kayhan.ir

کد خبر: ۵۴۹۱۸
تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۹:۱۶
نگاهی به سریال «تنهایی لیلا»

سرگردان میان اثری فاخرو فیلم‌فارسی

سریال «تنهایی لیلا» دارای موضوع مهمی است و می‌توانست با ساختاری متناسب با مضمون، صورت متفاوتی از یک ملودرام عاشقانه را به منصه ظهور برساند. مبنای داستان این سریال، حدیثی نبوی است که به عنوان مطلع سریال نیز پخش می‌شود: «هرکه عاشق شود و عفت پیشه کند و آنگاه جان دهد، چونان شهید از دنیا رفته است» به طور طبیعی، الگو قرار دادن این حدیث زیبا برای ساخت یک سریال، می‌توانست به نتیجه‌ای متفاوت از آنچه ملودرام خوانده می‌شود منجر شود. اما دستاویز قرار دادن برخی عناصر و ابزارهای پیش پا افتاده و کلیشه‌های کهنه رایج در فیلم‌فارسی، به ویژه در قسمت‌های آخر، کار دست این مجموعه داد و نگذاشت تا به طور تام و تمام به ثمر برسد.
سریال «تنهایی لیلا» تازه‌ترین همکاری محمدحسین لطیفی در مقام کارگردان و حامد عنقا به عنوان نویسنده فیلمنامه در تولید یک سریال است. این دو پیش از این نیز سریال‌های مشهور «نردبام آسمان» و «قلب یخی» را ساخته بودند. لطیفی، کارگردان شناخته شده‌ای است که با آثاری چون «صاحبدلان»، «روز سوم»، «دودکش» و ... شناخته می‌شود. عنقا نیز بیشتر با ساخت درام‌هایی درباره تحول شخصیتی زنان و دختران جوان شناخته می‌شود. این ویژگی در «قلب یخی» و «انقلاب زیبا» به خوبی نمایان است. این بار هم در سریال «تنهایی لیلا» به انقلابی زیبا در درون یک زن پرداخته است. با این حال «تنهایی لیلا» پیشرفتی در کارنامه این فیلمنامه‌نویس محسوب نمی‌شود.
«تنهایی لیلا» استعاره‌ای است از یک سیر و سلوک عارفانه. داستان این سریال، برداشتی است از روایت‌هایی که به کرات در متون و آثار ادبی و عرفانی، درباره سالکان ترسیم شده است. لیلا، قهرمان داستان این سریال، زن جوانی است که عشق، زمینه‌ای برای دگرگونی روحی و اخلاقی او می‌شود. دختر به اصطلاح امروزی و غرق در روزمرگی‌های بی‌خاصیت سریال، در برخورد با مرد جوانی که ویژگی‌های شخصیتی منحصر به فردش او را از دیگران ممتاز و متمایز ساخته، مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. چنین ماجرایی، در دنیای واقعی بارها رخ داده است. مثل مواجهه مولوی با شمس که جذبه روحانی شمس، روح حقیقت‌جوی مولوی را گداخته کرد و سرعت سیر او در سلوک معنوی را افزایش داد. در این سریال هم شخصیت روشن‌ضمیری به نام محمد (با بازی بهروز شعیبی) لیلا را مجذوب خود ساخته و ازدواج با او، سبب می‌شود تا این زن، زندگی جدیدی را آغاز کند. او در سایه محمد، یک به یک پله‌های تکامل شخصیتی را می‌پیماید. ابتدا از اقوام و اطرافیانش که مانعی بر سر راه اعتلای او هستند دل می‌برد. سپس معطوف به عبادت و راز و نیاز با خدا می‌شود. او در آمریکا و نزد خانواده‌ای غیرمذهبی بزرگ شده، اما «محمد» باعث می‌شود که نماز خواندن را بیاموزد و نماز بخواند. همچنین در ادامه راه به ارزش حجاب و پوشش کامل پی می‌برد و نزدیک است که به رستگاری و سعادت کامل برسد. اما مطابق با روایت‌های عرفانی و ادبی، «که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل‌ها»! سالک داستان «تنهایی لیلا» درست در بهترین روزهای زندگی‌اش با دشوارترین بحران‌ها مواجه می‌شود و پی می‌برد که «هر شبنمی در این ره، صد بحر آتشین است»! تا در کوره این بحران‌ها، جوهر درونی‌اش بیش از پیش آزمایش شود و او را به منزلی بالاتر برساند.
همه این ماجراها به اضافه بازنمایی سبک زندگی اسلامی و ایرانی و معرفی روحانیت به عنوان عامل خیر و نجات، می‌رفت تا «تنهایی لیلا» را به یکی از بهترین آثار سینمایی و تلویزیونی با مضمون عشق تبدیل کند. اما متأسفانه استفاده از برخی نشانه‌ها و روش‌های متداول در فیلم‌فارسی، به ساختار و محتوای این سریال آسیب رساند. شاخصه‌هایی چون حضور یک زن مجرم و گریخته از زندان به عنوان یاری‌دهنده قهرمان داستان با پرداختی بسیار اغراق‌آمیز و به دور از باورپذیری، تلاش مرد مسن متمول برای تصاحب زن بیوه، بدنام شدن لیلا نزد مردم و حتی نزدیک‌ترین دوستانش و ... ازجمله این کلیشه‌ها هستند.
ساختار بسیار لغزنده و سست روایت، عامل اصلی آسیب خوردن محتوا در این سریال است. به طور مثال، در طول سریال بارها تأکید می‌شود که لیلا دختری است که همه دنیا را گشته و تجربه‌های بسیاری را در سر اندوخته است، اما همین دختر، نمی‌تواند از پس‌حیله‌های چند مرد روستایی بر بیاید و زندگی‌اش به طور دائم دستخوش دست‌اندازهایی محیرالعقول می‌شود! شگفت‌انگیزترین جای داستان، وقتی است که لیلا دچار حالت تهوع می‌شود و وقتی زن  همسایه ‌به او می‌گوید که احتمالا باردار است، لیلا کم مانده است که از تعجب شاخ در بیاورد! شگفتا، یعنی دختر عاقل و بالغی که همه عمرش را در سیر و سفر در اقصی نقاط جهان گذرانده، در حد یک دختر بچه هفت ساله هم از نشانه‌های بارداری خبر ندارد!
اما اوج ضعف روایت در «تنهایی لیلا» جایی است که همه گره‌های داستان با یک حادثه حل می‌شود. این ساده‌ترین راه پیش پای فیلمنامه‌نویس بود که با کشتن «شایان» به همه چیز ماله بکشد و کار را برای خودش و مخاطب راحت کند! این‌گونه عناصر روایی، معمولا در فیلم‌های مبتذل و پیش پا افتاده به کار می‌روند و بیشتر به درد سریال‌هایی با موضوع خیانت و روابط عاشقانه ناسالم می‌خورند. یک داستان مذهبی و معنوی، باید با زبانی در شأن این نوع داستان تعریف شود. در واقع سریال «تنهایی لیلا» میان اثری فاخر و فیلمی مبتذل سرگردان است.اما زننده‌ترین شاخصه محتوایی سریال «تنهایی لیلا» نحوه نمایش عامه مردم است. در این سریال، مردم بخت‌برگشته‌ای که لیلا را پذیرفته‌اند، گاه به هیولاهایی بی‌شاخ و دم شباهت می‌یابند. آنها به لیلای پاک و همسر پاکیزه سرشتش بی‌اعتماد و بدبین می‌شوند، اما به راحتی دنبال مرد هوس‌پیشه و بدذاتی چون زرین می‌افتند و به هر اشاره‌اش با سر می‌دوند!آب‌بندی و ریتم کشدار هم به ویژگی مشترک همه سریال‌های اخیر ما تبدیل شده‌اند. گویی فیلمسازان ما با ریتم قهر کرده‌اند! شخصیت‌پردازی ضعیف و سطحی، دیالوگ‌های پیش‌پا افتاده، شعارزدگی در پرداخت به مضمون و ... نیز از دیگر نقاط ضعف سریال «تنهایی لیلا» هستند.
الف-ف