kayhan.ir

کد خبر: ۵۳۲۶۹
تاریخ انتشار : ۳۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۱

قرآن وعترت؛ صراط دين (خوان حکمت)

ما در فرصتي هستيم كه نداي اسلام باید به بركت خون هاي پاك شهداء به جهان عرضه بشود. عرضه كردن اسلام 4 عنصر محوري دارد كه تا كنون اين عناصر چهار گانه را از ما ربودند و جامعه اي كه خلع سلاح بشود جز اينكه پيرو شرق يا غرب باشد، چاره اي ندارد. ما دو منبع توليد « صراط »( قرآن وعترت) داشتيم، از ما گرفتند؛ دو منبع توليد « سراج » و چراغ (عقل ونقل) داشتيم، از ما گرفتند. امتي كه راه و مهندسي راه را از او بگيرند، چراغ و شعلة چراغ را از او بگيرند؛ اين ناچار است تسليم بشود. در بين عالمان و عاقلان تلاش و كوشش زيادي شده است تا آن دو راه را و مهندسي آن دو راه را به جاي اوّلش بر گردانند و اين دو چراغ را روشن نگه بدارند؛ هم آن دو راه را تثبيت كنند، هم فتيلة آن دو چراغ را بالا بكشند.
قائمان به عقل و علم، ناجيان امت اسلامي
در بحران هائي كه، هم جلوی هندسه و مهندسي صراط را گرفتند، هم جلوي شعله‌ور شدن چراغ را گرفتند؛ از هر عالم وعاقلي كار ساخته نيست، از هر فرهيخته و دانشور و دانشمندي كار ساخته نيست. قرآن كريم كه در حدود سيصد بار يا بيشتر يَعقِلُون و يَعلَمُون و يَتَفَكَّرُون و امثال ذلك را ذكر كرد، براي حل بحران هاي جمعي و سياسي فرمود: يك گروه مي توانند مشكل را حل كنند و آن: لِقُومٍ يَعقِلُون (1)، لِقُومٍ يَعلَمُون (2). ما قوم عقل مثل قوم عرب يا عجم نداريم؛ ما قوم عقل مثل شرقي يا غربي نداريم؛ قوم عقل يعني قائم بِالعَقل مثل امام راحل، قائم بِالعِلم مثل امام راحل! از هر عالمي ساخته نيست كه يك فرمان صادر كند، هزاران شهيد كشور را روح ببخشد!
 اگر وجود مبارك حضرت حجت جهان را عالم و عادل مي كند؛ نه چون عالم است، نه چون معصوم است؛ بلکه چون قائم به عصمت است. آنكه جهان را بتواند به عقل و علم دعوت كند، بايد خود قائم بِالعصمت باشد، قائم به عقل باشد، قائم به عدل باشد. قرآن گرچه فرمود انبياء آمدند، لِيَقُومَ النّاسُ بِالقِسط(3)؛ ولي براي بخش قضا، فرمود قاضي بودن امنيت و امانت جامعه را حفظ كردن، عادل بودن كافي نيست، قائم به قسط بودن هم كافي نيست؛ بايد قَوامّ به قسط باشد. اينكه محقق و امثال محقق، از فحول فقهاء فرمودند: عقل براي تكليف خوب است، ولي در قاضي يُعتَبَرُ فِيهِ كَمالُ العَقل، از همين رهگذر است. اگر كسي قائم به عقل بود، قائم به عدل بود، قائم به علم بود؛ لِقُومٍ يَعقِلُون است، لِقُومٍ يَعلَمُون است؛ اين توان را دارد كه بحران‌ها را رهبري كند.
ضعيفان و پابرهنگان، حافظان حقيقي كعبه
درست است كه سرمايه داران و اغنياء هم مورد لطف خدا قرار مي گيرند؛ ولي محور اصلي كعبه پابرهنه‌ها و پياده‌ها هستند، محور اصلي قبله، مردم محرومند. هم به خليل خود، هم به حبيب خود گفت: تو ندا بده، لازم نيست سرمايه دارها بيايند، كساني كه مرفّه‌اند بيايند، مركب دارها بيايند: وَ اَذِّنْ فِي‌النّاسِ بِالحَجّ، براي اينكه پابرهنه‌ها بيايند. يَأتُوكَ رِجالاً (4)، آنكه كعبه را حفظ مي كند پابرهنه است! آن كسي كه داراي اَستر لاغر است مي تواند كعبه را به عنوان قبله و مطاف حفظ بكند، آنكه اتومبيل مرفّه نشين دارد كه كعبه اي نيست!اگر نامة رهبر محترم به جوانان غرب رفت،‌ از همين راه است! اگر آن بزرگوار جامعه را به اين سمت دعوت كرده است؛ چون خودش قائم به عقل بود، فهميد كه قيام به عقل و عدل در پابرهنه هاست. چه بنائي مقدّس‌تر از قبله و مطاف جهانيان؟ فرمود همه بيايند: لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ البَيتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلِيهِ سَبيلاً (5)؛ ولي كعبه را پياده‌ها حفظ مي كنند، قبله را پابرهنه‌ها حفظ مي كنند، قبله را آنهائي كه روي اَستر لاغر نشسته‌اند حفظ مي كنند؛ آني كه با وانت مي آيد، او حفظ مي كند؛ نه آني كه با اتومبيل لوکس و هواپيما! هواپيما نشين را هم كعبه مي پذيرد، ولي از او كاري ساخته نيست! او اگر بخواهد در برابر داعش بايستد، توان آن را ندارد؛ همين رجال در برابر داعشي‌ها مي‌ايستند، و گرنه‌ آنكه مرفّه است و بي درد، او اهل مبارزه نيست!
( قرآن و عترت )، « صراط » دين
 و ( عقل و نقل ) « چراغ » آن
امّا بيان آن عناصر 4 گانه؛ ما دو تا راه داریم، ما « صراط » داريم و « سراج ». راه رسيدن به حقيقت إلا و لابد به مهندسي خداست و لا غير. هیچ مهندسي در جهان هستي نيست،‌ مگر خدا؛ صراطي هم در جهان هستي نيست، مگر شريعت و دين.عقل هيچ حكيمي، ذرّه اي در راه سازي سهم ندارد. عقل چراغ است، از چراغ كاري ساخته نيست؛ فقط راه را مي بيند. دين كه صراط است و راه سعادت است؛ إلا و لابد مال خداست و ذات أقدس إله به وسيلة وحي، انبياء و اولياء و معصومين را آگاه مي كند، از دو منظر ما مي توانيم اين صراط را بشناسيم؛ يكي قرآن، يكي عترت. عترت نه يعني روايت! يعني علي و اولاد علي، نه يعني خبر زراره! عترت، عصمت‌، ولايت همتاي با قرآن است: اِنّي تارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَين كِتابَ اللهْ و عِترَتِي(6)، نه كِتابَ اللهْ وَ رِوايَتي!! عترت، قرآن؛ قرآن، عترت؛ اينها صراطند. مهندس اين صراط هم الله است و لا غير. از عقل هيچ كاري ساخته نيست، مگر تشخيص صراط؛ از نقل زراره و امثال زراره هيچ كاري ساخته نيست، مگر تشخيص صراط! پس ما دو تا منبع وراه داریم، يكي « قرآن » است و يكي « عترت »، و دو تا چراغ داريم، يكي (عقل)  است و يكي ( نقل ).
امّا بيگانة ديروز و امروز با آن دو راه چه كرده است، با اين دو چراغ چه كرده است؟! در عصر جاهلي به اين راه، يعني صراط قرآن و عترت؛ گفتند سحر يا گفتند ديوانه است. اگر رسول بود (معاذ الله)، گفتند اين مجنون است؛ و اگر قرآن و وحي بود، گفتند سحر و جادو و كِهانت است و دروغ.
بعد از اسلام هم متأسفانه عدّه اي به آسياب دشمن آب ريختند و ندانسته گفتند قرآن تحريف شد! وقتي قرآن تحريف شد، ديگر از مدار استدلال مي افتد!!
عترت معصومين كه همتاي قرآن بودند و فرمودند:مَا مِنّا اِلّا مَقتُولْ اُو مَسمُوم(7)؛اينها قرآن ناطق بودند، اينها عِدل قرآنند؛ اينها را يا زنداني كردند يا شهيد كردند يا مسموم! اینها را از ما گرفتند؛ مانده « چراغ »! چراغ چه را ببيند؟ آمدند همين مختصر شعله اي كه عقل داشت، اين فتيله را پائين كشيدند، گفتند عقل حُسن و قُبح را درك نمي كند!
فقط در بين اين امور چهار گانه (قرآن وعترت وعقل و نقل)، روايت مانده. يك قرن و اَندي نقل روايت ممنوع بود؛ بعد وقتي مطمئن شدند كه رسانه‌ها در اختيارشان است، نقل را باز گذاشتند؛ الي ما شآءَ الله، هم گزارشگر جعل كردند، هم خبر! خدا غريق رحمت كند مرحوم علامة عسكري را؛ او حدأقل 150 راوي جعل شده را به ما گفته. اينها 150 گزارشگر، راوي و محدث جعل كردند؛ از هر كدامشان چندين روايت! در بين اين امور چهار گانه چه براي ما مانده؟ اگر قرآن (معاذ الله) تحريف شده باشد، اگر آن ذوات قُدسي شربت شهادت نوشيده باشند، دست ما كوتاه شده باشد؛ اگر فتيلة عقل را پائين كشيده باشند، يُثيرُوا لَهُمْ دَفائِنُ العُقُول (8) را دفن كرده باشند و عقل حسن و قبح را درك نكرده باشد؛ فقط مي ماند خبر، رسانه‌ها هم كه در اختيار آنها بود! مرحوم علامة طباطبائي و مرحوم علامة اميني (رض)،هم در نجف مأنوس بودند، هم همشهري بودند. مرحوم علامة طباطبائي مي‌فرمود: يك وقتي مرحوم اميني به منزل آمد و به من گفت: فلاني! من هر روايتي كه در فضيلت حضرت امير پيدا كردم، يقين دارم دربارة دوّمي و سوّمي هم هست! طولي نمي كشد كه فَحص مي كنم،‌ مي بينم همين فضيلت براي آنها هم هست! وقتي همه راه بسته شد، فقط رسانه شد؛ و رسانه هم در اختيار اَموي و مرواني و عباسي بود؛ بازار جعل، رواج پيدا مي كند! در ماها هم اين خطر هست، سيوطي دو جلد كتاب نوشته به نام اللَّآلِيُ المَصنُوعِه فِي الاَحاديثِ المُوضُوعِه،او دراین دو جلد كتاب از اوّل طهارت تا آخر ديات؛ روايت هاي جعلي و وضع شده را جمع كرده است.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظلّه) در مراسم اختتاميه بيستمين دوره مسابقات قرآن و حديث جامعهُ المصطفي و آئين نكوداشت شخصيت برگزيده قرآني معظم له در عرصه بين المللي
   قم ؛   مدرسه علميه امام خميني (ره)     ـ    16/ 11/ 1393
   
   (1) بقره/ 164
(2) بقره/ 230  
(3) حديد/ 25
(4) حج/ 27
(5) آل عمران/ 97
(6) مستدرك الوسائل/ 7/ 254
(7) كفايه الأثر/ ص 162
(8) نهج البلاغه/ خ 1
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.