیت‌الله شریعتمداری آمده است: شریعتمداری به نماینده آمریکا گفته است که خواستار ایجاد مناسبات بازرگانی بین دو کشور و نیز حمایت از حزب خلق مسلمان است و در این رابطه از آمریکا کمک‌های مالی نیز خواسته است.(8)
در سند دیگری‌ جبهه‌گیری‌های‌ موجود علیه‌ امام‌ در درون‌ نیروهای‌ دولت‌ موقت‌ ودیگر نیروها توصیف شده و آمده است: « آیت‌الله‌ خمینی‌ با وجود طبقه‌‌ متوسط‌، جناح‌ چپ‌ و عصیان‌های‌ بومی‌، ازپشتیبانی‌ قوی‌ اکثریت‌ توده‌های‌ مردم‌ برخوردار است‌. او و سایر ملاهای‌سازش‌ناپذیر، نفوذشان‌ را بر روی‌ قانون‌ اساسی‌ جدید و انتخابات‌ مجلس‌ ورئیس‌جمهور اعمال‌ می‌کنند. با وجود این‌، مقاومتی‌ در دولت‌ (بازرگان‌ و یزدی‌) و روحانیون‌ (شریعتمداری‌) وجود دارد.»  (9)
اسناد فوق به خوبی نشان‌دهنده این واقعیت است که آمریکا درصدد آن بوده است که در مقابل رهبری قاطعانه و سازش ناپذیر امام خمینی از شخصیت‌هایی چون آیت‌الله شریعتمداری بهره برده و مسیر آینده ایران را به سمت آن چه که در گذشته بوده و با رنگ و لعاب جدید سوق دهد.
دو ویژگی مهم که آمریکا آنها را نادیده گرفت
ولی آن چه که در این میان آمریکا آن را نادیده گرفته بود این واقعیت بسیار مهم بوده است که رهبری دینی در اسلام باید واجد شرایطی باشد که مناعت طبع و پاکدامنی از جمله آنها است، دو ویژگی مهمی که حتی نوکران آمریکا از جمله اسدالله علم نخست وزیر و وزیر دربار رژیم پهلوی نیز از آن آگاه بوده و آیت‌الله شریعتمداری را فاقد این دو ویژگی می‌دانستند.
در انتهای این مطلب خالی از لطف نیست که به یک برگ از خاطرات اسدالله علم وزیر دربار وقت شاه مراجعه‌ای داشته باشیم تا بدانیم که چرا آمریکا در طراحی‌های خود علیه ایران اسلامی و برای نفوذ در مناصب کلیدی و تصمیم ساز تاکنون ناموفق بوده است.
اسدالله علم در خاطرات ۱۳ خرداد ماه ۱۳۴۹ می‌نویسد: امروز صبح از درگذشت آیت‌الله حکیم با خبر شدیم. تسلیت شاه در مرگ آیات عظام همیشه اشاره مشخصی به جانشین مورد نظرش داشته است. در این مورد شاه به من دستور داد تا تلگرام را به آیت‌الله شریعتمداری در قم بفرستم. مجبور شدم یادآوری کنم که ایشان به عنوان یک روحانی از محبوبیت زیادی در میان مردم برخوردار نیست ...اعلیحضرت می‌داند که مراجع تقلید پیشین  - همگی بسیار منزه و پاکدامن بودند و به مسائل مادی و مال اندوزی نمی‌اندیشیدند. مناعت طبع باید بزرگ‌ترین خصلت یک مرجع تقلید باشد.
اسدالله علم ادامه می‌دهد: سپس خاطره‌ای را تعریف کردم که در زمان نخست وزیری خودم اتفاق افتاده بود. پس از سرکوب کردن ملاها، استمزاجی کردم تا ببینم کدام یک از آیت‌الله‌ها حاضر است تا حدودی با ما همکاری بکند. در پاسخ همین آیت‌الله شریعتمداری پیشنهاد کرد علی الحساب معادل ۸۰ هزار دلار به او بدهم و در آینده اگر خبری بود خودش با من تماس خواهد گرفت. شاه حرف مرا قطع کرد و گفت «‌اشکالی ندارد ؛ با وجود این حرف‌ها آدم وفادار و کاملا بی‌آزاری است .» (10)
این خاطره و اسناد فراوان دیگر می‌تواند دلایل ناکامی آمریکا و پیش از آن رژیم طاغوت را برای رهبر‌سازی در ایران از گذشته تا حال را نشان دهد.
__________________________
پی‌نوشت‌ها در دفتر روزنامه موجود است