نگاهی به سریالهای سیما در شبهای قدر
شکست در ساعت صفر
آرش فهیم
دو سریال به نمایش درآمده از سیما به مناسبت شبهای قدر، بار دیگر فقدان الگوهای کاربردی در خلق آثار نمایشی با مضامین دینی را به رخ کشید. چه، طی سالهای اخیر، صداوسیما در زمینه ساخت سریالهای تاریخی-مذهبی، ورزیده شده است، به طوری که برترین مجموعههای تلویزیونی ما عمدتا چنین آثاری بودهاند. مثل «مختارنامه» و «یوسف پیامبر». با این حال، هنوز روش درستی در تولید سریالهای مذهبی که فضای داستان آنها، زمان کنونی را در بر بگیرد و مناسبات و اقتضائات فرهنگی و اجتماعی معاصر را بازنمایی کند، پدیدار نشده است. پرداختن به مفاهیم استعلایی و دینی، در قالب مباحثه و سخنرانی، امری سهل و متداول است. اما به کارگیری چنین مفاهیمی در قالب درام و فیلم، آن هم با داستانی در شرایط امروزین، پیچیده است.
این پیچیدگی، شبهای قدر و در شبکههای سه و یک بیشتر برملا شد. دو سریال «ساعت صفر» و «نیاز» قرار بوده انگارههای معنوی و اخلاقی را با شمایلی پرجاذبه و همراه با نمایش برخی معضلات اجتماعی را نمایش دهند. اما حاصل کار، چیزی شبیه به سریالهای شبکههای ماهوارهای و داستانهای نشریات زرد از آب درآمد؛ این دو سریال در با ارزشترین شبهای سال، پند و اندرزهای اخلاقی را در محاقی از سطحی زدگی و در هالهای از عشقهای سرخورده و خیانت و خباثت به خورد مخاطب دادند.
سریال «ساعت صفر» به کارگردانی سعید سلطانی، باز هم همان مضمون کلیشهای و حکایت همیشگی انسانهای سودپرست و حریص را که دم مرگ، ناگهان یاد خدا و آخرت میافتند و سعی میکنند تا گذشته پراشتباه خود را با کارهای خیر جبران کنند و آخر هم رستگار میشوند! از همان ابتدا که سردردهای شخصیت محوری داستان شروع شد، همه چیز قابل پیشبینی بود؛ معلوم بود که قرار است این آدم، به خاطر مبتلا شدن به یک بیماری خطرناک و کشنده متحول شود و برود سراغ آنهایی که حقشان را ضایع کرده و به مردم کمک کند و در نهایت نیز بیماری اش شفا پیدا کند. چسباندن ماجرای عشق قدیمی میان این شخص و خانم دکتر، هیچ کارکرد تکمیل کنندهای ندارد و فقط نوعی جذابیت کاذب را به سریال تحمیل کرده است. این درحالی است که به جای طرح اضافه و بیخاصیت این ماجرا، باید درباره گذشته آدم مجهولالشخصیت محوری سریال، با بازی امین زندگانی بیشتر تامل میشد.
وضع سریال «ساعت صفر» از رقیب خودش هم ناامیدکنندهتر بود؛ سریال «نیاز» به کارگردانی حسین سهیلی زاده، همان حداقل پیامها و پند و اندرزهای سطحی اخلاقی را هم نداشت. مشخص نیست که شبکه یک سیما چرا سریالی برای پخش در شبهای قدر انتخاب کرد که بطور کامل، به روایت شر و پلیدی در روابط آدمها منحصر شده بود؟ این سریال هم داستان زنی است که امر مقدس ازدواج را به عنوان وسیلهای برای کاسبی انتخاب کرده است. یعنی با ازدواج با افراد ثروتمند و سپس طلاق و دریافت مهریه، هدف خود را عملی میکند. همچنین زن دیگری هم با او همکاری میکند که وی نیز معتاد به مواد مخدر است و از راه سقط جنین غیرقانونی کسب معاش میکند. همه فضای این سریال را خیانت و خباثت و فریبکاری در بر گرفته است! نکته قابل تأمل اینکه تنها خانواده متدین در این سریال، به انواع بلاها گرفتار هستند؛ هم دچار فقر و محرومیت هستند و هم از بیماری رنج میبرند و هم از زایش فرزند ناتواناند! از آن طرف، یک سرمایهدار ورشکسته و از سوئد برگشته، نقش منجی آنها را بازی میکند و کاری میکند تا به حق خود برسند! سریال نیاز، مخاطب خود را در شبهای توبه و خودسازی اخلاقی، در معرض انواع خلافها و هنجارشکنیهای رفتاری قرار میداد! علاوه بر این، فیلمنامه سریال «ساعت صفر» نیز بسیار شتاب زده و فاقد عمق لازم بود. به طور مثال، زن و مردی که از فرزندخوانده خود جدا ماندهاند به امامزاده میروند، درست در همان لحظه، فرزند از خدمتکار مادر مجرم خود میخواهد تا به جای پارک او را به امامزاده ببرد. بچه فلجی که سوار ویلچر است، خدمتکار را پی خرید بستنی میفرستد و از دست او فرار میکند و در عرض چند ثانیه خودش را به والدین اش میرساند!
بنابراین، بخش تولید سریال سیما برای مناسبتهای مهم و مقدسی که جامعه به خود میآید و فضا برای دریافت پیامهای اخلاقی فراهمتر میشود، باید برنامهریزی دقیقتری برای پاسخ گویی به نیازهای مخاطب داشته باشد.
دو سریال به نمایش درآمده از سیما به مناسبت شبهای قدر، بار دیگر فقدان الگوهای کاربردی در خلق آثار نمایشی با مضامین دینی را به رخ کشید. چه، طی سالهای اخیر، صداوسیما در زمینه ساخت سریالهای تاریخی-مذهبی، ورزیده شده است، به طوری که برترین مجموعههای تلویزیونی ما عمدتا چنین آثاری بودهاند. مثل «مختارنامه» و «یوسف پیامبر». با این حال، هنوز روش درستی در تولید سریالهای مذهبی که فضای داستان آنها، زمان کنونی را در بر بگیرد و مناسبات و اقتضائات فرهنگی و اجتماعی معاصر را بازنمایی کند، پدیدار نشده است. پرداختن به مفاهیم استعلایی و دینی، در قالب مباحثه و سخنرانی، امری سهل و متداول است. اما به کارگیری چنین مفاهیمی در قالب درام و فیلم، آن هم با داستانی در شرایط امروزین، پیچیده است.
این پیچیدگی، شبهای قدر و در شبکههای سه و یک بیشتر برملا شد. دو سریال «ساعت صفر» و «نیاز» قرار بوده انگارههای معنوی و اخلاقی را با شمایلی پرجاذبه و همراه با نمایش برخی معضلات اجتماعی را نمایش دهند. اما حاصل کار، چیزی شبیه به سریالهای شبکههای ماهوارهای و داستانهای نشریات زرد از آب درآمد؛ این دو سریال در با ارزشترین شبهای سال، پند و اندرزهای اخلاقی را در محاقی از سطحی زدگی و در هالهای از عشقهای سرخورده و خیانت و خباثت به خورد مخاطب دادند.
سریال «ساعت صفر» به کارگردانی سعید سلطانی، باز هم همان مضمون کلیشهای و حکایت همیشگی انسانهای سودپرست و حریص را که دم مرگ، ناگهان یاد خدا و آخرت میافتند و سعی میکنند تا گذشته پراشتباه خود را با کارهای خیر جبران کنند و آخر هم رستگار میشوند! از همان ابتدا که سردردهای شخصیت محوری داستان شروع شد، همه چیز قابل پیشبینی بود؛ معلوم بود که قرار است این آدم، به خاطر مبتلا شدن به یک بیماری خطرناک و کشنده متحول شود و برود سراغ آنهایی که حقشان را ضایع کرده و به مردم کمک کند و در نهایت نیز بیماری اش شفا پیدا کند. چسباندن ماجرای عشق قدیمی میان این شخص و خانم دکتر، هیچ کارکرد تکمیل کنندهای ندارد و فقط نوعی جذابیت کاذب را به سریال تحمیل کرده است. این درحالی است که به جای طرح اضافه و بیخاصیت این ماجرا، باید درباره گذشته آدم مجهولالشخصیت محوری سریال، با بازی امین زندگانی بیشتر تامل میشد.
وضع سریال «ساعت صفر» از رقیب خودش هم ناامیدکنندهتر بود؛ سریال «نیاز» به کارگردانی حسین سهیلی زاده، همان حداقل پیامها و پند و اندرزهای سطحی اخلاقی را هم نداشت. مشخص نیست که شبکه یک سیما چرا سریالی برای پخش در شبهای قدر انتخاب کرد که بطور کامل، به روایت شر و پلیدی در روابط آدمها منحصر شده بود؟ این سریال هم داستان زنی است که امر مقدس ازدواج را به عنوان وسیلهای برای کاسبی انتخاب کرده است. یعنی با ازدواج با افراد ثروتمند و سپس طلاق و دریافت مهریه، هدف خود را عملی میکند. همچنین زن دیگری هم با او همکاری میکند که وی نیز معتاد به مواد مخدر است و از راه سقط جنین غیرقانونی کسب معاش میکند. همه فضای این سریال را خیانت و خباثت و فریبکاری در بر گرفته است! نکته قابل تأمل اینکه تنها خانواده متدین در این سریال، به انواع بلاها گرفتار هستند؛ هم دچار فقر و محرومیت هستند و هم از بیماری رنج میبرند و هم از زایش فرزند ناتواناند! از آن طرف، یک سرمایهدار ورشکسته و از سوئد برگشته، نقش منجی آنها را بازی میکند و کاری میکند تا به حق خود برسند! سریال نیاز، مخاطب خود را در شبهای توبه و خودسازی اخلاقی، در معرض انواع خلافها و هنجارشکنیهای رفتاری قرار میداد! علاوه بر این، فیلمنامه سریال «ساعت صفر» نیز بسیار شتاب زده و فاقد عمق لازم بود. به طور مثال، زن و مردی که از فرزندخوانده خود جدا ماندهاند به امامزاده میروند، درست در همان لحظه، فرزند از خدمتکار مادر مجرم خود میخواهد تا به جای پارک او را به امامزاده ببرد. بچه فلجی که سوار ویلچر است، خدمتکار را پی خرید بستنی میفرستد و از دست او فرار میکند و در عرض چند ثانیه خودش را به والدین اش میرساند!
بنابراین، بخش تولید سریال سیما برای مناسبتهای مهم و مقدسی که جامعه به خود میآید و فضا برای دریافت پیامهای اخلاقی فراهمتر میشود، باید برنامهریزی دقیقتری برای پاسخ گویی به نیازهای مخاطب داشته باشد.