kayhan.ir

کد خبر: ۵۱۴۱۹
تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۸:۲۲

فابیوس؛ هفتمین جنایتکار جنگی

سعید مستغاثی

 از منظر حقوق بین‌الملل، جنایتکار جنگی کسی است که در زمان وقوع جنگ ما بین دو نیروی متخاصم (صرف‌نظر از عادلانه یا ناعادلانه بودن آن)، قواعد انسانی جنگ مانند عدم تعرض به بیماران و غیرنظامیان و عدم استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی و ... را رعایت نکرده و از روش‌های غیرانسانی و به اصطلاح ناجوانمردانه مانند شایع نمودن بیماری‌های کشنده و ایجاد قحطی و استفاده از سلاح‌های زجر‌دهنده و شکنجه و آزار اسیران و ... برای غلبه در جنگ استفاده کند.
از این منظر فی‌المثل امثال هیتلر و صدام و ترومن (رئیس‌جمهوری آمریکا در زمان استفاده از بمب اتمی علیه هیروشیما و ناکازاکی) جنایتکار جنگی به‌شمار می‌آیند. جنایتکارانی که بعضا در دادگاه‌های بین‌المللی نیز مجرم شناخته شدند و بعضا مانند ترومن (که خود از تشکیل‌دهندگان همان دادگاه‌ها بودند) اگر چه هیچ‌گاه در دادگاهی محاکمه نشدند اما در افکار عمومی جهانیان و در دادگاه تاریخ، جنایتکار جنگی به‌شمار آمدند.
به جز ترومن، جنایتکاران دیگر جنگی نیز وجود دارند که هیچ‌گاه در دادگاه‌های مشابه محاکمه و محکوم نشدند. مانند ریچارد نیکسون (که با ادامه جنگ ویتنام فقط در یک فقره جنایت، 75 میلیون گالن عامل شیمیایی فاکتور نارنجی را بر سر مردم ویتنام ریخت)، موشه دایان (که در مقام فرماندهی کل ارتش اسرائیل، صدها مرد و زن و کودک بی‌گناه را قتل‌عام کرد)، گلدامایر (که مدت پنج سال در مقام نخست‌وزیری رژیم صهیونیستی جنایات بیشماری انجام داد از جمله دستور ترور همه رهبران مخالف یا حمله به هواپیمای لیبیایی و کشتار 107 مسافر بی‌گناه آن)، جوزف استالین (که در جریان جنگ با روس‌های سفید، تنها در یک فقره با ایجاد قحطی مصنوعی، حدود 10 میلیون اوکراینی را قتل‌عام کرد) و یا ژنرال مک نامارا (از عوامل اصلی ارتش آمریکا در جنگ جهانی دوم و وزیر دفاع آمریکا در جنگ ویتنام که خودش در فیلم «غبار جنگ» به دلیل بمباران ناپالمی توکیو در جنگ دوم، خود و دیگر سران آمریکا را جنایتکار جنگی خواند!) و لیندون جانسون (رئیس‌جمهوری اسبق ایالات متحده آمریکا که دستور یورش وحشیانه آمریکا به مردم ویتنام و هزاران جنایت جنگی در آنجا از جمله فروریختن هزاران تن بمب ناپالم و شیمیایی بر سر مردم آن سرزمین را صادر کرد) و ...
 بعضا این جنایتکاران جنگی جایزه صلح هم دریافت کردند؛ امثال مناخیم بگین (که در گروه تروریستی ایرگون صدها زن و کودک را از جمله در دهکده دیریاسین سلاخی کرده بود)، اسحاق رابین (عضو گروه تروریستی هاگانا و فرمانده کل ارتش اسرائیل که صدها فلسطینی را قتل عام کرد)، هنری‌کیسینجر (وزیر امور خارجه نیکسون و یکی از مجرمین اصلی در جنایات آمریکا در ویتنام، بمباران مخفیانه مردم کامبوج و کودتاهای دهه 70 ایالات متحده در آمریکای لاتین مانند شیلی که منجر به قتل‌عام و مفقود‌الاثر شدن هزاران نفر گردید) و ...
اگر چه هیتلر هرگز به تهران مسافرت نکرد و ترومن و کیسینجر نیز علیرغم روابط نزدیک و دوستانه با شاه، هیچ‌گاه برای دیدارش به تهران نیامدند اما از میان این جنایتکاران جنگی در مقام رسمی برخی در دوران شاه به ایران آمدند و با شاه ملاقات و دیدار و مذاکره داشتند؛ بعضی پیش از اینکه دست به جنایت جنگی بزنند و برخی پس از اینکه جنایتکار جنگی شناخته شدند.
ریچارد نیکسون نیز دوبار به ایران سفر کرد، یک بار در آذر 1332 و به عنوان معاون رئیس‌جمهوری ایالات متحده که حدود چهار ماه بعد از کودتای 28 مرداد اتفاق افتاد و موجب تظاهرات دانشجویان و برخورد پلیس شاه و شهادت سه دانشجوی مبارز در 16 آذر 1332 شد که امروزه به روز دانشجو معروف است. این در زمانی بود که ریچارد نیکسون علی‌رغم شرکت در جنایات متعدد، هنوز دستانش به خون مردم ویتنام آلوده نشده بود.
بار دوم نیکسون در خرداد 1351 (در اوج جنگ ویتنام) و به عنوان ریاست جمهوری آمریکا به تهران آمد که باز هم با تظاهرات مردم و دانشجویان مبارز ایرانی مواجه شد و حتی در مسیر عبور اتومبیل وی علی‌رغم همه تمهیدات امنیتی و پلیسی، مورد سنگباران تظاهرکنندگان قرار گرفت. لیندون جانسون نیز پیش از اینکه به عنوان جنایتکار جنگی در کشتار مردم ویتنام شناخته شود (با اینکه از مسئولین حضور سربازان آمریکایی در همان زمان در ویتنام بود) به عنوان معاون کندی، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا در چهار شهریور 1341 به تهران آمد و با شاه ملاقات کرد.
اما جوزف استالین به عنوان یک جنایتکار جنگی از 6 تا 9 آذرماه 1322 در تهران بود. ولی او به دعوت شاه و یا دیگر مقامات حکومتی وقت به ایران نیامده بود، بلکه به عنوان یکی از سران دولت‌های اشغالگر خاک ایران برای شرکت در یک کنفرانس مهم با روزولت و چرچیل در تهران حضور داشت و به جز یک دیدار دوستانه در کاخ مرمر آن هم با خواهش و التماس احمد علی سپهر (مورخ الدوله) که از مسئولین سفارت شوروی در تهران بود، هیچ ملاقات رسمی با شاه ایران نداشت!
موشه دایان و گلدمایر هر دو به‌طور مخفیانه به تهران آمدند و با مقامات رژیم طاغوت از جمله شاه دیدار داشتند. موشه دایان به عنوان وزیر کشاورزی اسرائیل در حالی که از فرماندهان ارتش اسرائیل هم به‌شمار می‌رفت، 27 شهریور تا پنج مهر 1341 در تهران بود. گلدامایر هم به عنوان نخست وزیر رژیم صهیونیستی 29 اردیبهشت 1351 در تهران بود و مدت سه ساعت در فرودگاه مهرآباد با شاه دیدار و مذاکره داشت.
حتما در دوران طاغوت، جنایتکاران جنگی دیگری هم به تهران رفت و آمد داشتند؛ از جمله نظامیان اسرائیلی و آمریکایی یا مسئولین اطلاعاتی و امنیتی CIA و MI6 و موساد و یا سران ارتش‌های اشغالگر و ... اما یا نامشان به ثبت نرسیده یا مقام رسمی نبوده‌اند، یا به نقاط دیگر ایران به جز تهران رفت و آمد داشته‌اند (مانند اشغالگران انگلیسی و روسی در طی جنگ جهانی اول) و یا از حیطه پژوهش‌های نگارنده به دور مانده‌اند که ان‌شاءالله دوستان در این مورد به ذهن بنده یاری خواهند رساند و البته پیشاپیش از مساعدت این دوستان سپاسگزارم.
اما تازه‌ترین و منحصر به فردترین و حیرت‌برانگیز‌ترین حضور یک جنایتکار جنگی در تهران به سال‌های پس از انقلاب اسلامی و همین روزهای اخیر برمی‌گردد. حضوری شگفت‌آور و سوال‌برانگیز! شاید از آن روی که وی در دادگاهی مجرم شناخته نشده است اگرچه برخلاف بسیاری از جنایتکاران جنگی یاد شده، در دادگاه محاکمه شد و روند دادگاه‌های او و دوستانش نزدیک به 10 سال به طول انجامید.شاید هم از آن روی که وی ظاهرا در هیچ جنگ رسمی درگیر نبوده است! و یا شاید از آن روی که وی در دادگاه‌های یاد شده که توسط هم پالکی‌هایش برگزار شد، علی رغم وجود تمامی دلایل متقن، محکوم شناخته نشد. دلایلی که بعدا نشریات و ژورنال‌های غربی و به خصوص فرانسوی بسیار در موردشان نوشتند و منتشر کردند.
روزنامه لوموند در همان زمان نوشت که از 15 نفر اعضای دیوان عالی دادگستری که محاکمه فابیوس و همکارانش را به عهده داشتند، 12 تن آنها از اعضای پارلمان و هم حزبی‌های فابیوس بوده‌اند و فرانسیس آوتن یکی از همان اعضا در سال دو هزار گفت که تبرئه فابیوس در آن دادگاه با انگیزه سیاسی بوده است!!
بله سخن از لوران فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه است، اما آیا می‌توان به وی عنوان «جنایتکار جنگی» را اطلاق کرد؟
لوران فابیوس در طول سال‌های 1363 تا 1366 یعنی سه سال در بحبوحه دوران جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه ایران، نخست‌وزیر دولت فرانسوا میتران بود. در طی این دوران مهم، فرانسه از اصلی‌ترین متحدان و تامین کنندگان سلاح برای صدام بود؛ از جمله هواپیماهای جنگی و فوق پیشرفته سوپراتاندارد، موشک‌های اگزوسه و سلاح‌های شیمیایی.
یعنی در واقع فرانسه در کنار صدام و دیگر متحدان وی به‌طور رسمی با ایران در حال جنگ بود و سلاح‌های ارسالی وی نه تنها رزمندگان ایرانی بلکه هر روز و هر شب، مردم بی‌گناه شهرها و روستاهای این سرزمین را به خاک و خون می‌کشید. تا اینجای کار اشکالی دیده نمی‌شود. به هر حال دولت فرانسه دل چندان خوشی از انقلاب اسلامی ایران نداشت و تهاجم صدام به ایران را فرصت مناسبی برای خالی کردن نفرت و کینه‌اش دانسته و وارد جنگ با ایران شد. اما کار از آنجایی اشکال پیدا می‌کند که فرانسه از «میدان جنگ» وارد عرصه «جنایت جنگی» می‌شود.
کاربرد سلاح‌های شیمیایی از سوی صدام از مصادیق آشکار جنایت جنگی محسوب شد که موجب شهادت و جراحت و نقص عضو صدها هزار ایرانی شد و ضایعات آن هنوز در گوشه و کنار این مملکت در برابر چشمان ما قرار دارد و شاهدان آن به عنوان مجروحان شیمیایی، هر لحظه چون شمع آب می‌شوند.
در این صورت فرانسه (به عنوان یکی از اصلی‌ترین کشورهای صادرکننده سلاح شیمیایی برای صدام) و دولت آن و شخص لوران فابیوس که نخست‌وزیر آن دولت بود، بالتبع جنایتکار جنگی به حساب می‌آیند. به خاطر داشته باشیم در ایامی فابیوس پای برگه‌های ارسال سلاح‌های شیمیایی برای صدام را امضاء می‌کرد که صدام در وسیع‌ترین شکل به کاربرد سلاح شیمیایی پرداخته بود و فاجعه شیمیایی در شهرهایی مانند سردشت و شهادت و جراحت حدود هشت هزار ایرانی در این شهر، بوسیله همین بمباران‌های شیمیایی اتفاق افتاد.
اما این، همه پرونده سیاه فابیوس به عنوان جنایتکار جنگی نیست. ناجوانمردانه‌ترین و خباثت‌آمیزترین عمل دولت فابیوس در دوران جنگ تحمیلی صدام، ارسال خون‌های آلوده به ویروس HIV (ویروس ایدز) به عنوان فاکتورهای خونی به ایران بود. شاید سابقه چنین جنایتی تنها در دوران جنگ جهانی اول و تهاجم انگلیسی‌ها به شیراز و بوشهر به ثبت رسیده باشد که ارتش انگلیس وقتی دریافت که امکان پیروزی بر عشایر غیور و مردم مسلمان ایران وجود ندارد با شیوع ویروس «آنفلوانزای اسپانیایی»  (که بسیار مرگ‌آور و خطرناک بود) در میان مردم استان فارس و جلوگیری از رسیدن واکسن و سرم مداوای آن، هزاران تن از مردم آن دیار را به سوی مرگ فرستاد و مقاومت را در آن خطه شکست.
اسنادی که از سوی روزنامه‌ها و نشریات فرانسوی منتشر شد، نشان می‌دهد خون‌هایی که از افراد معتاد و همجنس باز برای آزمایشگاه‌ها گرفته شده بوده به دستور شخص لوران فابیوس به عنوان فاکتورهای خونی بیماران هموفیلی به ایران و چند کشور دیگر مانند آرژانتین و یونان و تونس فرستاده شده و هزاران نفر را به ویروس HIV و بیماری مرگبار ایدز دچار ساخت.
سند دیگری که در فوریه 1994 توسط یک روزنامه فرانسوی فاش گردید، نشان می‌دهد که فابیوس در اواخر سال 1993 از توزیع یک تست HIV برای آزمایش خون‌های آلوده جلوگیری کرده و در این مورد فرانسیس گروس، مشاور علمی وی طی نامه‌ای در 4 ژانویه هشدار داده بود که در این صورت خون‌های آلوده به بازار راه پیدا خواهند کرد.فابیوس و ادموند هروه (وزیر سلامت) و ژرژینا دوفوا (وزیر امور اجتماعی) در سال 1990 در دیوان عالی دادگستری فرانسه (که تنها مرجع رسیدگی به تخلفات مسئولین دولت‌های پیشین است) محاکمه شدند. این به غیراز محاکمه چهار مقام مرکز ملی انتقال خون و بانک خون فرانسه بود که طی آن  مایکل گارتا از بانک خون به چهار سال و ژان پیر آلن به دو سال و دو نفر دیگر به حبس‌های تعلیقی محکوم شدند.
در دادگاه دوم، تنها ادموند هروه به جرم قتل مقصر شناخته شد ولی تا امروز مجازاتی برایش در نظر گرفته نشده است! و فابیوس حتی یک عذرخواهی ساده هم از قربانیان این فاجعه نکرد. اما علی‌رغم همه سیاست بازی‌هایی که برای تبرئه فابیوس انجام شد، بدنامی شدیدی که گریبان وی را گرفت مانع از آن شد تا پس از میتران به عنوان «میتران دوم» به ریاست جمهوری انتخاب شود و نفرت مردم فرانسه از او و هم‌پالکی‌هایش، موجب شکست مفتضحانه حزب سوسیالیست در انتخابات و برکناری فابیوس از دبیر کلی آن شد.به هرحال پرونده خون‌های آلوده به HIV و جنایت فابیوس و ‌دار و دسته‌اش، همچنان نزد مردم ما و ملت‌های آزاده و مستقل جهان باز است و صدها انسانی که در ایران از این طریق به ایدز مبتلا شدند، قربانی و شاکی این پرونده و تمامی ملت ایران، خونخواه آنها هستند.